
هادی آفریده، کارگردان مستند «ارس، رود خروشان» که به نوزدهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت راه یافته است، در گفتوگو با ایکنا درباره شکلگیری ایده این اثر گفت: مستند «ارس، رود خروشان» برای من تکهای از یک پازل بزرگتر است؛ پازلی که نزدیک به دو دهه است در حوزه مسائل فرهنگی، تاریخی، میراثی و محیطزیستی ایران روی آن کار میکنم. هر فیلمی که میسازم، در امتداد همان مسیر فکری و پژوهشی قرار میگیرد و ارس نیز از همین قاعده مستثنی نیست. این مستند حاصل یک دغدغه مقطعی نیست، بلکه ادامه طبیعی سالها سفر، مشاهده و گفتوگو با زیستهای گوناگون ایرانی است.
وی ادامه داد: سفرهای مکرر به نقاط مختلف کشور، گفتوگو با اقوام، عشایر و ساکنان محلی و مواجهه با لوکیشنهای تازه همواره برای من الهامبخش بوده است. در یکی از سفرها به منطقه جلفا و حاشیه رود ارس، مواجهه با مکانهایی مانند جزیره ستوان کثیری و پل آهنی، جرقههای اولیه این ایده را در ذهنم ایجاد کرد. این تصاویر و فضاها کمکم از سطح یک مشاهده ساده فراتر رفت و به مسئلهای ذهنی و سپس به یک ایده جدی تبدیل شد.
آفریده با اشاره به بار معنایی نام رود ارس اظهار کرد: خود واژه «ارس» برای من همواره با مفهوم جدایی و گسست پیوند خورده بود. این رودخانه در ذهن من یادآور دورهای از تاریخ است که در پی جنگهای ایران و روس و قراردادهای گلستان و ترکمنچای، بخشهایی از سرزمین ایران از پیکره اصلی جدا شد. همین پیوند تاریخی و عاطفی باعث شد ارس برایم صرفاً یک رودخانه نباشد، بلکه به یک شخصیت تاریخی و هویتی تبدیل شود که قابلیت روایت دارد. این دغدغهها بهتدریج به یک پژوهش میدانی و تاریخی گسترده منجر شد. سفرهای متعدد، شناسایی شخصیتها و فضاها، گفتوگو با مردم محلی و ثبت تصاویر در فصلها و مقاطع مختلف، بخشی از این مسیر بود. حدود ۳۰ جلسه فیلمبرداری انجام شد و سپس مراحل تدوین، نگارش گفتار متن و فرآیندهای پستولید آغاز شد. مجموع این مسیر نزدیک به دو سال زمان برد تا مستند به شکل نهایی خود برسد.
این مستندساز درباره پیوند طبیعت با هویت فرهنگی در فیلم توضیح داد: هر اقلیم، چه در ایران و چه در هر نقطهای از جهان، واجد لایههای متعددی از معناست؛ از توپوگرافی و چشمانداز طبیعی گرفته تا تاریخ، میراث فرهنگی و حافظه جمعی. وقتی وارد چنین فضاهایی میشویم و به تاریخ شفاهی، قصهها و آیینها توجه میکنیم، ناخواسته مسئله هویت ملی برجسته میشود. در «ارس، رود خروشان» نیز طبیعت مسیری بود برای رسیدن به همین لایههای عمیق هویتی.
وی تأکید کرد: هدف اصلی من از ساخت این فیلم، جستوجوی هویت ایرانی رود ارس بود. هر چند امروز این رود میان چند کشور تقسیم شده، اما هزاران سال در بستر ایرانزمین معنا یافته و زیسته است. قصهها، مکانها و نشانههای باقیمانده از گذشته، همگی حامل همین هویت هستند. حتی در روایت فیلم، رودخانه پس از خروج از مرزهای ایران، دوباره در جستوجوی سرزمین مادری معرفی میشود و در نهایت به دریای خزر بازمیگردد؛ گویی این تعلق تاریخی هرگز گسسته نشده است.
چه در جنگ هشتساله و چه در رخدادهای اخیر مانند جنگ ۱۲ روزه، مسئله اصلی دفاع از سرزمین و هویت بوده است
کارگردان مستند «ارس، رود خروشان» در پاسخ به پرسشی درباره مواجهه با تاریخ جنگها در این منطقه گفت: ما معمولاً با تاریخ برخوردی یکسویه داریم و دورهها یا شخصیتها را مطلقاً خوب یا بد ارزیابی میکنیم، در حالی که تاریخ اغلب خاکستری است. در جریان پژوهش این فیلم، جنگهای متعددی که منطقه قفقاز به خود دیده برای من پررنگ شد. بررسی این وقایع نشان داد بسیاری از قضاوتهای رایج درباره دوره قاجار نیازمند بازنگری است و واقعیتها پیچیدهتر از روایتهای سادهانگارانه هستند.
