خبرگزاری تسنیم، سعید شیری: در تاریخ اسلام، پیروزی رسالت نبوی تنها حاصل نزول وحی و تلاش پیامبر اکرم‌(ص) نبود، بلکه به مجموعه‌ای از عوامل بنیادین و پیوسته نیاز داشت که با هم، بنیان امت اسلامی را شکل دهند. این عوامل، در طول تاریخ، گاه با شکوفایی و گاه با غفلت مسلمانان همراه بوده و سرنوشت امت را رقم زده‌اند. در نگاه عمیق به حیات پنج‌تن آل‌عبا، هر یک از این بزرگواران تجسم یک یا چند رکن اساسی از این منظومه‌اند. از جمله، فاطمیّت به‌عنوان سرچشمه‌ی ناب اخلاص و ایثار، و نقش امام حسن‌ در حفظ اصالت امامت در شرایط دشوار، از مهم‌ترین این ارکان است.

محمد حسن زورق تحلیل‌گر تاریخ اسلام و نویسندۀ کتاب «دو حرکت در تاریخ» با توجه به جایگاه ویژه‌ی اهل‏بیت وحی در تکمیل رسالت نبوی و نیز نقش امام حسن مجتبی در این فرآیند، کوشیده است تحلیل کند که چگونهملی‌گرایی عربی در کوفه پس از امیرالمؤمنین به مانعی برای تحقق نظام سیاسی امامت بدل شد و امام حسن با واقع‌بینی تاریخی، از قدرت کناره‌گیری کرد تا اصل امامت از درون تهی نشود.

مشروح این گفت‌وگو را بخوانید:

* شما جایگاه ویژۀ اصحاب کساء را در راستای تکمیل رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله از زاویه‌نگاه سیاسی چگونه تحلیل می‌کنید؟

یک نکته جالب دربارۀ حدیث کسا وجود دارد و آن هم این است که فرمودند اگر کسی این حدیث مبارک را در محفلی بخواند، اگر حاجتی داشته باشد، روا خواهد شد و به او پاداش کثیری داده خواهد شد.

سؤال این است که چرا فرمودند اگر در محفلی بخواند؟ نفرمودند اگر خودش بخواند به‌تنهایی؟

زیرا بسیاری از دعاها هست که ما خودمان به‌تنهایی می‌خوانیم. مثلاً فرض کنید دعای کمیل یا دعاهای دیگر قید نشده که حتماً در یک محفلی خوانده شود. گفته شده هر کسی که این دعا را بخواند خوب است و این پاداش‌ها را دارد.

اما در مورد حدیث کسا گفته شده که اگر کسی این حدیث را در محفلی از محافل اهل بخواند، این همه نتیجه‌های بزرگ و شایسته برایش خواهد داشت.

به نظر می‌رسد علت این امر این است که اولیای خدا می‌خواستند ما این حدیث را در جمع بخوانیم و مضامین آن فراگیر شود.

پنج نقش اساسی در حدیث کسا

واقعیت این است که شاید علت اصلی فقط نورانیت پنج تن نباشد، بلکه این پنج تن در حقیقت پنج نقش و پنج شرط اساسی برای پیروزی رسالت نبوی و رساندن نهاد نبوت به نتیجه نهایی در تاریخ، و نیز رسیدن انسان به سعادت و آزادی هستند.

* در این باره بیشتر توضیح می‌دهید.

بر اساس این نگاه، پنج رکن اساسی پیروزی رسالت نبوی عبارت‌اند از: 1. نبوت نبوی 2. امامت علوی 3. فاطمیّت 4. امت در سیرۀ حسنی 5. شهادت در قیام حسینی.

اولین شرط، شرط نبوّت است. چهره بارز این شرط مربوط به حضرت رسول‌الله است که نبی و فرستاده خدا هستند، پیام را به وسیله جبرئیل از خدا دریافت کرده و به مردم و تاریخ رسانده‌اند. قرآن مجید را پیامبر که حامل پیام الهی است، به انسان‌ها رساند. اگر این شرط نبود و نبوتی وجود نداشت، رسالت هم معنا پیدا نمی‌کرد. پس چهرۀ حضرت رسول، در میان این پنج تن، چهره‌ای بسیار برجسته و اساسی است و رسالت نبوی بدون وجود ایشان اساساً بی‌معنا می‌بود.

امام علی و احیای نظام سیاسی امامت

چهرۀ دوم، امام علی علیه‌السلام است؛ اولین امام بعد از پیامبر در تاریخ اسلام. ایشان نظام سیاسی امامت را پس از پیامبر احیا کردند، همان نظامی که پیامبر با هجرت به مدینه بنیان نهاده بود.

