Wp Header Logo 3100.png

چالش‌ها و فرصت‌های بازآفرینی سیره فاطمی در سینما و تلویزیون + صوتنقش حضرت فاطمه زهرا(س) در تاریخ اسلام، نه صرفاً در قامت دختر پیامبر یا مادر حسنین(ع) بلکه به عنوان الگوی زن کنشگر، شجاع و اندیشمند، جایگاهی یگانه و الهام‌بخش دارد. با این حال، بازنمایی این جایگاه در عرصه هنر و رسانه، همواره با چالش‌های نظری، فرهنگی و تاریخی همراه بوده است. برخی اندیشمندان بر این باورند که ورود شخصیت‌های قدسی به دنیای تصویر، خطر تقلیل معنویت به واقعیت‌های زمینی را به همراه دارد؛ در حالی‌که گروهی دیگر بر ضرورت بازنمایی چنین شخصیت‌هایی تأکید دارند، چراکه تنها از مسیر روایت و هنر است که جامعه می‌تواند به شناخت عمیق‌تر و الهام عملی از آنان دست یابد. این دو دیدگاه، مسیر دشواری را پیش روی هنرمندان و پژوهشگران قرار داده‌اند؛ مسیری که میان تعهد دینی و خلاقیت هنری باید توازن برقرار کند.

در جهان امروز که رسانه‌ها نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌دهی الگوهای رفتاری و فکری دارند، غفلت از سیره فاطمی خسارتی جبران‌ناپذیر است. نبود روایت‌های معتبر و هنرمندانه از الگوی زن فاطمی، میدان را برای تصویرسازی‌های سطحی و تحریف‌شده باز گذاشته است. در حالی‌که اگر هنرمندان، نویسندگان و سیاست‌گذاران فرهنگی با نگاه علمی، زیباشناختی و متعهدانه به سراغ این موضوع بروند، می‌توانند اثری خلق کنند که هم به لحاظ هنری جذاب باشد و هم به لحاظ فکری و معنوی، الهام‌بخش جامعه. چنین رویکردی نه تنها در راستای گسترش فرهنگ دینی است، بلکه به بازسازی هویت زن مسلمان در عصر حاضر کمک می‌کند.

از همین رو، پرداختن به کنشگری اجتماعی حضرت زهرا(س) در آثار نمایشی، تلاشی برای پیوند میان ایمان و هنر، تاریخ و روزگار معاصر و زن مسلمان دیروز و امروز است. بازنمایی سیره فاطمی، راهی برای فهم بهتر از زن در تراز اسلام و پاسخی فرهنگی به نیازهای زن ایرانی در جهان مدرن است. در همین زمینه، خبرگزاری ایکنا پیرامون این موضوع با محمدصادق دهنادی، گفت‌وگویی انجام داده است.

محمدصادق دهنادی، پژوهشگر حوزه رسانه و علوم شناختی است. وی دکتری مدیریت رسانه را از دانشگاه تهران دریافت کرده و هم‌اکنون به‌عنوان استادیار در دانشگاه فعالیت می‌کند. دهنادی دارای سوابق گسترده‌ای در مدیریت فرهنگی، هنری و رسانه‌ای است و تجربه‌های متنوعی در این حوزه‌ها دارد. وی مؤلف مقالات و کتاب‌های متعدد با محوریت دین و رسانه است و در پژوهش‌های خود به تحلیل نقش رسانه در زندگی اجتماعی و فرهنگی پرداخته است. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را با هم می‌خوانیم.

ایکنا – چگونه می‌توان ویژگی‌های کنشگری اجتماعی حضرت فاطمه(س) را به صورت ملموس و قابل نمایش در آثار نمایشی بازنمایی کرد؟

