Wp Header Logo 1221.png

در سال‌های اخیر، بحث درباره ماهیت «هنر دینی» و نسبت آن با «هنر سنتی» و «هنر عمومی» بار دیگر در فضای فکری و هنری مطرح شده است؛ بحثی که اهمیت آن به دلیل پیوند عمیق هنر با هویت دینی و فرهنگی جامعه، روزبه‌روز بیشتر احساس می‌شود. پرسش‌هایی همچون اینکه آیا اساساً می‌توان از هنری به نام «هنر عمومی» سخن گفت، یا اینکه چه تفاوتی میان هنر دینی و هنر سنتی وجود دارد، مسیر این گفت‌وگوها را شکل می‌دهد. خبرگزاری ایکنا برای پاسخ دقیق و روشن‌تر به این مسائل، با مرتضی گودرزی‌دیباج از پژوهشگران و هنرمندان شناخته‌شده حوزه هنر به گفت‌وگو نشسته است؛ گفت‌وگویی که در ادامه با آن همراه خواهیم شد.

ایکنا – معیار اصلی تمایز بین «هنر دینی» از «هنر سنتی» چیست و این تمایز چگونه می‌تواند به تحلیل دقیق‌تر و هدفمندتر هنر اسلامی کمک کند؟

ابتدا باید روشن کنیم که هنر دینی، اساساً با باورها و اعتقادات دینی گره خورده و وجود آن بدون این مبنا قابل فهم نیست. هنر عمومی اصطلاحاً وجود ندارد زیرا تعریفی کامل و مشخص ندارد و نمی‌تواند به عنوان یک شاخه مستقل و قابل بررسی دقیق مورد استفاده قرار گیرد. از همین رو، حذف واژه هنر عمومی و تمرکز بر هنر دینی و هنر سنتی، می‌تواند تحلیل‌ها را دقیق‌تر و قابل استنتاج‌تر کند. هنر سنتی را می‌توان به روش‌های مختلف دسته‌بندی و تحلیل کرد، اما هنر دینی، بیش از هر چیز بازتابنده ایمان و جهان‌بینی هنرمند است.

در سطح جهان، برخی معتقدند که هنر دینی وجود خارجی ندارد و اگر بخواهیم نمونه‌ای ارائه دهیم، باید آن را به یک دین خاص مرتبط کنیم. برای مثال، هنر مسیحیان یا هنر مسلمانان از جمله این شاخص‌ها هستند، اما هدف ما بررسی پراکندگی‌ها نیست، بلکه تمرکز بر هنر اسلامی و شاخص‌های آن است. این نگاه به ما کمک می‌کند که بدون پراکندگی زیاد، ویژگی‌های مشترک هنر دینی را شناسایی و بتوانیم آن را تحلیل کنیم.

هنرمندان در اغلب ادیان، از ابتدا مانیفست مشخص یا سناریوی مدون برای خلق آثار دینی ندارند. به جای آن، آن‌ها بر اساس جهان‌بینی و آموزه‌های دینی خود، آثاری خلق می‌کنند که گاهی به صورت تبلیغی و گاهی صرفاً به عنوان بازتاب دیدگاه‌ها و درک شخصی از دین هستند. بعضی هنرمندان کار خود را به عنوان یک تکلیف دینی انجام می‌دهند، در حالی که برخی دیگر صرفاً برداشت شخصی و شهودی خود را منتقل می‌کنند، اما در هر صورت آثارشان حامل پیام‌های معنوی و دینی هستند.

هنر سنتی به معنای آثار و مؤلفه‌های تکرارشونده‌ای است که هنرمندان در دوره‌های مختلف از آن‌ها بهره برده‌اند. این عناصر به عنوان مشق و نمونه استادان گذشته مورد استفاده قرار گرفته و به مرور زمان شکل گرفته‌اند تا به امروز رسیده‌اند. بخشی از هنر سنتی همچنان جاری و قابل مشاهده است، اما برخی مؤلفه‌ها به مرور زمان از بین رفته و یا منسوخ شده‌اند، مانند نقاشی‌های قهوه‌خانه که تا چند دهه پیش وجود داشت ولی اکنون کمتر دیده می‌شود.

