به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از سایت خانه هنرمندان ایران، پوریا نوری، منتقد سینما، در ادامه بررسی مستند «در جستجوی ویوین مایر» به شرایط زندگی و موقعیت اجتماعی این عکاس اشاره کرد و گفت: ویوین مایر در طول عمر خود آثارش را ثبت کرد، اما به دلیل تعلق به طبقه فرودست جامعه امکان ارائه عمومی آنها را نداشت. او افزود: در دورهای که مایر عکاسی میکرد، انتشار عکس نیازمند هزینه، چاپ و دسترسی به امکانات حرفهای بود؛ امکاناتی که برای فردی با موقعیت شغلی او فراهم نبود. همین محدودیتها موجب شد آثار او برای سالها در خلوت شخصیاش باقی بماند.
نوری درباره تلاشهای جان مالوف در نمایش آثار مایر گفت: در ابتدای فیلم خود مالوف نیز اعتراف میکند که صاحب نگاه هنری نیست و ورود او به این حوزه تا اندازهای با نگاه تجاری همراه است. بااینحال، به باور من نمیتوان این اقدام را غیراخلاقی دانست. مالوف بخشی از آثاری را گردآوری کرده، مجموعه را تکمیل کرده و در نهایت با پیگیری و پشتکار توانسته نام مایر را به جهان معرفی کند. بهخصوص با توجه به اینکه مایر خانواده مشخصی نداشت و اگر این جستجو انجام نمیشد، احتمالاً بخش عمده این آثار هرگز دیده نمیشد و فیلم نیز به یکی از مستندهای موفق و نامزد اسکار تبدیل نمیگردید.
او ادامه داد: امروز این مستند یکی از مهمترین آثاری است که درباره یک عکاس ساخته شده و نقدها، تحلیلها و بازخوردهای گستردهای دریافت کرده است. از این منظر، تلاش مالوف نهتنها غیراخلاقی به نظر نمیرسد، بلکه موجب شده جایگاه هنری مایر تثبیت شود و علاقهمندان عکاسی و سینما بیش از پیش با او آشنا شوند.
این فیلمساز در بخش دیگری از سخنان خود به نقدهایی که درباره رویکرد رمانتیک و قهرمانسازانه فیلم مطرح شده اشاره کرد و گفت: برخی منتقدان معتقدند فیلم در روایت خود از شخصیت مایر بیش از حد رمانتیک عمل میکند. من نیز تا حدی با این دیدگاه موافقم. فیلمساز بهجای پرداختن عمیق به زیست و روحیات شخصی این هنرمند، بیشتر بر فرآیند کشف و معرفی او تمرکز دارد. برای نمونه، تنها اشارههای گذرایی به برخی ویژگیهای او میشود؛ مانند پوشیدن لباس مردانه یا عکاسی از زبالهها در خانهای که در آن کار میکرد، اما این نشانهها به شناختی کامل از شخصیت مایر نمیانجامد.
نوری در اینباره افزود: این پرسش مطرح است که این سطحیماندن ناشی از انتخاب آگاهانه مستندساز بوده یا به دلیل کمبود داده و اسناد دقیق از زندگی مایر. با توجه به اینکه او در زمان حیات خود هنرمندی شناختهشده نبود و دفتر خاطرات، گفتوگوهای ثبتشده یا اسناد شخصی محدودی از او باقی مانده، احتمالاً فیلمساز با کمبود منابع مواجه بوده است. هرچند حجم زیادی از فیلمهای ۸ میلیمتری و هومویدیوهای او کشف شده، اما این تصاویر نیز لزوماً جزئیات زندگی و روحیات او را روشن نمیکنند.
او با اشاره به تجربه شخصی خود در ساخت مستند «سفید ناب» درباره پرویز فنیزاده گفت: وقتی سوژهای دیگر در قید حیات نیست، بهطور طبیعی حجم دادههای معتبر و قابل اتکا محدود میشود. حتی اگر آن فرد مانند فنیزاده، بازیگری شناختهشده و اثرگذار بوده باشد. به همین دلیل، به نظر میرسد در مورد ویوین مایر نیز فیلمساز بیش از هر چیز به همان دادههای موجود متکی بوده و مدعی فیلمسازی حرفهای هم نبوده است.