در علم رسانه، دو رویکرد اساسی درباره بازنمایی شخصیت‌های مقدس وجود دارد. رویکرد نخست بر این باور است که وقتی به شخصیت‌های قدسی بافتار رسانه‌ای داده می‌شود، در واقع از تقدس آنان کاسته شده و آن شخصیت در قالب یک «واقعیت رسانه‌ای» بازنمایی می‌شود. این دیدگاه  نگاهی منتقدانه به مقوله نمایش امر قدسی دارد و اعتقاد دارد که ورود به عرصه درام و تصویر، شخصیت‌های الهی را از جایگاه مینوی خود به سطحی زمینی و انسانی تقلیل می‌دهد. نمونه‌های جهانی فراوانی در این زمینه وجود دارد؛ از فیلم‌ها و سریال‌هایی که در غرب درباره حضرت مسیح(ع) یا حضرت مریم(س) ساخته شده گرفته تا نمونه‌های داخلی همچون سریال‌هایی که درباره امام علی(ع) یا شخصیت‌های دینی چون مختار و مالک اشتر تولید شده‌اند. یکی از نگرانی‌های این رویکرد تحریف تاریخ است. آنها می‌گویند وقتی مثلاً سریال «مختارنامه» ساخته شد، مخاطب امروز دیگر مختار تاریخی و حقیقی را نمی‌شناسد، بلکه مختاری را می‌شناسد که در تخیل و روایت آقای میرباقری خلق شده است. در واقع آنچه در ذهن مردم مانده، تصویر رسانه‌ای مختار است نه شخصیت مستند تاریخی او. یا وقتی حضرت یوسف(ع) به سفر استانی  فرستاده می‌شود، گویی یک نفر می‌خواسته بگوید سفر استانی رفتن توسط دولتمردان کار خوبی است. بنابراین نزدیک شدن بیش از حد رسانه به شخصیت‌های مقدس، خطر آمیختگی تقدس با خیال و تخیل هنری و سوء استفاده‌های اهل هر روزگاری را به دنبال دارد.

اما در برابر این نگرش محتاطانه، رویکرد دومی وجود دارد که بر «لزوم روایت» و «ضرورت بازنمایی» تأکید می‌کند. این دیدگاه از آیات قرآن و احادیث الهام می‌گیرد؛ همان‌طور که در قرآن کریم پیامبر اکرم(ص) به عنوان «اسوه حسنه» معرفی شده و در روایت معروفی از امام مهدی(عج) آمده است که حضرت فاطمه(س) برای آن حضرت نیز «اسوه حسنه» و الگوی نیکوستو ضرورت دارد که برای هر عصری به زبان مردمان همان عصر این الگوها بیان شود و چه زبانی فصیح تر از هنر و رسانه؟ از منظر این رویکرد، اگر قرار باشد مردم از این الگوهای آسمانی بهره‌مند شوند، باید به آنان نزدیک شوند، زندگی‌شان را روایت کنند و از طریق هنر با آنان ارتباط برقرار کنند. بر این اساس، نویسنده باید داستانی درباره سیره آنان بنویسد، فیلم‌ساز باید تصویر زندگی‌شان را خلق کند، شاعر و موسیقی‌دان باید از معانی و روح آنان الهام گیرند و هنرمند تجسمی باید چهره و فضای معنوی‌شان را در اثر خود منعکس سازد. به تعبیر دیگر، راه ترویج الگو، روایت عالمانه و هنرمندانه آن است، نه پرهیز از آن. هر دو رویکرد، استدلال‌های خود را دارند و هر دو نیز نقدهایی بر خود می‌پذیرند، اما واقعیت آن است که فارغ از هر نوع داوری، جامعه ناگزیر است به سمت بازنمایی جلو برود، زیرا نیاز فرهنگی و اعتقادی مردم در نهایت این مسیر را مطالبه می‌کند.