انعطاف هنر سنتی در مواجهه با تغییرات فرهنگی متفاوت بوده است. برخی حوزه‌ها مانند معماری، خوشنویسی و ادبیات توانسته‌اند مولفه‌های سنتی خود را با نیازهای دوره‌های جدید وفق دهند و استمرار یابند، در حالی که برخی رشته‌ها این تاب‌آوری را نداشتند و آثارشان در دوره‌های جدید قابل استفاده یا خلق نبوده است. برای مثال، هنر دوره قاجار در بسیاری از حوزه‌ها با ما نزدیک است، اما برخی مولفه‌ها نتوانستند به طور کامل معاصر شوند. به طور کلی، هنر سنتی از گذشته به حال رسیده و بخشی از آن با فرهنگ و رفتارهای جامعه در دوره‌های مختلف همخوانی داشته و برخی بخش‌ها از دست رفته‌اند. این هنر نماد تجربه تاریخی و یادگیری نسل‌ها است و حتی وقتی بخش‌هایی از آن منسوخ شده، همچنان تأثیرگذاری و نقش الگویی خود را در برخی رشته‌ها حفظ کرده است، به ویژه در ادبیات، معماری و خوشنویسی که ریشه‌ها و مفاهیم سنتی هنوز دیده می‌شوند.

ایکنا – با وجود تفاوت‌های ظاهری و تکنیکی در هنر دینی ادیان بزرگ، چه عامل یا ویژگی مشترکی باعث می‌شود همگی در زمره «هنر دینی» قرار گیرند و این هنرها چگونه توانسته‌اند از طریق شهود فردی هنرمند، پیام‌های معنوی را به گونه‌ای یگانه و قابل‌تشخیص منتقل کنند؟

شاخص‌ترین نمونه‌های هنر دینی در جهان عمدتاً در سه شاخه گسترده دیده می‌شوند: اسلام، مسیحیت و بودیسم. هر کدام از این شاخه‌ها ویژگی‌ها و سبک‌های متفاوتی دارند. در مسیحیت، شمایل‌سازی و تزئین اماکن مقدس برای تبلیغ باورهای دینی رایج است و هنر را به عنوان وسیله انتقال پیام و تزیین عبادتگاه‌ها به کار می‌گیرند. هنر اسلامی رویکرد متفاوت دارد و بیش از ظاهر به باطن و مفاهیم معنوی توجه دارد، در حالی که هنر بودایی نیز بیشتر بر تجربه ذهنی و عرفانی تأکید دارد. با این حال، همه این شاخه‌ها یک ویژگی مشترک دارند: هنرمند از ابتدا دستورالعمل یا مانیفست مشخص ندارد و بیشتر براساس درک و شهود خود، اثر خلق می‌کند. تفاوت‌ها در سبک و نوع بیان ناشی از جهان‌بینی متفاوت هنرمندان است، اما پیوند معنوی میان آثار وجود دارد. این پیوند، نشان‌دهنده هدف مشترک انتقال ارزش‌ها و پیام‌های دینی است، حتی اگر ظاهر و تکنیک‌ها متفاوت باشد.

در هنر اسلامی، این تفاوت‌ها بیشتر به دلیل نگاه ویژه به شخصیت‌های مقدس و باور به غیب و ماوراءالطبیعه است. هنرمندان سعی می‌کنند از طریق ظاهر آثار، مخاطب را به باطن و حقیقت هستی هدایت کنند. در معماری، نگارگری، خوشنویسی و حتی اشیای مصرفی، این تلاش برای ایجاد پلی میان واقعیت محسوس و حقیقت ماورایی دیده می‌شود. چنین رویکردی باعث می‌شود هنر اسلامی یگانه و قابل تشخیص باشد، حتی وقتی در نقاط جغرافیایی مختلف خلق شده است.