این فیلمساز ادامه داد: در خلال این پژوهشها به تلاشهای گستردهای برخورد کردم که برای حفظ مرزهای ایران صورت گرفته بود؛ از نقش عباس میرزا گرفته تا حضور سربازان و عشایری که در برابر تجاوز روسها ایستادگی کردند. با این حال، ضعف ساختار سیاسی و بیتدبیری حکومت مرکزی سبب شد این تلاشها به نتیجه نرسد. پس از آن نیز منطقه شاهد جنگهای جهانی اول و دوم و در سالهای اخیر جنگ قرهباغ بود؛ رخدادهایی که همگی اثرات عمیقی بر زیست مردم گذاشتهاند.
آفریده تصریح کرد: با وجود این تاریخ پرفرازونشیب و ویرانگر، آنچه در سفرها و گفتوگو با مردم منطقه برای من برجسته به نظر آمد، میل مداوم آنان به ساختن و ادامه زندگی بود. کشاورزان، عشایر و ساکنان محلی، همواره در پی ترمیم و بازآفرینی بودهاند. در فیلم تلاش کردم هر دو وجه را نشان دهم؛ هم زخمهای جنگ و هم پایداری انسانهایی که در دل این جغرافیا زیستهاند.
وی درباره ساختار روایی اثر بیان کرد: برای ایجاد تعادل میان طبیعت، تاریخ و انسان، تصمیم گرفتم خود رودخانه را بهعنوان راوی انتخاب کنم. رود ارس در فیلم همچون موجودی زنده روایت میکند و این انتخاب به من اجازه داد بدون غلبه یک مؤلفه بر دیگری، همه این لایهها را در کنار هم پیش ببرم. به این ترتیب، فیلم نه صرفاً طبیعتنگاری است و نه فقط یک روایت تاریخی، بلکه ترکیبی از هر دو به همراه زیست انسانی است.
این مستندساز با اشاره به شرایط معاصر ایران و جنگ ۱۲ روزه تأکید کرد: وقتی از ایران سخن میگوییم، ناخواسته به مفهوم دفاع و پایداری میرسیم. چه در جنگ هشتساله و چه در رخدادهای اخیر مانند جنگ ۱۲ روزه، مسئله اصلی دفاع از سرزمین و هویت بوده است. سینمای مستند یکی از مهمترین عرصهها برای بازنمایی این پایداری تاریخی است و «ارس، رود خروشان» نیز در امتداد همین نگاه تلاش کرده بخشی از این مقاومت تاریخی را تصویر کند.
آفریده ادامه داد: این مقاومت صرفاً یک مفهوم نظامی نیست، بلکه ریشه در باورهای عمیق فرهنگی و دینی مردم این سرزمین دارد. رود ارس در طول تاریخ، محل همزیستی ادیان و باورهای گوناگون بوده است؛ از کلیساها تا مساجد. در مواجهه با این فضاها، تلاش کردم نگاه فرهنگی و تاریخی را حفظ کنم و از قضاوت پرهیز داشته باشم، چراکه احترام به باورهای دینی بخشی جداییناپذیر از هویت این جغرافیاست.
وی درباره حضور فیلم در جشنواره سینماحقیقت گفت: جشنواره سینماحقیقت پس از ۱۹ دوره به جایگاهی مهم در سینمای مستند ایران رسیده است. خوشحالم که «ارس، رود خروشان» با استقبال مخاطبان روبهرو شد و سانسهای نمایش آن با ظرفیت کامل برگزار شد. این استقبال نشان میدهد با وجود کمتوجهی رسانههای رسمی، مخاطب همچنان تشنه مستندهای پژوهشمحور و هویتی است.
آفریده با اشاره به اهمیت پژوهش در پرداخت موضوعات دینی و فرهنگی تأکید کرد: بزرگترین آسیب در ساخت چنین مستندهایی، قضاوت شتابزده و ورود بدون پژوهش و تجربه زیسته است. اگر فیلمساز بدون شناخت تاریخی، اجتماعی و دینی وارد داوری شود، اثرش دچار لغزش میشود. مستندساز باید با احترام، دانش و پرهیز از قضاوت، به سراغ این موضوعات برود تا حقیقت مجال بروز پیدا کند.