با این حال حتی اگر اصل بازنمایی امر مقدس در رسانه را پذیرفته باشیم، بازنمایی حضرت فاطمه(س) به دلایل تاریخی و اعتقادی پیچیدگی‌های خاص خود را دارد. برخلاف واقعه عاشورا یا شخصیت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) که در میان مسلمانان و حتی غیرمسلمانان بخش اعظمی از زندگی آنها  مورد پذیرش و توجه گسترده است، بازشناسی شخصیت حضرت زهرا(س) در تاریخ اسلام با موانع متعددی روبه‌رو شده است. بخشی از این دشواری‌ها به دلایل تاریخی بازمی‌گردد، بخشی ناشی از اختلافات مذهبی است و بخشی نیز از جریان‌های سیاسی و اجتماعی صدر اسلام ریشه می‌گیرد. از همان قرون نخستین، برخی با دشمنی یا حسادت نسبت به خاندان پیامبر(ص) از پرداختن به سیره حضرت زهرا(س) پرهیز کردند و نتیجه آن شد که در آثار تاریخی و سیره‌نگاری، جزئیات زندگی ایشان با سانسور روبرو است. برای مثال، در برخی کتاب‌های سیره، درباره ابزار و وسایل خانه پیامبر ده‌ها صفحه مطلب نوشته شده، اما درباره دختر گرامی آن حضرت، که پیامبر درباره‌اش فرموده بود «فاطمة بضعة منی» (فاطمه پاره تن من است) یا فرمودند (فاطمه سرور بانوان دو جهان است)، فقط در حد یک پاراگراف اشاره شده که «پیامبر دختری به نام فاطمه داشت که خیلی برای پیامبر گریه کرد و فوت کرد». این کم‌توجهی و یا به بیان واضح تر دشمنی تاریخی سبب شده که در سایر دستاوردهای فرهنگ و هنر اسلامی شخصیت حضرت زهرا(س) هنوز در هاله‌ای از ابهام باقی بماند و کمتر مورد بازآفرینی هنری قرار گیرد. با اینکه شیعیان تمام مذهب خود را از نگاه حضرت زهرا(س) به اسلام گرفته‌اند، وضعیت در دنیای شیعه نیز خیلی بهتر دنیای سایرین نیست. در حالی‌که اگر این شخصیت جامع به‌درستی روایت شود، می‌تواند یکی از تأثیرگذارترین الگوهای زنانه در تاریخ هنر و اندیشه اسلامی باشد.

نزدیک شدن بیش از حد رسانه به شخصیت‌های مقدس، خطر آمیختگی تقدس با خیال و تخیل هنری و سوء استفاده‌های اهل هر روزگاری را به دنبال دارد

یکی از وجوه اهمیت این موضوع، جایگاه زن در جهان معاصر است. امروزه نیمی از جمعیت جهان را زنان تشکیل می‌دهند و در دوران مدرن و پست‌مدرن، یکی از چالش‌برانگیزترین مباحث در جامعه‌شناسی، سیاست و رسانه، موضوع زن و نقش اجتماعی اوست. مکاتب مختلف فکری از جمله فمینیسم و نظریه‌های پسافمینیستی هر کدام با زاویه‌ای خاص به زن نگریسته‌اند و درباره او نظریه‌پردازی کرده‌اند. در این میان، غفلت از حضرت زهرا(س) به عنوان تنها زن معصوم تاریخ اسلام، که می‌توانست منبع الهام، نظریه‌پردازی و الگوسازی برای زن مسلمان در جامعه معاصر باشد، خسارت فرهنگی بزرگی است. وقتی در نظام فرهنگی ما از اندیشه فاطمی نظریه‌پردازی نشده و به یک سری روایت که برخی حتی با هم متعارض است و ذکر توسل و یک سری ارادت‌های صرفا احساسی(مانند کسی که به مادر خود ابراز  علاقه می کند) بسنده شده و به بیان دیگر بازنمایی رسانه‌ای معتبری از این الگو ارائه نگردیده، جای خالی این چراغ راهنما را رسانه‌های بیگانه پر می‌کنند. به همین دلیل در سال‌های اخیر شاهد بازنمایی‌های تحریف‌شده و گاه سخیف از زن ایرانی در قالب سریال‌ها و فیلم‌های سطحی هستیم که زن را یا قربانی سنت و منفعل در تجدد نشان می‌دهند یا موجودی اغواگر و بی‌اخلاق. این تصویرسازی‌ها نتیجه همان خلائی است که از نبود تفکر فاطمی و زینبی و خدیجه ای و معصومه ای در عرصه فرهنگ و رسانه ناشی می‌شود.