در طول تاریخ هنر اسلامی، گرچه جغرافیا و سبک‌ها متفاوت بوده، اما یک هویت یگانه میان آثار مشاهده می‌شود. این یگانگی نتیجه عمق باورهای دینی و اعتقادات هنرمندان در مناطق مختلف سرزمین‌های اسلامی است. بدون وجود مانیفست مشخص، می‌توان هنر اسلامی را از هنر بودایی یا مسیحی متمایز کرد و ویژگی‌های یگانه آن را شناسایی کرد. پیوند معنوی و بصری در هنر اسلامی از طریق ترکیب اعتقاد به غیب، ماوراءالطبیعه و تلاش برای هدایت مخاطب از ظاهر به باطن ایجاد می‌شود. هنرمندان با استفاده از شکل، رنگ، هندسه و الگوها، مخاطب را به تأمل در حقیقت هستی و جهان فرا می‌خوانند. این ویژگی در نگارگری، معماری، خوشنویسی و حتی ظروف و اشیای مصرفی دیده می‌شود و نشان می‌دهد که هنر دینی اسلامی در همه سطوح زندگی جاری بوده است. همچنین در شمایل‌سازی و تصویر شخصیت‌های مقدس، هدف هنرمند نشان دادن مقام و جایگاه است، نه صورت ظاهری. این اجتناب ناشی از آگاهی از محدودیت توانایی‌های هنری نیست، بلکه نشان‌دهنده احترام و تلاش برای انتقال حقیقت است. هنرمند می‌داند که تصویر عینی نمی‌تواند جایگاه والای مقدسین را منتقل کند، بنابراین از بازنمایی مستقیم پرهیز کرده و آثارش را به سمبلی برای مقام و تشخص شخصیت‌ها تبدیل می‌کند. این رویکرد باعث شده هنر دینی اسلامی دارای هویت یگانه و قابل تشخیص باشد.

 

ایکنا ـ هنر اسلامی دارای چه شاخصه‌های ویژه‌ای است؟

هنر اسلامی، اساساً دعوت‌کننده و فعال است، نه منفعل. هنرمند از طریق آثارش، دست مخاطب را می‌گیرد و او را به سوی حقیقت می‌برد، درست مانند پیامبر که مردم را به مسیر حق و حقیقت هدایت می‌کند. این دعوت نه به شکل اجباری است و نه القایی به سبک هنر مسیحی، بلکه نوعی تذکر و یادآوری است که مخاطب را درگیر تأمل و تفکر می‌کند. هنر دینی در این مسیر نقش پیامبرگونه دارد و سعی می‌کند بدون فشار، مخاطب را به عمق معنا و مفاهیم دینی هدایت کند.

یکی از ویژگی‌های مهم هنر اسلامی، زیبایی ذاتی آن است. برخلاف تصور برخی که هنر دینی ممکن است با خشونت یا ترس همراه باشد، در فرهنگ اسلامی، زیبایی ستون اصلی آثار هنری است. از نگارگری و معماری گرفته تا فرش و خوشنویسی، همه رشته‌ها بر پایه زیبایی و مهندسی هنری ایجاد شده‌اند و هنر اسلامی هرگز در مسیر دعوت دینی از زیبایی فاصله نگرفته است. این زیبایی، مخاطب را جذب و دعوت می‌کند و تجربه‌ای لذت‌بخش و روحانی فراهم می‌آورد.

شاخص‌ترین نمونه‌های هنر دینی در جهان عمدتاً در سه شاخه گسترده دیده می‌شوند: اسلام، مسیحیت و بودیسم. هرکدام از این شاخه‌ها ویژگی‌ها و سبک‌های متفاوتی دارند

وجه دیگر هنر دینی، بی‌تکلف بودن آن است. آثار اسلامی سعی نمی‌کنند با ایجاد ابهت یا سلطه، مخاطب را تحت تأثیر قرار دهند، بلکه او را در آغوش می‌گیرند و دعوت می‌کنند. برای نمونه، اگر وارد مساجد بزرگ صفوی شوید، با عظمت و شکوه اما بدون احساس حقارت مواجه می‌شوید، در حالی که کلیساهای عظیم بیزانس چنین تأثیری دارند. این ویژگی باعث شده هنر دینی هم جذاب و دلنشین باشد و هم وظیفه دعوت به حقیقت و زیبایی را بدون فشار بر مخاطب انجام دهد.