آفریده با اشاره به نقش تجربه زیسته در مستندسازی گفت: مستندساز اگر نسبت به موضوعی که درباره آن فیلم میسازد، زیست واقعی نداشته باشد، اثر سطحی میسازد. زیست به معنای حضور مداوم در مکان، گفتوگو با مردم و لمس کردن رنجها، شادیها و باورهای آنان است. در «ارس، رود خروشان» تلاش کردم صرفاً ناظر بیرونی نباشم، بلکه تا حد امکان با جغرافیا و انسانهای آن یکی شوم و اجازه بدهم روایت از دل همان زیست شکل گیرد.
وی افزود: سینمای مستند هویتی، بیش از هر چیز نیازمند صبر و زمان است. اینگونه آثار را نمیتوان با شتاب و نگاه سفارشی تولید کرد، زیرا هویت، تاریخ و باورهای دینی حاصل قرنها تجربه جمعی هستند. اگر فیلمساز به این زمان احترام نگذارد، نتیجه کار به گزارشی گذرا تقلیل پیدا میکند. مستند هویتی باید فرصت مکث، تأمل و بازاندیشی را هم برای فیلمساز و هم برای مخاطب فراهم کند.
این مستندساز تأکید کرد: امیدوارم «ارس، رود خروشان» بتواند مخاطب را به بازنگری در نسبت خود با تاریخ، جغرافیا و باورهای این سرزمین دعوت کند. هدف من ارائه پاسخ قطعی نبوده، بلکه طرح پرسشهایی درباره هویت، تعلق و پایداری است. اگر مخاطب پس از تماشای فیلم، لحظهای به معنای ایران، مرز، ایمان و حافظه تاریخی بیندیشد، احساس میکنم مستند به وظیفه اصلی خود نزدیک شده است.
بزرگترین آسیب در ساخت چنین مستندهایی، قضاوت شتابزده و ورود بدون پژوهش و تجربه زیسته است
آفریده در بخش دیگری از این گفتوگو با تأکید بر مسئولیت اجتماعی مستندساز بیان کرد: مستندساز نمیتواند نسبت به سرزمینی که در آن زندگی میکند بیتفاوت باشد. حتی اگر موضوع فیلم به ظاهر تاریخی یا طبیعی باشد، در لایههای زیرین آن نسبت ما با امروز و اکنون شکل میگیرد. من معتقدم هر مستند، بهویژه مستندی که به جغرافیا و تاریخ میپردازد، ناخواسته موضعی اجتماعی و فرهنگی دارد و فیلمساز باید نسبت به این موضع آگاه باشد.
وی ادامه داد: یکی از چالشهای اصلی در ساخت مستندهای پژوهشمحور، ایجاد تعادل میان دادههای تاریخی و روایت سینمایی است. اگر اطلاعات بر روایت غلبه کند، فیلم به متن آموزشی تبدیل میشود و اگر روایت از پژوهش جدا شود، اثر اعتبار خود را از دست میدهد. در «ارس، رود خروشان» تلاش کردم پژوهش ستون فقرات فیلم باشد، اما روایت، تصویر و صدا به شکلی پیش بروند که مخاطب بدون احساس خستگی، با فیلم همراه شود.
این مستندساز با تأکید به نقش مخاطب در تکمیل معنای اثر گفت: همواره به مخاطب بهعنوان شریکی فعال نگاه میکنم، نه دریافتکنندهای منفعل. مستند قرار نیست همه چیز را توضیح دهد یا نتیجهگیری قطعی ارائه کند. بخشی از معنا در ذهن مخاطب و در مواجهه او با تصاویر، صداها و روایت شکل میگیرد. به همین دلیل سعی کردم در فیلم، فضاهایی برای سکوت و تأمل باقی بماند.
آفریده در پایان این بخش از گفتوگو تأکید کرد: پرداختن به رود ارس برای من صرفاً پرداختن به یک مرز جغرافیایی نبود، بلکه مواجهه با مفهوم پیوستگی در دل گسستها بود. ارس اگرچه مرز سیاسی است، اما در حافظه تاریخی و فرهنگی ایران همچنان جاری است. این پیوستگی همان چیزی است که امیدوارم مخاطب در لایههای مختلف فیلم آن را احساس کند و با خود به بیرون از سالن سینما ببرد.
انتهای پیام
source