از همین نگاه، پرداختن به حضرت زهرا(س) نه فقط یک کار هنری، بلکه یک ضرورت نظری و تمدنی است. اگر هنرمند، نویسنده و کارگردان بتوانند با مشورت علما و پژوهشگران دینی، تصویری درست، عقلانی و زیبا از کنشگری اجتماعی حضرت زهرا(س) ارائه کنند، در واقع خدمتی بزرگ به هویت زن مسلمان و بلکه می‌توانم بگویم زنان عالم کرده‌اند. چنین تصویری می‌تواند پاسخی باشد به هجمه فرهنگی غرب و بازنمایی‌های تحریف‌شده‌ای که در قالب «ابتذال فرهنگی» ارائه می‌شود؛ وقتی تصویر جذابی از زن مسلمان نداریم نباید متعجب شویم از اینکه بخواهند با مبتذل کده‌هایی، زن ایرانی را از معنا تهی‌ کنند. بنابراین بازآفرینی شخصیت حضرت زهرا(س) در رسانه، ضرورتی فرهنگی و فکری است که باید با دقت، عمق و تعهد هنری پیگیری شود تا جامعه اسلامی بتواند الگوی واقعی زن مؤمن، شجاع، خردمند و کنشگر را در قالب هنر معاصر به جهانیان نشان دهد.

ایکنا – اینکه چه شاخص‌ها و مؤلفه‌هایی از سیره فاطمی می‌تواند الهام‌بخش خلق شخصیت‌های زن فعال و تأثیرگذار در سریال‌ها و فیلم‌ها باشد، چه اهمیتی دارد و چگونه می‌توان به آن پرداخت؟

به نظر می‌رسد که زندگی حضرت زهرا(س) نیازمند واکاوی دقیق و همه‌جانبه است، زیرا برخلاف بسیاری از شخصیت‌ها، حیات ایشان ابعادی چندلایه و گسترده دارد. در طول تاریخ، عمدتا تصویری محدود و تک‌بعدی از ایشان ارائه شده است؛ تصویری از بانویی صرفاً خانه‌دار که هیچ کس هیچ اثری از او در جامعه نمی‌بیند، چون فضیلت یک بانوی محجوب آن است که حتی در جامعه تردد هم نداشته باشد و قهرا ارتباطی با مسائل اجتماعی نداشته باشد. این تصویر با ادله متقن تاریخی مخدوش و تحریف شده است.در دوران حاضر این تصویر امکان الگوبرداری هم ندارد. جامعه معاصر نیازمند نگاه جامع به زن در جامعه و خانواده دارد و اتفاقاً بر خلاف دیدگاه‌های قشری و سلیقه ای این همان چیزی است که حضرت فاطمه زهرا(س) به تاریخ نشان داده است. الگویی از زنی که هم در خانه نقش دارد و هم در اجتماع اثرگذار است. برای رسیدن به چنین بازنمایی‌ای، باید ابعاد مختلف شخصیت حضرت زهرا(س) را در حوزه‌های اجتماعی، سیاسی، علمی، تربیتی و عبادی بازشناسی کرد تا الگوهای رفتاری ایشان در قالب روایت‌های هنری بازآفرینی شود.

دهنادی

بزرگترین فضیلت حضرت زهرا(س) را می‌توان در «طرفداری آشکار و شجاعانه از حق» در دورانی دانست که کمتر کسی جرئت ایستادن در برابر انحراف و ظلم دانست که یک امر اجتماعی است. سایر فضائل حضرت زهرا(س) از حجاب و عبادت و خانه داری و همسرداری و… با همه عظمتشان با این فضیلت قابل مقایسه نیست. همان‌گونه که علی شریعتی گفته است: «فاطمه نه صرفاً دختر پیامبر است، نه تنها همسر علی یا مادر حسنین؛ فاطمه بودن او ویژگی اصلی‌اش است». این فاطمه بودن اگر واکاوی شود و این رهبری اجتماعی و مبارزه تاریخی اگر برجسته شود و مبنا قرار گیرد، یک انقلاب بینشی برای شیعه و هنر شیعی ایجاد می‌شود. هنرمند می‌تواند بدون آنکه الزاماً نام حضرت زهرا(س) را بیاورد، شخصیت‌هایی را خلق کند که در کنش، اندیشه و اراده، شبیه آن بانوی بزرگوار باشند. این شخصیت‌ها می‌توانند در قالب داستان، فیلم یا سریال، زنان فعال، شجاع و اثرگذاری را به تصویر بکشند که در عین حفظ ارزش‌های دینی، نقش اجتماعی مؤثر دارند. بنابراین، بازنمایی فاطمی در سینما و تلویزیون به معنای بازتولید مستقیم چهره معصوم نیست، بلکه خلق الگوهایی است که در منش، اندیشه و رفتار، از سیره حضرت الهام گرفته باشند. اگر فیلم‌سازان و نویسندگان این ویژگی‌ها را با مطالعه، دقت و نگاه پژوهشی استخراج کنند، خواهند توانست شخصیت‌هایی بسازند که هم به لحاظ هنری جذاب باشند و هم حامل پیام الهی و انسانی. چنین رویکردی نه تنها به ارتقای جایگاه زن در هنر دینی کمک می‌کند، بلکه به جامعه نشان می‌دهد که الگوی زن مسلمان، الگویی پویا، عقلانی و عدالت‌خواه است.