ایکنا – هنر اسلامی چه ‌تأثیراتی در تربیت دینی و فرهنگی جامعه می‌تواند داشته باشد؟

هنر اسلامی نقش پیامبرگونه و تربیت‌کننده در جامعه دارد. آثار هنری در مساجد، اماکن مقدسه، قبور ائمه و امامزادگان، و حتی اشیای مصرفی، به شدت در شکل‌دهی تجربه معنوی مؤثرند. اگر هنر از این فضاها حذف شود، بسیاری از تجربه‌های اعتقادی و معنوی مردم از دست می‌رود. این هنر مخاطب را به زیبایی و حقیقت دعوت می‌کند و نقش تربیتی آن غیرقابل انکار است، زیرا با زندگی روزمره و مکان‌های مقدس در ارتباط مستقیم است. نمادها، اسطوره‌ها و روایت‌های دینی ابزارهای اصلی انتقال معنا هستند. یک فرم ساده مانند گل یا یک رنگ خاص، وقتی در زمینه دینی استفاده شود، تبدیل به نمادی می‌شود که مخاطب را به مفاهیم عمیق‌تر هدایت می‌کند. همان‌طور که شاعر از استعاره و ایهام برای انتقال معنا بهره می‌برد، هنرمند دینی نیز از نمادها و فرم‌ها برای انتقال مفاهیم عمیق و گسترده استفاده می‌کند. این کارکرد نمادها باعث می‌شود اثر هنری فراتر از ظاهرش عمل کرده و تجربه‌ای معنوی و ماندگار ایجاد کند.

اعداد و اندازه‌ها در هنر دینی نیز نقش مهمی دارند. ظهور اعداد خاص و مفهومی در معماری، نگارگری و سایر حوزه‌ها، به خلق فضاها و آثار با ماندگاری بالا کمک می‌کند و مخاطب را به تأمل در نظم و معانی عمیق می‌کشاند. همین ویژگی باعث می‌شود برخی اماکن مذهبی و آثار معماری، حتی بدون اینکه مخاطب آگاه باشد، تأثیر مثبت و آرامش‌بخش بر او بگذارند. نمادها، اعداد و فرم‌ها با هم ترکیب شده‌اند تا هنر دینی نقش تربیتی، دعوت‌کننده و معنوی خود را به بهترین شکل ایفا کند.

ایکنا – با توجه به تأکید شما بر رابطه هنر دینی با طبیعت، چگونه هنرمند اسلامی از طبیعت برای هدایت مخاطب به حقیقت استفاده می‌کند؟ این ارتباط چه تاثیری بر ساختار آثار معماری، نگارگری و دیگر شاخه‌های هنر اسلامی دارد و چه تفاوتی با هنرهای دینی دیگر دارد؟

هنر دینی اسلامی از طبیعت به عنوان پلی میان واقعیت و حقیقت بهره می‌برد. هنرمند ابتدا عناصر محسوس و ملموس طبیعت را مشاهده می‌کند و سپس آن‌ها را در آثار هنری خود به شکل نمادین و معنوی بازنمایی می‌کند. این فرآیند باعث می‌شود مخاطب از تجربه مادی و سطحی طبیعت به تجربه‌ای عمیق‌تر و معنوی هدایت شود. طبیعت در اینجا نه صرفاً موضوع هنری است، بلکه وسیله‌ای برای انتقال پیام دینی و فلسفی است.

در معماری، نگارگری و خوشنویسی، این رویکرد باعث ایجاد ساختارهایی می‌شود که همواره تعادل میان فرم و معنا، ظاهر و باطن، و ماده و روح را حفظ می‌کنند. به عنوان مثال، موتیف‌ها و پترن‌ها، حتی در کوچک‌ترین جزئیات، با دقت به طبیعت و نظم آن طراحی شده‌اند و مخاطب را به تأمل در جهان هستی و نظام الهی سوق می‌دهند. در نگارگری، پرتره‌ها و مناظر طبیعی اغلب به گونه‌ای طراحی می‌شوند که به جای تقلید صرف، مخاطب را به درک واقعیت‌های متعالی و مفاهیم دینی هدایت کنند.

این رویکرد با هنر مسیحی و بودایی متفاوت است. در هنر مسیحی، طبیعت و شخصیت‌های مقدس بیشتر به صورت تصویری و نمادین برای القای حس دینی استفاده می‌شوند، اما در هنر اسلامی، هدف از نمایش طبیعت انتقال پیام و تجربه معنوی است، نه صرفاً تزئین یا القای هیبت. این تفاوت باعث می‌شود هنر دینی اسلامی هم دعوت‌کننده و هم زیبا باشد و مخاطب را بدون فشار به تفکر و درک حقیقت راهنمایی کند.

