بدون تردید محمدرضا علیمردانی سنگ بنای اصلی «انجمن اشباح» است. تجربه موفق او در گردانندگی پربینندهترین رئالیتیشوهای شبکه نمایش خانگی از «شبهای مافیا» تا «ناتو» او را به چهرهای بیبدیل در این عرصه تبدیل کرده است .
ریتم کلی برنامه «انجمن اشباح» به لطف تجربه و تسلط مجری معمولاً روان و عاری از مکثهای بیمورد و زیادهگوییهای خستهکننده است. با این حال گویی همین اعتماد به نفس و سبک شناخته شده به یکی از چالشهای برنامه بدل شده است در این برنامه نیز محمدرضا علیمردانی تنها در نقش کارگردان و مجری ظاهر نمیشود بلکه با صداپیشگی شخصیت «شبح پدر بزرگ» سعی میکند روحی به کالبد این بازی بدمد. این صداپیشگی که تداعیکننده شخصیتهای محبوب انیمیشن «دیرین دیرین» است یکی از نقاط متمایزکننده برنامه است که تلاش میکند لحنی طنزآمیز و تقریباً کودکانه به فضای مسابقه ببخشد .
حضور کاراکتر «پدربزرگ» که در آثار قبلی علیمردانی نیز دیده شده اکنون به ورطه تکرار افتاده است. این کارکتر نه تنها جذابیت اولیه خود را از دست داده است، بلکه با حضور اجباری و گاه بیدلیلش ریتم برنامه را به طور محسوسی کند میکند و این احساس به مخاطب دست میدهد که تولیدکنندگان در دام امن فرمولهای گذشته خود گرفتار شدهاند و جسارت کنار گذاشتن عناصری را که دیگر کارایی ندارند را ندارند.
یکی از جذابترین بخشهای «انجمن اشباح» دینامیک بین بازیگران آن است. حضور چهرههای محبوب و بامزهای مانند امیر غفارمنش، کامران تفتی، شهره سلطانی، یوسف صیادی و سایر بازیگران دیگر باعث ایجاد فضایی خودمانی، صمیمی و مملو از شوخیهای خودجوش شده است. این شوخیها و رقابت دوستانه بار هیجانی و استرس ذاتی این نوع بازیهای را کاهش داده و «انجمن اشباح» را به سرگرمیای مفرح و خانوادگی تبدیل میکند. برای نمونه درخشش غفارمنش در چالش لبخوانی و موسیقی نمونهای از همین لحظات ناب و طنزآمیز است .
اما در سوی دیگر این برنامه با یک ضعف ساختاری آشکار دست و پنجه نرم میکند، دعوت از همان حلقه محدود و تکراری از چهرهها که در اکثر مسابقات مشابه شبکه نمایش خانگی حاضر میشوند. اگرچه این بازیگران ذاتاً با استعداد و دوستداشتنی هستند اما تکرار مداوم حضور آنان در برنامههای مختلف حس تازگی و غیرقابل پیشبینی بودن را از بین میبرد. مخاطب عام که به دنبال تنوع است ممکن است با دیدن همین گروه همیشگی در قالبی جدید احساس کند در حال تماشای نسخهای تغییر یافته از محتوای تکراری است. این عمل فرصت کشف استعدادهای جدید و ایجاد ترکیبهای بازیگری تازه را از برنامه گرفته و در بلندمدت میتواند به عاملی برای دلزدگی مخاطب تبدیل شود.
ایده مرکزی «انجمن اشباح» که در آن پنج شرکتکننده باید برای به دست آوردن سهامی از طلا به ارزش 15 میلیون تومان رقابت کنند، در حالی که یکی از آنان نقش «شبح» مخفی را بازی میکند، ایدهای نسبتاً تازه و قابل ستایش است . این برنامه برخلاف بسیاری از محصولات مشابه که صرفاً کپیبرداری مستقیم از بازی مافیا هستند دست به گرتهبرداری هوشمندانه زده و آن را در قالبی طنز و کمدی ارائه داده است. طراحی آیتمهای مسابقه از نقاط قوت قابل توجه برنامه است که توانسته فضایی جذاب و سرگرمکننده ایجاد کند.