ایکنا – تولیدکنندگان آثار نمایشی چگونه می‌توانند بدون تحریف تاریخ، نقش زنان کنشگر را در جامعه با زبان داستان و تصویر به مخاطب منتقل کنند؟

در روایت‌های هنری باید پذیرفت که رسانه و داستان اقتضائات خاص خود را دارند و الزامات آن با تاریخ‌نگاری متفاوت است. اثر هنری لزوماً بازتاب عین واقعیت تاریخی نیست، بلکه بازآفرینی خلاقانه آن است. از این رو، استفاده از واژه «تحریف» در مورد بازنمایی هنری چندان دقیق نیست؛ زیرا فیلم‌ساز در حال ساخت شخصیت است، نه گزارش واقعه. اگر قرار باشد شخصیتی با الهام از فرهنگ فاطمی ساخته شود، ضرورتا با یک شخصیت سفید غیرقابل باور روبرو نخواهیم بود؛ این شخصیت به‌دلیل آنکه معصوم نیست، می‌تواند ضعف‌ها و کاستی‌هایی انسانی داشته باشد و همین امر او را برای مخاطب باورپذیرتر می‌سازد. هنر اقتضا می‌کند که شخصیت‌ها واقعی و ملموس باشند، نه کاملاً سفید و بی‌نقص. با این حال، نباید برای توجیه «مصلحت زمانه» مفاهیمی را به عنوان فضیلت معرفی کرد که با حقیقت دینی یا تاریخی ناسازگارند. نمونه‌هایی مانند سریال «کیمیا» نشان دادند که گاه فاصله میان نیت هنرمند و واقعیت میدان عمل موجب اعتراض و انتقاد عمومی می‌شود. به بیان دیگر، نباید برای کسب تأیید اجتماعی، ارزش‌ها را دستخوش تغییر کرد یا شخصیت‌ها را براساس برداشت‌های شخصی و غیرمستند طراحی کرد. روایت‌های نمایشی باید بر پایه منابع اصیل و نگاه عالمانه استوار باشند تا هم اصالت تاریخی حفظ شود و هم اقتضای دراماتیک اثر از بین نرود.

منظور ما از شخصیت فاطمی صرفاً حجاب یک شخصیت نیست. در سال‌های بعد از انقلاب این قدری که در لباس حجاب و حتی با شعارهای غلیظ دینی برخی در عرصه‌های مختلف افکار فمینیستی را ترویج کرده‌اند که شاید در سال‌های حکومت طاغوت، آن زن مکشفه روشنفکر جرئت آن را نداشته است. بنابراین اهمیت دارد در بحث هنر به معنای فاطمی بیشتر از فرم‌های متداول که نشان‌های دینی غلیظ دارند اما در عمل مروج معانی وارداتی هستند، توجه کرد. اگر اتاق‌های فکر، نویسندگان و سازندگان آثار نمایشی از منابع معتبر دینی و تاریخی بهره بگیرند و در کنار آن از الگوهای مدرن روایت و شخصیت‌پردازی آگاهانه استفاده کنند، می‌توان آثاری پدید آورد که ضمن وفاداری به ارزش‌ها، از جذابیت داستانی نیز برخوردار باشند. در چنین شرایطی، مخاطب هم به پیام اثر ایمان می‌آورد و هم با آن همزادپنداری می‌کند؛ زیرا زنی را می‌بیند که در بستر واقعیت اجتماعی، با عقلانیت، ایمان و احساس مسئولیت کنشگری می‌کند.