ایکنا – در آثار هنر اسلامی، گفته شده که هنرمندان از شمایل‌سازی به شکلی متفاوت استفاده کرده‌اند. چگونه هنرمند اسلامی شخصیت‌های مقدس را نمایش می‌دهد و چرا از نمایش دقیق چهره آن‌ها اجتناب می‌شود؟ این مسئله چه تأثیری بر تجربه مخاطب و معنای اثر دارد؟

در هنر اسلامی، نمایش شخصیت‌های مقدس به گونه‌ای است که مقام و شخصیت آن‌ها را بازتاب دهد، نه صرفاً چهره‌شان را. هنرمند می‌داند که توانایی نمایش کامل مقام و ویژگی‌های روحانی افراد مقدس وجود ندارد، بنابراین به جای تصویرگری دقیق، از نشانه‌ها و فرم‌های معنوی برای القای جایگاه و اهمیت آن‌ها استفاده می‌کند. این رویکرد باعث می‌شود مخاطب بیش از تمرکز بر ظاهر، به جوهر شخصیت و مقام مقدس توجه کند.

این شیوه باعث می‌شود تجربه مخاطب از آثار دینی متفاوت و عمیق‌تر شود. وقتی چهره شخصیت مقدس نمایش داده نمی‌شود، ذهن و احساس مخاطب به فکر و تأمل در مقام، فضیلت و پیام او دعوت می‌شود. این نوع شمایل‌سازی، برخلاف هنر نمایشی یا شمایل کشی مسیحی، هدفش تحریک احساسات سطحی نیست، بلکه هدایت به فهم و شهود معنوی است. به این ترتیب، امتناع از نمایش دقیق چهره شخصیت‌های مقدس نه سانسور است و نه محدودیت، بلکه یک انتخاب آگاهانه و فلسفی است. هنرمند دینی با این روش نشان می‌دهد که حقیقت و مقام معنوی فراتر از ظاهر مادی است و مخاطب را به درک عمیق‌تری از آن دعوت می‌کند.

هنر اسلامی نقش پیامبرگونه و تربیت‌کننده در جامعه دارد. آثار هنری در مساجد، اماکن مقدسه، قبور ائمه و امامزادگان، و حتی اشیای مصرفی، به شدت در شکل‌دهی تجربه معنوی مؤثرند

زیبایی در هنر دینی اسلامی نه صرفاً برای لذت بصری، بلکه برای دعوت به تأمل و تفکر خلق می‌شود. زیبایی به شکل هماهنگ در نگارگری، معماری، خوشنویسی و سایر شاخه‌ها طراحی شده و مخاطب را جذب می‌کند تا وارد فضای معنا و حقیقت شود. هر عنصر هنری، از رنگ‌ها و نقش‌ها تا ابعاد و فرم‌ها، به گونه‌ای است که حس هماهنگی، آرامش و دعوت را القا کند. ویژگی دیگری که باعث جذابیت و دعوت‌کننده بودن آثار شده، بی‌تکلفی و پذیرش مخاطب است. در مساجد و اماکن مقدسه، علیرغم بزرگی و عظمت آثار، مخاطب احساس حقارت نمی‌کند و فضای هنری او را در آغوش می‌گیرد. این ترکیب زیبایی و دسترسی‌پذیری باعث می‌شود اثر هنری نه صرفاً مشاهده شود، بلکه تجربه شود و مخاطب درگیر تأمل و حضور معنوی شود.

زیبایی در هنر دینی اسلامی همچنین با نظم و مهندسی هنری همراه است. تمام جزئیات به دقت طراحی شده‌اند تا مخاطب به سوی درک هماهنگی جهان و نظم الهی هدایت شود. این ویژگی‌ها باعث می‌شوند هنر اسلامی هم زیبا و هم دعوت‌کننده باشد، بدون اینکه القای ترس، فشار یا ابهت کند، و تجربه‌ای همزمان دلنشین و معنوی فراهم آورد.