جان مالوف؛ تاجر کنجکاوی که به فیلمساز تبدیل شد
پوریا نوری، عکاس ، در تحلیل مستند به نقش تعیینکننده جان مالوف اشاره کرد و گفت: مالوف اساساً فیلمساز حرفهای نبود و پیش از این تجربهای در سینما نداشت. او در مقام یک تاجر در یک مزایده شرکت کرد و پس از خرید چند جعبه نگاتیو، جستوجوی خود را آغاز کرد. هدف او نه شناخت عمیق روحیات ویوین مایر، بلکه معرفی آثار این عکاس ناشناخته به جهان بود.
نوری افزود: مالوف در همان اندازه که قصد داشت ویژگیهای اخلاقی و شخصی مایر را نشان دهد، موفق بود؛ اما تمرکز اصلی او بر بازنمایی مایر به عنوان یک عکاس مرموز و پنهانکار بود که سالها آثارش ناشناخته مانده بود.
روایت مبتنی بر اسناد؛ از نگاتیوها تا فیلمهای خانگی
این منتقد درباره سازوکار روایت در فیلم توضیح داد: فیلمساز با استفاده از آرشیو گستردهای که به دست آورده بود. توانست روایتی کلی از زندگی حرفهای او ارائه دهد.
به گفته نوری، هرچند در بخش پژوهشی فیلم کاستیهایی دیده میشود، اما در مجموع مستند موفق شده شمایلی کلی از این عکاس ارائه کند؛ هنرمندی که اگر تلاشهای مالوف نبود، احتمالاً همچنان در گمنامی باقی میماند.
مسئلهای آشنا در سینمای مستند
نوری در ادامه با اشاره به نمونههای مشابه در سینمای مستند گفت: در برخی آثار، قدرت و عظمت هنری سوژه چنان پررنگ است که بر زیباییشناسی فیلم سایه میاندازد. او به عنوان مثال به مستندی درباره بهمن محصص اشاره کرد و توضیح داد که شکوه آثار محصص آنچنان غالب بود که حتی سبک فیلمساز نمیتوانست با آن برابری کند.
فیلمی ساده با سوژهای استثنایی
این مستندساز در ادامه گفت: «در جستجوی ویوین مایر» از منظر بصری و فرمی، مستند برجستهای محسوب نمیشود. پلانها سادهاند، سفرهای تصویری فیلمساز در فرانسه یا دیگر نقاط ساختار زیباییشناختی خاصی ندارند و فیلم از نظر زبان تصویر فراتر از استانداردهای معمول حرکت نمیکند.
او تأکید کرد: دلیل اصلی دیدهشدن گسترده این مستند، انتخاب یک سوژه ناب است؛ پرستار کودکی که در زمان حیات ناشناخته ماند اما پس از مرگ به یکی از نامهای مهم عکاسی خیابانی تبدیل شد. همین روایت کوتاه و تکاندهنده برای بسیاری از مخاطبان جذابیت ایجاد میکند.
انتخاب سوژه برگ برنده مستند
نوری افزود: ارزش این فیلم بیش از آنکه به مهارتهای کارگردانی متکی باشد، به داستان سوژه است. روایت زندگی هنرمندی که سالها در سکوت و خلوت عکس گرفت و پس از مرگش به شهرت جهانی رسید، برای مخاطبان کنجکاویبرانگیز است. از این رو، قوت فیلم نه در فرم، بلکه در انتخاب سوژهای استثنایی و پرداختن به قصهای که پیشتر ناشناخته بود.
حضوری بدون فرم و فقدان نگاه بصری منسجم
پوریا نوری در ادامه تحلیل خود درباره مستند به کیفیت بصری فیلم اشاره کرد و گفت: در بخشهایی از فیلم که کارگردان به فرانسه سفر میکند، دوربین عملاً حالتی لرزان و شبیه ضبط موبایلی دارد و فاقد هرگونه پرداخت سینمایی است. با این حال، مالوف توانسته فیلم را بهخوبی ارائه و بازاریابی کند؛ بهویژه با تکیه بر جذابیت و ناببودن سوژه.
او تأکید کرد: مایر عکاسی معمولی نیست؛ آثار او واجد کیفیتی استثناییاند و همین امر کارگردان را از اتکا به زبان سینمایی پیچیده بینیاز کرده است. به باور نوری، فیلم در همان اندازهای که جنبه تجاریاش اقتضا میکرد، موفق شد دیده شود و نام مایر را بر سر زبانها بیندازد.
مستندی فاقد ریسک زیباییشناختی
این منتقد ادامه داد: فیلم از نظر زیباییشناسی دستاورد ویژهای ندارد و به مجموعهای از گفتوگوها، آرشیوها و دسترسی به عکسها محدود میشود. مستند نه با فرم بازی میکند، نه تجربهای تازه ارائه میدهد و نه تلاشی برای درگیرکردن مخاطب در سطحی فراتر از آشنایی با سوژه صورت میدهد.