ایکنا – چه روش‌های نمایشی می‌تواند برای نشان دادن قدرت تصمیم‌گیری و اثرگذاری زنان در جامعه، با الهام از زندگی حضرت فاطمه(س) بکار گرفته شود؟

در هنر دینی ناگزیر از خلق شخصیت هستیم، اما مسئله اصلی این است که شالوده تربیتی و معرفتی این شخصیت‌ها بر چه مبنایی بنا شود. متأسفانه در سینما و سریال‌سازی دینی سال‌های اخیر، عنصر «داستان‌گویی» جای خود را به «شعارگویی» داده است. به دلیل گرایش ذاتی ایرانیان به شعر و اغراق، روایت‌های تصویری ما اغلب شاعرانه و غیرواقعی‌اند و در نتیجه، از عمق تأثیرگذاری تهی می‌شوند. وقتی داستان در مرکز اثر نباشد، شخصیت‌ها به نمادهای سطحی بدل می‌شوند و ارتباط عاطفی و فکری میان مخاطب و اثر شکل نمی‌گیرد. ما البته نمونه‌های موفقی همچون بازآفرینی شخصیت زلیخا در سریال «یوسف پیامبر» داریم که نشان داده می‌توان از چند آیه قرآن و یک سری روایت‌های پراکنده شخصیتی چندبعدی و زنده ساخت که در ذهن مخاطب ماندگار شود. زلیخا در آن اثر نه یک چهره آرمانی، بلکه انسانی است با ضعف‌ها، تردیدها و لحظات تعالی و همین ویژگی او را واقعی و اثرگذار کرده است. امری که هر کسی می‌تواند در زندگی خودش آن را ببیند. چنین تجربه‌هایی نشان می‌دهد که می‌توان از سیره فاطمی الهام گرفت اما روایتی قابل باور و بازتجربه روایت کرد و زنان تصمیم‌گیر و فعال را به گونه‌ای خلق کرد که در عین معنویت و عقلانیت می توانند شکلی از زندگی واقعی یک انسان را داشته باشند. در نتیجه، بهترین روش برای نشان دادن قدرت تصمیم‌گیری زنان در آثار نمایشی، بازگشت به روایت انسانی و داستان‌محور است. شخصیت زن مؤمن باید در بستر یک روایت جذاب و باورپذیر رشد کند؛ داستانی که تعارض، انتخاب، شکست و پیروزی دارد. فقط در چنین چارچوبی است که ارزش‌های فاطمی نه به صورت شعار، بلکه در قالب تجربه انسانی درک می‌شود و بر مخاطب اثر می‌گذارد.

ایکنا – چگونه می‌توان از سیره فاطمی برای خلق روایت‌های زنانه‌ای بهره برد که با چالش‌های امروزی جامعه ارتباط داشته باشند؟

اگر بخواهیم صادقانه سخن بگوییم، باید نخست از «روایت مردانه حضرت زهرا (س)» فاصله بگیریم. بیشتر آثار، کتاب‌ها و حتی اشعار مربوط به آن حضرت، از منظر مردان نوشته شده و در بهترین حالت بازتاب نگاه پسرانه به مادر است. چنین نگاهی اگرچه محترم است، اما بخشی از حقیقت را پنهان می‌کند و مانع از درک عمیق تجربه زنانه در سیره فاطمی می‌شود. برای آنکه زنان بتوانند از حضرت زهرا(س) الگو گیرند، باید برداشت و تصویرسازی از ایشان براساس درک زنانه، لطیف و در عین حال عقلایی و احساسی و اعتقادی شکل گیرد. البته نبود برداشت زنانه از معارف اسلامی فقط در رسانه مشکل‌آفرین نبوده است. در بسیاری از عرصه‌ها، از جمله فقه، این فقدان نگاه زنانه محسوس است. ممکن است یک مرجع تقلید، هرچقدر عالم و متفقه در برداشت حکم خدا در یک مسئله زنانه همین مشکل را داشته باشد و طبیعی است که برخی احکام یا برداشت‌ها از منظر پدیدارشناسی، کاستی‌هایی داشته باشند. در هنر و رسانه نیز چنین است؛ زیرا هنرمندان مرد، به دلیل فاصله ادراکی، نمی‌توانند عمق تجربه زن مسلمان را از درون درک کنند. بنابراین، باید نویسندگان، هنرمندان و خالقان آثار تصویری که خود زنان‌اند یا نگاه زنانه دارند، به بازآفرینی شخصیت‌هایی بپردازند که ریشه در سیره حضرت زهرا(س) دارند. چنین بازنمایی‌ نه تنها به باورپذیری اثر می‌افزاید بلکه به مخاطب زن امروز نشان می‌دهد که سیره فاطمی، الگویی قابل تحقق در زندگی معاصر است. حضرت زهرا (س) الگویی از زنی است که در برابر ناعدالتی ایستاد، در خانواده همسر و مادر نمونه بود و در اجتماع با عقلانیت سخن گفت. اگر این ویژگی‌ها با زبان زنانه روایت شوند، نتیجه آن اثری زنده، انسانی و الهام‌بخش خواهد بود.