با این حال اجرای این ایده نو با چالشهای جدی روبهرو بوده است. بزرگترین ضعف برنامه کارکرد نامشخص و کمرنگ شخصیت «شبح» است. در حالت فعلی حضور شبح در برنامه آنقدر بیتأثیر و نامفهوم است که بودن یا نبودن آن تفاوت چندانی در روند بازی ایجاد نمیکند. این یک نقطه ضعف بزرگ روایی است. برنامه میتوانست با طراحی نقشآفرینی پیچیدهتر و فعالتر برای شبح هیجان را به شدت افزایش دهد. برای مثال میشد برای شبح امتیازات ویژه تواناییهای مخفی یا مأموریتهای شخصی در نظر گرفت که با انجام موفقیتآمیز آنها بتواند بازی را به نفع خود تغییر دهد یا مزایایی کسب کند. این کار نه تنها حضور شبح را توجیهپذیر میکرد بلکه آن را به عنصری کلیدی و تعیینکننده در پیشبرد استراتژیهای بازی تبدیل میکرد.
مسئله دیگر یکنواختی نسبی آیتمها در قسمتهای مختلف است. به نظر میرسد ساختار کلی و آیتمهای اصلی در هر برنامه تقریباً ثابت است و تنها در هر قسمت یک آیتم جدید به مجموعه اضافه میشود. اگرچه این رویکرد میتواند حس آشنایی ایجاد کند اما طراحی چندین بازی کاملاً متفاوت برای هر قسمت میتوانست به هیجان، تنوع و غیرقابل پیشبینی بودن برنامه بیافزاید. چنین تنوعی نه تنها جذابیت برنامه را بیشتر میکرد، بلکه امکان نمایش ابعاد گوناگون و تواناییهای مختلف شرکتکنندگان را نیز فراهم میساخت.
از جنبه فنی «انجمن اشباح» محصولی سنجیده و حرفهای است. طراحی نور و فضای مرموز برنامه که توسط سروش حضرتی انجام شده است به همراه موسیقی متن و صداگذاری عیسی حبیبزاده در ایجاد فضایی اسرارآمیز و جذاب نقش بسزایی داشتهاند . یکی از برجستهترین دستاوردهای فنی برنامه تدوین سریع و حسابشده آن است که توسط محدثه کلاتهای و بهاره خدابخش انجام شده است. با توجه به طول تقریبی ۹۰ دقیقهای هر قسمت این تدوین هوشمندانه مانع از خستگی مخاطب شده و ریتمی پرکشش را از آغاز تا پایان حفظ میکند. دکور ساده اما مؤثر برنامه نیز که اغلب به ایجاد فضایی خودمانی و صمیمی کمک میکند از برنامههای پرزرقوبرق مشابه متمایزش میکند و تمرکز را بر خود بازی و تعاملات بازیگران قرار میدهد .
«انجمن اشباح» را میتوان به کشتی تشبیه کرد که موتور محرک قدرتمندی (علیمردانی) و خدمهای خوشروحیه (بازیگران) دارد، اما مسیر سفرش (ساختار بازی) با نقشهای که هنوز نیاز به اصلاحات اساسی دارد مشخص نشده است. این برنامه بدون شک یکی از سرگرمیهای مفرح و کمدغدغه پاییز ۱۴۰۴ است که با ترکیب هوشمندانه طنز، رقابت و خلاقیت توانسته توجه بخش قابلتوجهی از مخاطبان را جلب کند.
با این حال ارزیابی نهایی این است که «انجمن اشباح» برنامهای با پتانسیلهای بالا اما استفاده نشده است. ایده اولیه آن قوی و نوآورانه است اما در مرحله اجرا و بسط این ایده به دلیل تکرار چهرهها نقش کمرنگ شبح و یکنواختی نسبی آیتمها از رسیدن به جایگاه یک اثر کاملاً متمایز و بهیادماندنی بازمانده است.
آینده «انجمن اشباح» به میزان انعطافپذیری و جسارت سازندگانش بستگی دارد. برای تبدیل شدن به یک فرنچایز ماندگار پیشنهاد میشود در فصلهای آینده به سمت تنوع بخشی در آیتمهای بازی، بازتعریف اساسی نقش شبح و تبدیل آن به یک بازیگر فعال و تأثیرگذار و مهمتر از همه کاهش تکرار چهرهها و دعوت از استعدادهای جدید حرکت کند. این تغییرات میتواند مانند تزریق خون تازه به رگهای برنامه باشد و آن را از حالت فعلی خارج کند. با این اصلاحات «انجمن اشباح» میتواند نه تنها به یکی از برنامههای شاخص حوزه مسابقات تلویزیونی تبدیل شود بلکه استانداردهای تازهای را برای این ژانر در شبکه نمایش خانگی ایران تعریف کند.
انتهای پیام/
source