فاصله با الگوهای موفق مستند پرتره
نوری با اشاره به نمونهای دیگر گفت: در مستند اخیر مارتین اسکورسیزی که در پنج قسمت ساخته شده است، فرم، میزانسن و نحوه استفاده از آرشیو بهقدری دقیق و هوشمندانه است و تماشاگر را عمیقاً درگیر میکند. در این فیلم، خود اسکورسیزی نیز با صراحت و شفافیت درباره بخشهای تاریک زندگیاش از جمله دوران اعتیاد سخن میگوید و این شجاعت روایی، روایت را قویتر میکند.
او افزود: این نوع مستندسازی مبتنی بر فراز و فرود، عمق، بازسازی و ریتم است و حتی اگر گفتگوها محوریت داشته باشند، کارگردان با فرم و تدوین، فیلم را به تجربهای منسجم تبدیل میکند. در حالیکه مستند «ویوین مایر» عمدتاً به معرفی سوژه بسنده کرده است.
جذابیت سوژه؛ عامل اصلی موفقیت فیلم
این منتقد سینما تأکید کرد: موفقیت جهانی مستند بیش از هر چیز به انتخاب سوژه بازمیگردد. داستان پرستار کودکی که در تمام طول زندگی ناشناخته باقی ماند و ناگهان پس از مرگ به عنوان عکاسی بزرگ مطرح شد، خود بهتنهایی روایتی جذاب و کنجکاویبرانگیز است.
او گفت: اگرچه فیلمساز در استفاده از آرشیو و گفتگوها تلاش کرده تصویری کلی از زندگی و کار مایر ارائه دهد، اما فیلم از منظر زیباییشناسی و تجربهگری سینمایی، نمونهای درخشان محسوب نمیشود. این اثر بیشتر به عنوان یک مستند پرتره خبری عمل میکند تا تجربهای سینمایی با امضا و هویت مستقل.
مایر؛ هنرمندی که بهدنبال شهرت نبود
پوریا نوری، منتقد سینما، در ادامه توضیح درباره شخصیت ویوین مایر گفت: نشانههایی که در فیلم دیده میشود نشان میدهد او اساساً فردی کمحرف، درونگرا و گریزان از دیدهشدن بوده است. به باور نوری، عدم شهرت مایر در دوران زندگی نهتنها به طبقه اجتماعی او، بلکه به نگرش شخصیاش درباره هنر بازمیگردد. برای او عکاسی بیش از آنکه مسیری به سوی شهرت باشد، شکلی از رهایی، شفا و تجربه فردی بود؛ امکانی برای بودن با خود، نه راهی برای ورود به گالریها و بازار هنر.
نوری ادامه داد: در روایتهای مختلفی که در فیلم مطرح میشود، بارها میبینیم که مایر علاقهای به ارائه عمومی آثارش نداشت. صدای ضبطشدهای که از او در فیلم میشنویم نشان میدهد او «ناظر بودن» و ثبت لحظهها را دوست داشت، بیآنکه خود را ملزم به نمایش این تصاویر بداند. صحنهای در فیلم دیده میشود که مایر در خانهای که به عنوان پرستار کار میکرد از کودکان عکس میگیرد؛ لحظهای ساده و روزمره، اما نشاندهنده شور و تمرکز او بر ثبت جهان اطراف.
نوری افزود: باید توجه داشت که در زمان زندگی مایر امکانات انتشار عکس همچون امروز وجود نداشت. امروز یک عکاس میتواند تصویرش را در لحظه منتشر کند و جهان آن را ببیند، اما در دوره مایر چاپ، هزینه، امکانات و اتصال به شبکههای هنری ضروری بود. عواملی که او نه به دنبال آن بود و نه امکانش را داشت.
کمبود داده، نبود مصاحبه و دشواری شناخت یک شخصیت مرموز
این منتقد در پایان گفت: یکی از دلایل نپرداختن فیلم به لایههای شخصیت مایر، نبودِ داده و فقدان اسناد معتبر است. هیچ مصاحبهای از او وجود ندارد، و روابط محدودش با اطرافیان نیز اطلاعات کافی برای شناخت عمیق زندگی درونیاش فراهم نمیکند. نوری اضافه کرد: این دسترسی محدود باعث میشود بخش مهمی از شخصیت او برای مخاطب ناشناخته بماند و ناگزیر، تحلیلها بر اساس آرشیو محدود و اظهارنظرهای اطرافیان بنا شود.
59243
source