Wp Header Logo 3267.png

استاد زبان و ادب فارسی گفت: جانمایه‌ شاهنامه‌ فردوسی حکمت است؛ حکمت همان خرد روشن است که او خردمندان را بدان دعوت می‌کند.

***حکمت فردوسی، تقاطع اندیشه ایرانی و اسلامی است///لطفا برچسب بزنید / عکس مناسب و باکیفیت نیست
محمدجعفر محمدزاده در گفت‌و‌گو با خبرنگار صداوسیما، با اشاره به این که حکمت فردوسی تقاطع اندیشه ایرانی و اسلامی است، گفت: او این اندیشه‌ها را به‌گونه‌ای در شاهنامه به کار برده است که شاعران و سخنوران پس از او از جمله خیام، عطار، مولوی، سنایی، حافظ، سعدی و نظامی، به روشنی و فراوانی از اندیشه او بهره برده و آنها را بازآفرینی و بازآوری کرده‌اند.

 

 این استاد زبان و ادب فارسی با اشاره به نقش حکمت در زندگی انسان گفت: حکمت به انسان توانایی می‌دهد تا با عقل و استدلال، همراه با اشراق، به درک ویژه‌ای از حقایقی از جهان برسد که غیر آن میسر نخواهد شد.

 

آقای محمدزاده افزود: حکمت از یک سو با فراگیری و آموزش به دست می‌آید و از سوی دیگر، از رهگذر شناخت اشراقی به انسان داده می‌شود.

 

این پژوهشگر زبان و ادبیات با اشاره به شعری از فردوسی درباره حکمت ” خرد تیره و مرد روشن‌روان؟ نباشد همی شادمان یک‌زمان! ” گفت: فردوسی حکیم است و در کنار آموختن دانش و ادب، اندیشه‌های حکمی خود را با هنرمندی در شاهنامه عرضه کرده است.

 

محمدزاده گفت: اندیشه‌های حکمی فردوسی نه انتزاعی و ذهنی، بلکه کارکردی و کاربردی هستند؛ حکمت نهفته در شاهنامه هم از نوع حکمت نظری است و هم حکمت عملی.

 

وی گفت: اگر حکمت نظری را «علم به احوال چیزها، آن‌چنان که هستند یا خواهند بود» بدانیم، در سرتاسر شاهنامه صد‌ها نمونه روشن از آن می‌توان یافت، از جمله:

به نام خداوند جان و خرد

کزین برتر اندیشه برنگذرد

 

توانا بود هرکه دانا بود

زدانش دل پیر برنا بود

 

همه کار‌های جهان را در است

مگر مرگ را کان درِ دیگر است

 

چنین است رسم سرای سپنج

یکی زو تن آسان و دیگر به‌رنج

 

جوانی و پیری به نزدیک مرگ

یکی دان چو ایدر بُدن نیست برگ

 

این استاد زبان و ادب فارسی گفت: در کنار این حکمت‌های نظری که برگرفته از اراده جاری خداوند در هستی و سرشت و سرنوشت آدمی است، فردوسی درس‌هایی از «چگونه زیستن»، «خوب یا بد شدن»، «کردار نیک و بدکرداری»، «نیک‌انجامی و بدفرجامی» را در تار و پود داستان‌های خود گنجانده است. 

 

وی ادامه داد: ادبیات حکمت عملی از باید‌ها و نباید‌ها سخن‌گفتن است و برخلاف حکمت نظری که بیشتر خبری است، حکمت عملی از جنس انشا، امر و نهی، و توصیه‌های اخلاقی است. به این نمونه‌ها دقت کنید:

 

ز بد کردن آید به حاصل زیان

اگر بد کنی غم بری از جهان

 

مشو شادمان گر بدی کرده‌ای

که آزرده گردی گر آزرده‌ای

 

کسی را که مغزش بود پرشتاب

فراوان سخن باشد و دیریاب

 

فرستاده باید که دانا بود

به گفتن توانا و بینا بود

 

چه گفت آن خداوند با فرّ و هوش

که خسرو شدی بندگی را بکوش

 

فرستاده گفت‌ای خداوند رخش

به دشت آهوی ناگرفته مبخش

 

چو نیکی کنی نیکی آید برت

بدی را بدی باشد اندر خورت

 

از امروز کاری به فردا ممان

که داند که فردا چه گردد زمان؟

source