شبکه «آیفیلم» با بازپخش سریالهای قدیمی، نه فقط خاطرات گذشته را زنده میکند، بلکه ضعف امروز تلویزیون را نیز آشکار میسازد؛ ضعف در فیلمنامه، کارگردانی و نبود چهرههایی که زمانی ستون محتوای تلویزیون بودند.
شبکه «آیفیلم» سالهاست که به بازپخش سریالهای محبوب دهههای گذشته تلویزیون ایران میپردازد. نکته قابل توجه این است که این سریالها هنوز مخاطبان زیادی دارند و مردم با علاقه آنها را دنبال میکنند. این موضوع پرسشی جدی ایجاد میکند؛ چرا سریالهایی که سالها از تولیدشان گذشته، همچنان برای مخاطب جذاباند؟ و چرا سریالهای جدید، معمولاً با چنین استقبال و ماندگاری روبهرو نمیشوند؟
سریالهایی که بخشی از زندگی روزمره بودند
در دورهای نهچندان دور، سریالهای تلویزیون فقط برای سرگرمی پخش نمیشدند؛ آنها در زندگی مردم جریان داشتند. خانوادهها برای تماشای قسمت جدید یک سریال برنامهریزی میکردند، درباره شخصیتها صحبت میکردند و داستان را بخشی از گفتوگوهای روزمره خود قرار میدادند. این پیوند به دلیل نزدیکی داستانها و شخصیتها به زندگی واقعی شکل میگرفت. مردم در شخصیتهایی مانند قهرمانها، ضدقهرمانها و تیپهای خانوادگی، بخشهایی از خودشان را میدیدند و همین باعث ایجاد همذاتپنداری میشد. امروز در بسیاری از تولیدات جدید این پیوند دیده نمیشود. شخصیتها اغلب از زندگی واقعی فاصله دارند و روابط انسانی در آنها باورپذیر نیست. این شکاف، مخاطب را به سمت آثاری میبرد که او را درک کردهاند؛ همانهایی که شبکه آیفیلم بازپخش میکند.
شخصیتهایی که بهدرستی پرداخته میشدند
شخصیتپردازی یکی از مهمترین دلایل ماندگاری سریالهای قدیمی است. نویسندگان آن آثار، برای ساخت شخصیتها زمان صرف میکردند و رفتار، گذشته، روابط و انگیزههای آنها را بهطور دقیق در نظر میگرفتند. شخصیتها درست مانند انسانهای واقعی، اشتباه میکردند، رشد میکردند، تغییر میکردند و تصمیمهای سخت میگرفتند. همین واقعی بودن باعث میشد مخاطب شخصیتها را بهخاطر بسپارد و با آنها همراه شود. در بسیاری از سریالهای امروز، شخصیتها تیپوار و سطحی هستند. شخصیتِ خوب کاملاً بینقص است و شخصیتِ بد کاملاً مخرب. این دو قطب، فرصت شناخت انسان را از بین میبرد و در نتیجه، سریال تاثیری ماندگار بر ذهن مخاطب نمیگذارد.
داستانهایی که از دل جامعه برخاسته بودند
سریالهای گذشته موضوعاتی را روایت میکردند که مردم آنها را هر روز تجربه میکردند؛ مشکلات اقتصادی، تلاش برای حفظ آبرو، کشمکشهای خانوادگی، روابط دوستی، دغدغه کار و آینده و… این نزدیکی به واقعیت باعث میشد سریالها قابل لمس و قابل باور باشند.
در مقابل، بسیاری از سریالهای امروز از زندگی واقعی فاصله گرفتهاند و یا بهسراغ اغراقها و حوادث غیرقابلباور رفتهاند، یا به سمت روایتهای بسیار خنثی و بدون کشش! این فاصله، ارتباط مخاطب با سریال را کمرنگ کرده است.
ریتم متعادل روایت
سریالهای قدیمی از ریتم متعادلی برخوردار بودند. روایت داستان نه با شتاب غیرواقعی جلو میرفت و نه آنقدر کند بود که مخاطب خسته شود. بیننده زمان پیدا میکرد تا با شخصیتها آشنا شود، تصمیمها و تغییرهایشان را درک کند و در داستان مشارکت احساسی داشته باشد.
امروز بسیاری از سریالها، یا با سرعتی غیرطبیعی روایت میشوند یا آنقدر طولانی و کندند که مخاطب ارتباط خود را از دست میدهد.