بنابراین، شرط دوم پیروزی رسالت نبوی در تاریخ، مسئله امامت است. ما شیعیان با این اصل آشنایی جدی داریم و بسیاری از کوشش‌ها، حساسیت‌ها، پویش‌های اجتماعی و سیاسی ما و حتی فداکاری‌های بزرگ تاریخی تشیع به خاطر این اصل مهم و حیاتی بوده است.

فاطمه سلام لله علیها شاخص حق و باطل شد

فاطمه یعنی «جداکننده». حضرت زهرا سلام الله علیها جداکننده چه چیزی از چه چیزی بودند؟ در زمان پیامبر، ابتدا افراد حقیقت‌طلب به اسلام گرایش یافتند. اینان همان پیشگامان و اصحاب سابقون بودند که در روزگار عسرت اسلام، ایمان آوردند و فداکاری کردند.

اما پس از قدرت گرفتن اسلام، به‌ویژه بعد از فتح مکه، بسیاری به دلیل نفوذ و قدرت سیاسی اسلام وارد آن شدند، نه به خاطر حقیقت دین.

وقتی پیامبر رحلت کردند، جامعه اسلامی ترکیبی از دو گروه بود:

1. حقیقت‌طلبانی که به دین ایمان داشتند.
2. قدرت‌طلبانی که به خاطر نفوذ اسلام مسلمان شده بودند.

این پدیده در همه جوامع طبیعی است؛ بسیاری به قدرت علاقه و گرایش دارند، نه لزوماً به حقیقت.

ضرورت جداسازی «مدینةالنبی» از «مدینةالعرب»

با رحلت پیامبر، لازم بود کسی این دو جامعه را از هم جدا کند:

  • مدینةالنبی: شهری که می‌خواست و می‌خواهد تاریخ را بسازد.
  • مدینةالعرب: شهری که تاریخ آن را ساخت، یعنی عرصه قدرت‌گرایی عربی.

این نقش را حضرت فاطمه ایفا کردند.

با رحلت پیامبر، لازم بود کسی این دو جامعه را از هم جدا کند: مدینةالنبی: شهری که می‌خواست و می‌خواهد تاریخ را بسازد. مدینةالعرب: شهری که تاریخ آن را ساخت، یعنی عرصه قدرت‌گرایی عربی. این نقش را حضرت فاطمه ایفا کردند.

 

 

 

پیامبر پیش از رحلت، حضرت فاطمه را به‌عنوان «شاخص» معرفی کرده بودند. در سخنان پیامبر آمده:

«هر کس فاطمه را خوشحال کند مرا خوشحال کرده، و هر کس مرا خوشحال کند خدا را خوشحال کرده. هر کس فاطمه را غضبناک کند مرا غضبناک کرده، و هر کس مرا غضبناک کند خدا را غضبناک کرده است

این یعنی حضرت فاطمه معیار تشخیص حق و باطل‌اند. رضایت ایشان رضایت خداست و خشم ایشان خشم خدا.

* با این منظر، فاطمیت حضرت زهرا، به معنای جداکردن حقیقت‌طلبان از قدرت‌طلبان، یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر برای بقای اسلام و پیروزی رسالت نبوی محسوب می‌شد.

بله؛ گرچه همه معصومین تا حدی نقش فاطمی داشته‌اند، ولی بعد از رحلت پیامبر، کسی که پرچم دفاع از اسلام ناب محمدی را برداشت و در برابر ارتجاع عرب ایستاد، حضرت فاطمه بود.

ایشان نگران بودند که با رحلت پیامبر، نظام سیاسی امامت به خلافت و سپس به سلطنت تبدیل شود و یک حرکت ارتجاعی مسیر تاریخ اسلام را تغییر دهد. پس فاطمیّتِ حضرت فاطمه(س)، شرط سوم پیروزی رسالت نبوی است.

شرایط ویژۀ امام حسن 

شرط چهارم، مربوط به امام حسن علیه‌السلام است. ایشان زندگی بسیار ویژه‌ای داشتند. بعد از شهادت امام علی علیه‌السلام در موقعیتی قرار گرفتند که کوفه از «حالت امت بودن» خارج شده و به سمت «ملی‌گرایی عربی» گرایش پیدا کرده بود.

این گرایش از زمان حضرت علی آغاز شد؛ زمانی که اشعث‌بن‌قیس، دیداری محرمانه با عتبة‌بن‌ابی‌سفیان داشت و نتیجه‌ی مذاکره‌شان این شد که «عرب» در خطر است ـ و نه اسلام. آنان گفتند اگر حمله‌ای از خارج از جهان عرب شود، باید متحد شویم.