ایکنا – در زمینه نقش نمادها و اسطوره‌ها، چگونه این عناصر به مخاطب کمک می‌کنند تا از تجربه مادی به تجربه معنوی برسد؟ چه تفاوتی بین استفاده از نمادها در هنر اسلامی و سایر هنرهای دینی دیده می‌شود؟

نمادها و اسطوره‌ها در هنر اسلامی ابزاری برای انتقال معنا و تجربه عمیق هستند. یک گل ساده، یک رنگ خاص یا یک طرح تکرارشونده، وقتی در زمینه دینی استفاده شود، از یک فرم سطحی به نمادی معنوی و دعوت‌کننده تبدیل می‌شود. مخاطب از مشاهده فرم ساده، به تجربه‌ای متعالی و تأمل در مفاهیم دینی هدایت می‌شود و این فرآیند به شکل طبیعی و بدون فشار رخ می‌دهد.

استفاده از نمادها در هنر اسلامی بسیار دقیق و هدفمند است؛ برخلاف هنرهای دینی دیگر که گاهی به تصویرگری مستقیم شخصیت‌ها و وقایع می‌پردازند، در هنر اسلامی نمادها به جای نمایش مستقیم، معانی عمیق و پیام‌های تربیتی منتقل می‌کنند. این رویکرد باعث می‌شود اثر هنری همیشه دعوت‌کننده باشد و مخاطب را به تجربه تفکر و شهود معنوی سوق دهد، نه صرفاً حس بصری یا احساسی. نمادها همچنین در ترکیب با اعداد و اندازه‌ها، قدرت ماندگاری و تأثیر اثر را افزایش می‌دهند. ابعاد، فواصل و نظم اعداد در معماری و نگارگری، به شکل غیرمستقیم مخاطب را به تأمل در نظام و هماهنگی جهان هدایت می‌کند. این ویژگی‌ها باعث می‌شوند نمادها نه تنها معنای عمیق منتقل کنند، بلکه تجربه‌ای همیشگی و روحانی برای مخاطب ایجاد کنند و اثر هنری را به عنوان پلی میان ماده و معنا پایدار سازند.

 

ایکنا – با توجه به سابقه تاریخی هنر اسلامی، چگونه می‌توان آثار هنری گذشته را با نیازها و فهم معاصر پیوند داد؟ چه چالش‌هایی در معاصر کردن هنر سنتی وجود دارد و چه رشته‌هایی توانسته‌اند این پیوند را حفظ کنند؟

هنر اسلامی گذشته، تجربه‌ای تاریخی و معنوی است که می‌تواند با نیازهای امروز پیوند داده شود، اما این کار نیازمند درک عمیق از اصول و مفاهیم آن آثار است. برخی حوزه‌ها مانند ادبیات، خوشنویسی و معماری توانسته‌اند با انعطاف و تطبیق با شرایط جدید، پیوند خود را با معاصر حفظ کنند. این رشته‌ها به دلیل ریشه‌های محکم و مفاهیم عمیق، توانایی انتقال پیام و تجربه معنوی را حتی در شرایط معاصر دارند.

چالش اصلی در معاصر کردن هنر سنتی، فقدان انعطاف و تاب‌آوری در برخی مؤلفه‌هاست. برخی هنرها، مانند نقاشی‌های قهوه‌خانه، به دلیل محدودیت‌های تاریخی و فرهنگی نتوانسته‌اند به شکل مؤثر در دوره‌های جدید ادامه پیدا کنند. علاوه بر این، برخی آثار نیازمند بازخوانی و بازسازی معنایی هستند تا بتوانند پیام خود را در جامعه امروز منتقل کنند و با مخاطب معاصر ارتباط برقرار کنند. با این حال، هنر اسلامی موفق شده است در بسیاری از حوزه‌ها، اصول و زیبایی سنتی را با نیازهای مدرن تلفیق کند. این تلفیق باعث می‌شود هنر نه تنها حفظ شود، بلکه توانایی انتقال پیام تربیتی، معنوی و فرهنگی خود را در جامعه امروز نیز داشته باشد. در این مسیر، شناخت و احترام به ریشه‌های سنتی و استفاده هوشمندانه از نمادها و فرم‌ها نقش حیاتی ایفا می‌کند.

انتهای پیام

source