گسست در نویسندگی و کارگردانی
یکی از مهمترین دلایل افت کیفیت سریالهای امروز، ضعف در فیلمنامه و نویسندگی است. بسیاری از سریالهای جدید با متنهایی تولید میشوند که یا بهسرعت و بدون پژوهش نوشته شدهاند، یا براساس الگوهای تکراری و فرسوده شکل گرفتهاند. نویسنده دیگر فرصت و امکان تجربه کردن ندارد؛ نه برای شناخت دقیق شخصیتها، نه برای ساختن کشمکشهای انسانی و نه برای گفتوگو با واقعیت اجتماعی! نتیجه این شرایط، روایتهایی است که یا شعاری و غیرقابلباورند، یا آنقدر سطحیاند که نمیتوانند تأثیر عاطفی پایداری ایجاد کنند.
تدریجی چهرههای دوستداشتنیِ مخاطب
از سوی دیگر، حضور بازیگرانی که زمانی برای مخاطب جذابیت و کشش ایجاد میکردند، امروز بسیار کاهش یافته است. بسیاری از چهرههای محبوب، یا از تلویزیون فاصله گرفتهاند و یا ترجیح دادهاند در نمایش خانگی فعالیت کنند؛ فضایی که دستمزد بالاتر و آزادی عمل بیشتر دارد. بنابراین تلویزیون با چهرههایی کار میکند که گاهی توان ساخت همان پیوند عاطفی سابق را ندارند. نبود این چهرهها، بهتنهایی بخشی از جذابیت تماشای سریال را از بین میبرد، زیرا حافظه تصویری مخاطب همواره با بازیگران محبوبش پیوند دارد.
این سه عامل یعنی ضعف در فیلمنامه، کوچ کارگردانان باتجربه و غیبت بازیگران محبوب، زنجیرهای را تشکیل میدهند که نتیجه آن کاهش کیفیت و کاهش اعتماد مخاطب است. وقتی بیننده دیگر نمیتواند با سریال رابطه برقرار کند دوباره به جایی برمیگردد که این رابطه، یعنی رابطه انسانی و هنری، هنوز وجود دارد؛ یعنی به سریالهایی که آیفیلم بازپخش میکند.
آیفیلم؛ فقط شبکه بازپخش نیست، یک معیار کیفی است
شبکه آیفیلم ناخواسته به معیاری برای مقایسه تبدیل شده است. وقتی مخاطب سریال جدیدی را میبیند، آن را با سریالهای آیفیلم مقایسه میکند تا ببیند آیا همان حس را دریافت میکند یا نه؟! این مقایسه نشان میدهد که نیاز مخاطب به داستانهای انسانی و شخصیتهای واقعی همچنان زنده است و هنوز جایگزینی جدی برای آنها ارائه نشده است.
راه بازگشت تلویزیون
بازگشت مخاطب زمانی رخ میدهد که احساس کند تلویزیون او را میبیند و برای او ارزش قائل است. این بازگشت نیازمند توجه جدی به فیلمنامه است. نویسنده باید مرکز تولید باشد، نه یک بخش حاشیهای!
همچنین تلویزیون باید به روایتهایی که از دل زندگی مردم میآیند فرصت دهد و شخصیتهایی بسازد که از لحاظ روانی و اجتماعی قابل فهم و باور باشند. طنز نیز باید دوباره به معنای اصلی خود برگردد؛ طنز مشاهده دقیق رفتار و تناقضهای انسانی است، نه صرفاً شلوغی و شوخیهای سطحی!
کلام آخر
دلیل محبوبیت سریالهای قدیمی نوستالژی نیست؛ بلکه نیاز امروز به ارتباط انسانی است. مردم به اثر هنریای جذب میشوند که آنها را ببیند، بفهمد و با آنها گفتگو کند. آیفیلم این نیاز را یادآوری میکند و نشان میدهد که تلویزیون زمانی توانسته بود همراه زندگی مردم باشد.
اگر تلویزیون بخواهد جایگاه خود را دوباره بهدست آورد، باید به ریشههایی که زمانی موفق بودهاند بازگردد؛ یعنی شخصیت واقعی، روایت انسانی، احترام به مخاطب و باور به ارزش قصه! صدا و سیما باید به یاد بیاورد که مخاطب هنوز وجود دارد؛ تنها کافی است دوباره با او صحبت شود.
انتهای پیام/
source