Wp Header Logo 219.png
اگر فهمیدیم که مرگ چقدر نزدیک است، چگونه زندگی می‌کنیم؟  

سریال «اجل معلق» ساخته عادل تبریزی، مجموعه‌ای است که در قالب طنز فانتزی، سراغ مفاهیمی چون مرگ، سرنوشت و انسان معاصر رفته و توانسته با نگاهی تازه، مخاطب را میان خنده و تفکر معلق نگه دارد.  

خبرگزاری میزان

در روزگاری که اغلب مجموعه‌های تلویزیونی و نمایش خانگی به روایت‌های تکراری از عشق، خیانت یا شوخی‌های سطحی بسنده کرده‌اند، «اجل معلق» تلاش می‌کند تا نگاهی متفاوت به زندگی روزمره داشته باشد. این سریال نه با شعار و نه با نصیحت بلکه با نگاهی طنزآمیز و گاه تلخ، ما را با پرسشی روبه‌رو می‌کند که همه در ذهن داریم اما کمتر به زبان می‌آوریم؛ اگر بدانیم مرگ چقدر نزدیک است، چگونه زندگی می‌کنیم؟  

عادل تبریزی، کارگردانی که پیش‌تر هم نشان داده به فرم و نگاه متفاوت علاقه دارد، در این مجموعه جهانی ساخته که میان واقعیت و خیال در نوسان است. او با ترکیب موقعیت‌های فانتزی، طنز موقعیت و موقعیت‌های فلسفی، جهانی خلق کرده که هم بومی و هم جهان‌شمول است. در این میان، بازی رضا عطاران نقشی کلیدی دارد؛ او با تسلط همیشگی‌اش بر نقش‌های خاکستری، توانسته مرز میان خنده و تأمل را حفظ کند. حضور عباس جمشیدی‌فر و بهزاد خلج هم به انسجام فضای طنز کمک کرده و ترکیب این گروه، یادآور آثار خاطره‌انگیز دهه هشتاد تلویزیون ایران است.  

آنچه «اجل معلق» را متمایز می‌کند، نه صرفاً طنزش، بلکه جرأت پرداخت به مفهومی جدی در قالب طنز است. مرگ، در فرهنگ ما اغلب با غم و ترس همراه است، اما تبریزی آن را به موضوعی برای اندیشیدن و حتی خندیدن تبدیل می‌کند. او از موقعیت‌های روزمره، استعاره‌هایی می‌سازد که مخاطب را وادار به پرسش می‌کند؛ پرسش از معنای بودن، زمان و فرصت‌هایی که گاه ساده از دست می‌روند.  

چنین نگاهی، یادآور سریال‌هایی است که روزگاری در ماه رمضان پخش می‌شدند؛ آثاری چون «زیرزمین»، «خانه به‌دوش»، «متهم گریخت» یا حتی «بزنگاه» که با زبان طنز، در پی گفت‌وگویی انسانی با مخاطب بودند. سریال‌هایی که در کنار خنده، نوعی آرامش، امید و تأمل را به همراه داشتند. اما سال‌هاست که تلویزیون ایران از این جنس سریال‌ها فاصله گرفته و جای خود را به روایت‌های شتاب‌زده یا سرگرمی‌های بی‌هدف داده است.  

«اجل معلق» ثابت می‌کند که هنوز می‌توان به ترکیب معنا و سرگرمی اندیشید. این سریال نشان می‌دهد که مخاطب امروز، از تلویزیون یا پلتفرم‌های داخلی، تنها خنده نمی‌خواهد؛ او نیاز به قصه‌هایی دارد که هم درگیرش کنند و هم با زندگی‌اش نسبتی داشته باشند.  

از سوی دیگر، ساخت چنین مجموعه‌ای در قالب نمایش خانگی، زنگ خطری برای تلویزیون است؛ چرا که رسانه ملی در روزهایی که می‌تواند با تولید آثار مناسبتی جذاب، دوباره اعتماد و ارتباط با مخاطب را احیا کند، همچنان از قالب‌های کهنه و فرسوده استفاده می‌کند. در حالی که «اجل معلق» به‌خوبی می‌تواند الگویی باشد برای تولید سریال‌های رمضانی مدرن؛ سریال‌هایی که معنویت را در دل طنز و فانتزی بازتعریف کنند و به جای وعظ مستقیم، با زبان قصه و شوخ‌طبعی تأثیر گذارند.  

در نهایت، «اجل معلق» بیش از آنکه صرفاً یک تجربه فانتزی باشد، نشانه‌ای از عطش مخاطب ایرانی برای آثار خلاقانه، معناگرا و در عین حال سرگرم‌کننده است. این سریال یادآوری می‌کند که طنز می‌تواند فلسفی باشد، فانتزی می‌تواند واقعی باشد و مرگ، می‌تواند نقطه‌ای برای درک بهتر زندگی باشد. شاید تلویزیون ایران باید از این تجربه درس بگیرد؛ گاهی برای تأثیرگذاری، لازم نیست جدی بود، کافی است صادق بود!  

انتهای پیام/

source