پایگاه خبری «انتخاب»، مهرشاد ایمانی: هرچه قدر اصل خبر برگزاری کنسرت همایون شجریان بازتاب گسترده رسانهای داشت و برای بسیاری عجیب به نظر میرسید، واکنشها به آن مهم بود. برخی گفتند که اگر این کنسرت برگزار شود میتواند اتفاق خوبی در عرصه فرهنگی و به ویژه در حوزه موسیقی کشور باشد و یک گام به پیش در راستای تحقق مطالبات فرهنگی جامعه ایران است و باید آن را به فال نیک گرفت و برخی دیگر معتقد بودند که پشت سر این کنسرت اهدافی سیاسی نهفته است و ممکن است از آن بهرهبرداریهای خاصی شود. حالا پرسش آن است که آیا جامعه ایران دچار بیاعتمادی عمومی شده است و آیا میشود که شاهد یک دوقطبی اجتماعی هستیم؟
سعید معیدفر، جامعهشناس، درباره این موضوع به «انتخاب» گفت: «من باور ندارم که جامعه ما دو قطبی شده است. یک سری مداخلاتی از سوی برخی جریانهای خاص سیاسی صورت میگیرد که برونداد آن چنین است که انگار جامعه دچار دو قطبی شده است. بله، یک اقلیتی وجود دارند که برخلاف مصالح جامعه حرکت میکنند و در تضاد با بنیانهای ارزشی-هویتی ملت ایران قرار دارند که آنها درصدی از جامعه را هم تشکیل نمیدهند اما جامعه ایران دچار دوقطبی نشده است. آنهایی که میگویند کنسرت برگزار شود یا آنهایی که میگویند کنسرت در میدان آزادی باعث سفیدشویی و انحراف افکار عمومی از مشکلات کشور میشود، هر دو، دو روی یک سکهاند و نگران مبانی هویتی و وضعیت کشورند اما راه این دو با یکدیگر قدری متفاوت است. یکی تصور میکند با برگزاری کنسرتی بزرگ در میدان آزادی نمادهای هویتی و هنر و موسیقی بازنمایی میشود و به این شکل ایرانیان گامی به پیش برداشتهاند و از آنسو برخی معتقدند که چنین مراسمی میتوانست باعث سوءاستفاده سیاسی قرار بگیرد و برای مردم به ضد خودش تبدیل شود».
او ادامه داد: «در چندماه گذشته دیدیم برخی جریانات که همواره با مبانی هویت ملی در تضاد قرار داشتند و با میراث باستانی نوروز، سیزده به در، چهارشنبه سوری و… مخالف بودهاند و نمیخواستند که مردم به مقبره کوروش بروند یا علیه هر نماد هویتی موضع میگرفتند، حالا مبانی ملی را مستمسکی برای اهداف سیاسی خاص خود قرار دادهاند؛ عدهای که اساسا ملیت را در تضاد با دینداری معرفی میکردند و آن را به نوعی کفر میدانستند. مردم میپرسند چهطور شد این عده ناگهان میهندوست شدهاند و چهطور دچار چنین چرخشی شدهاند؟ با چنین عقبه ذهنی نتیجه میگیرند وقتی اجازهای برای برگزاری کنسرت موسیقی در میان میدان آزادی داده میشود، میتواند زمینهای برای سوءاستفادههای دیگر باشد. در آنسو عدهای دیگر میگویند همین هم یک فرصت است برای بازیابی ارزشهای فرهنگی و هویتی. میبینیم که هر دوی اینها دغدغه اصلی مشترکی دارند و آن ایران است».
این جامعهشناس همچنین بیان کرد: «انتقادهایی که میشوند، لزوما معطوف به شخص همایون شجریان نیست بلکه به مداخلات در مبانی هویتی-فرهنگی است. مردم در گذشته با تستها بیشتری رفتار میکردند اما هرچه قدر بیاعتمادی فزونی یافت، این تساهل هم کمتر شد. در جنگ، مردم به سمت شیوههای حمایتی از یکدیگر میروند که کاملا طبیعی و انسانی است اما در مقابل، سعی شد چنین القاء شود که حمایت مردم از مردم به معنای تأیید سیاستهای رسمی است و به موازات کوشیده شد از نمادهای ملی به نفع خودشان بهره ببرند. همه اینها باز هم به شکافها دامن زد و بیاعتمادی را عمیقتر کرد. جامعه بر این باور است که رویکردهای تازهای که از سوی تصمیمسازان اتخاذ میکند واقعی نیست و بلکه زودگذر است».
معیدفر در پایان گفت: «موضوع دیگر تهیکردن مبانی از معناست. به قول معروف میگویند هرچه را میخواهی خراب کنی، از آن بد دفاع کن. به بیان دیگر برخی تصور میکنند با حمایت رسمی و ناگهانی از پدیدهها و معانی ملی میتوانند آنها را به ابتذال بکشاند. اگر چنین سیاستی ادامه یابد در آینده با جامعهای روبهرو میشویم که نسبت به خودش و گذشتهاش احساس بیگانگی میکند و نوعی تنفر هویتی در جامعه به وجود میآید. در خصوص همایون شجریان هم همین قاعده صادق است و به نظر میرسد برخی میخواستند او را از معنا تهی کنند».
source