Wp Header Logo 243.png
عدالت زوجیتی نه عدالت جنسیتی

در یک نگاه بدبینانه، قشربندی مردم بر اساس جنسیت می‌تواند به تخصیص ناعادلانه منابع و توزیع ناعادلانه امکانات و خدمات کمک کند، ولی در یک نگاه خوشبینانه قشربندی جنسیتی مردم، مقدمه تامین رفاه بیشتر برای زنان است.

گفتمان عدالت جنسیتی، با محوریت مفهوم «جنسیت» (Gender)، اغلب به تقابل زن و مرد و فردگرایی افراطی دامن میزند. «عمیقترین لایه خشونت علیه زنان در استفاده از مفهوم جنسیت شکل می‌گیرد. جنسیت همچون بسیاری مفاهیم کلی، به طبقه‌بندی و تمیز موجودات از یکدیگر کمک می‌کند. با این همه کاربرد اجتماعی مفهوم جنسیت، چه بسا با مقاصد گروه‌های پرقدرت گره خورده باشد. در یک نگاه بدبینانه، قشربندی مردم بر اساس جنسیت می‌تواند به تخصیص ناعادلانه منابع و توزیع ناعادلانه امکانات و خدمات کمک کند، ولی در یک نگاه خوشبینانه قشربندی جنسیتی مردم، مقدمه تامین رفاه بیشتر برای زنان است. 

در هر صورت، این مفهوم جنسیت است که شرایط خاصی را برای زنان رقم می‌زند؛ به این معنا که یا زنان به عنوان قشر آسیب پذیر ورد توجه قرار می‌گیرند و منابع و امکانات جامعه به سودشان توزیع می‌شود یا به عنوان نیروی کار ارزان‌تر سودآوری فرآیندهای گردش ثروت و قدرت را تضمین می‌کنند. به کارگیری مفهوم جنسیت در مطالعات اجتماعی به فردگرایی و از هم گسیختگی جامعه کمک می‌کند و به طور ضمنی خشونت را دامن می‌زند. همچنین مفهوم جنسیت خود به خود بحث‌های مربوط به تفاوت‌های جنسی را برجسته می‌کند، در نتیجه امتیازات مردانه اغلب وابسته است به خصوصیاتی که به مردان نسبت داده می‌شود. همچنین نابرابری‌های میان زنان و مردان اغلب به کمک تفاوت‌های جنسیتی توجیه می‌شوند. در چنین شرایطی بسیاری از محققان می‌کوشند ماهیت ساختگی تفاوت‌های جنسیتی را نشان دهند و نحوه شکل‌گیری و عوامل برساختی موثر بر تفاوت‌های جنسیتی را آشکار سازند، ولی برخلاف همه این تلاش‌ها باز هم جنسیت زنانه به جز در نسبت با جنسیت مردانه امکانی برای تعریف شدن نمی‌یابد. از این رو به رغم تلاش‌های صورت گرفته گروه‌های جنسیتی زنانه و مردانه در برابر هم، در رقابت با هم و در جبهه دشمنی با هم قرار می‌گیرند.

 جنسیت بر تمایزات تمرکز دارد و ریشه جدایی است. جدایی، آغاز بی‌اعتنایی، تنهایی و تمام امور نفرت انگیزی است که با طبع لطیف و عاطفه قوی زنان تناسب ندارد. زنان بیشتر به دلبستگی، مهربانی، فداکاری و دوستی مایل‌اند و از قهر، جدایی، تنهایی و بی‌اعتنایی بیشتر رنج می‌برند. برخی راه حل مسئله را در تنوع بخشی به جنسیت می‌دانند و برای استفاده از فناوری‌های پزشکی و تغییر جنسیت توصیه‌هایی داشته اند»

با استناد به آیات قرآن و میراث عقلانیت توحیدی اسلام، نظریهٔ «عدالت زوجیتی» را به عنوان الگوی بدیل پیشنهاد میکند. عدالت زوجیتی، با تکیه بر اصل توحید و قانون عام زوجیت در هستی، حقوق زن و مرد را نه در چارچوب «تمایز و تفارق»، بلکه در مسیر «تألف و تکامل» متقابل تعریف میکند. این نظریه قادر است هم از تقلیلگرایی گفتمان غربی جلوگیری کند و هم الگویی بومی برای تنظیم روابط انسانی ارائه دهد.

اگر عدالت جنسیتی بر  فردگرایی و رقابت، برابری کمی(توزیع منابع)، برساختگی اجتماعی جنسیت و تقابل و تمایز در حوزه عمومی مبتنی است، عدالت زوجیتی بر زوج گرایی و تالف، تعادل کیفی(تکامل روابط)، ساخت فطری زوجیت و استقبال و تواصل در حوزه عمومی متکی است. عدالت زوجیتی با عبور از ثنویت زن/مرد، روابط انسانی را در چارچوب حکمت توحیدی و تعارف انسانی بازتعریف میکند. این نظریه با پرهیز از تقلیلگرایی مفهومی و تمایز گرایی نظری، هم از افراط فردگرایانهٔ فمینیسم جلوگیری میکند و هم از تفریطهای مردسالارانه.

عدالت جنسیتی (Gender Justice) بر مبنای “اعطا حقّ الذکر و الانثی لتمایز و التفارق” شکل گرفته است. این پارادایم با مفروض گرفتن تقابل ذاتی زن و مرد، حقوق را در چارچوب فردگرایی لیبرال و رقابت برای تصاحب منابع تعریف می‌کند. در مقابل، عدالت زوجیتی مبتنی بر “اعطا حقّ الذکر و الانثی لتآلف و التواصل” است که در آن حقوق نه برای تفکیک، بلکه برای تحقق رابطه‌ای هماهنگ و تکاملی طراحی می‌شود. این نگاه برگرفته از آیات قرآنی مانند «وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا» (روم:21) است که زوجیت را مبنای آفرینش می‌داند. قرآن کریم در سوره الذاریات آیه 49 تصریح می‌کند: «وَمِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ». این آیه نشان می‌دهد زوجیت یک کلان‌نظریه هستی‌شناختی است که از سطح کیهان تا انسان جاری است. در نظریه زوجیت، تمایز زن و مرد نه یک برساخت اجتماعی (آنچنان که در گفتمان جنسیتی مطرح است) و ازدواج نه یک قرارداد اجتماعی بلکه تجلی حکمت الهی در نظام تکوین است. تفاوت زن و مرد یک ساخت فطری و ازدواج آنان یک میثاق ایتمانی و خانواده یک نهاد فطری  است. در عدالت زوجیتی، حقوق زن و مرد مانند دو بال پرنده است که نه در تقابل، بلکه در تقبّل و استقبال ضروری برای  تعالی اجتماعی معنا می‌یابد.

source