ملی‌گرایی عربی در کوفه

* پس محور صحبت‌ها ملی‌گرایی بود، نه خداپرستی؟

بله و اشعث نقش ویژه‌ای داشت. اشعث‌بن‌قیس تنها یک فرد نبود، بلکه نمایندۀ یک جریان نیرومند اجتماعی بود که در کوفه حضور داشت. همین جریان، حکمیت را به حضرت علی تحمیل کرد. اشعث فردی قدرت‌طلب بود که حقیقت‌طلبی نداشت؛ جزو تیم ترور امیر مؤمنان به شمار می‌رفت. دختر او قاتل امام حسن و دو پسرش از قاتلان کربلا شدند؛ خانواده‌ای که مظهر کامل ملی‌گرایی عربی بود.

ملی‌گرایی، در مقابل خداپرستی و «سیر الی‌الله» قرار دارد. انسان موحد و خداآگاه، اراده‌ی خود را در اختیار اراده‌ی الهی قرار می‌دهد برای پیروزی نبوت و سعادت کلیت بشریت. اما ملی‌گرا، تنها به ملت خود می‌اندیشد و اصلاً رسالتی الهی را دنبال نمی‌کند.

تفاوت نگاه امام علی با ملی‌گرایان

ملی‌گرایی عربی، جریانی قدرتمند در کوفه شده بود و پیروزی را به هر قیمتی می‌خواست، حتی با استفاده از روش‌های ماکیاولی معاویه. این نگاه، با نگاه حضرت علی ـ که مقید به اسلام و هدایت بود و نه پیروزی شخصی — در تضاد کامل قرار داشت.

به همین دلیل، برخی از همان کوفیانی که روزی در سپاه حضرت علی بودند، بعدها به امام حسین گفتند: «تو را می‌کشیم به خاطر کینه‌ای که از علی داریم.»

جایگاه امام حسن پس از امیرالمؤمنین

پس از شهادت حضرت علی، بسیاری انتظار داشتند امام حسن با معاویه بجنگد، اما شرایط کوفه برای اجرای نظام سیاسی امامت مهیا نبود. مردم نمی‌خواستند سرباز اسلام باشند؛ آنها سرباز کوفه یا عراق بودند.

امام حسن با چنین اکثریتی نمی‌توانست حکومتی بر اساس امامت مستقر کند. حتی بدون وجود معاویه نیز، امام حسن علیه السلام احتمالاً از قدرت کناره‌گیری می‌کرد، چون کوفه «امت» نشده بود؛ دنبال پادشاهی بود، نه امامت.

پس از شهادت حضرت علی، بسیاری انتظار داشتند امام حسن با معاویه بجنگد، اما شرایط کوفه برای اجرای نظام سیاسی امامت مهیا نبود. مردم نمی‌خواستند سرباز اسلام باشند؛ آنها سرباز کوفه یا عراق بودند.

 

 

 

* قرارداد صلح امام حسن در چنین شرایطی انجام شد؟

آنچه به نام «صلح امام حسن» معروف است، در واقع قرارداد ترک مخاصمه بود. امام حسن چون نمی‌توانست بر اساس میل اشعث‌بن‌قیس‌ها حکومت کند، قدرت را ترک کرد، اما شرایطی را به معاویه تحمیل کرد. معاویه برگه‌ای سفید با امضای خود فرستاد و گفت: «شرایطتان را بنویسید.»

امام حسن این قرارداد را نوشت و به تاریخ نشان داد که اگر «امت» وجود نداشته باشد، نظام سیاسی امامت جایز نیست.

درس امام حسن برای انقلاب اسلامی

همان‌طور که در زمان امام خمینی، مردم «امت» شدند و خواستند راه خدا را پیموده و از دنیاطلبی و قوم‌پرستی فاصله بگیرند، امام حسن هم ثابت کرد تا وقتی مردمان خداجو و خداپوی نباشند، شایستگی برپایی نظام امامت را ندارند. انقلاب اسلامی ایران، حاصل جمع شدن این پنج شرط بود. ولی هرگاه یکی از این ارکان از دست برود، دیگر نباید انتظار عنایت الهی داشت.

امام حسین و شرط شهادت

چهره‌ی پنجم در میان پنج‌تن، امام حسین علیه السلام است که نشان داد وقتی اسلام و نبوت و امامت در خطر باشد، باید جان فدا کرد. این همان شرط پنجم پیروزی رسالت نبوی یعنی «شهادت» است؛ راهی که امروز شهدای انقلاب اسلامی پیمودند.

انتهای پیام/

source