ایکنا – آیا پرداختن به کنشگری اجتماعی زنان در تولیدات نمایشی می‌تواند موجب تغییر نگرش عمومی نسبت به نقش زن در جامعه شود؟

این اتفاق تنها زمانی ممکن است که به آن باور واقعی وجود داشته باشد و تبعاتش نیز پذیرفته شود. در بسیاری از موارد، آرمان‌هایی که درباره نقش زنان بیان می‌شود، از آن جهت به واقعیت نزدیک نمی‌شوند که زیرساخت‌ها و لوازم تحققشان در جامعه فراهم نشده است. برای مثال، در موضوعاتی مانند حجاب یا فرزندآوری، هرچند در سطح گفتمان از آن سخن فراوان گفته می‌شود، اما در عمل شرایط لازم برای حمایت از زنان مؤمن و مادران فراهم نیست. زنی که پس از تحصیلات به شغل اداری می‌رسد، اگر برای تربیت فرزند مرخصی بگیرد، با موانع ساختاری و نگاه‌های منفی روبه‌رو می‌شود. همین وضعیت درباره حجاب نیز وجود دارد. زنان محجبه در فضاهای عمومی، وسایل حمل‌ونقل و محیط‌های کاری با مشکلات متعددی مواجه‌اند، زیرا شهر و نظام خدمات عمومی ما هنوز برای آنان «دوستدار حجاب» نیست. جامعه‌ای که زیرساخت‌های لازم را برای تحقق ارزش‌ها فراهم نکرده، نمی‌تواند از مردم انتظار پایبندی کامل به آن ارزش‌ها را داشته باشد. این همان فاصله میان آرمان و عمل است که در هنر و فرهنگ نیز تکرار می‌شود.

زندگی حضرت زهرا (س) نیازمند واکاوی دقیق و همه‌جانبه است، زیرا برخلاف بسیاری از شخصیت‌ها، حیات ایشان ابعادی چندلایه و گسترده دارد. در طول تاریخ، عمدتا تصویری محدود و تک‌بعدی از ایشان ارائه شده است

اگر سازندگان آثار نمایشی، سیاست‌گذاران فرهنگی و مدیران جامعه به لوازم واقعی تحقق نقش اجتماعی زنان مؤمن توجه کنند و زمینه‌های آن را در عمل بپذیرند، پرداختن به کنشگری زنان در آثار نمایشی قطعاً می‌تواند نگرش عمومی را تغییر دهد. اما تا زمانی که تنها در سطح شعار باقی بمانیم و هنر را ابزاری برای بیان آرزوهای بی‌هزینه بدانیم، تأثیری پایدار شکل نخواهد گرفت. تغییر نگرش، ثمره صداقت در باور و شجاعت در پذیرش نتایج است؛ امری که اگر محقق شود، جامعه ایرانی می‌تواند شاهد الگوی زن مؤمن، فعال و اثرگذار در همه عرصه‌ها باشد.

ایکنا – چه موانع فکری، فرهنگی یا رسانه‌ای ممکن است در مسیر بازنمایی زنان فعال اجتماعی با الهام از سیره فاطمی وجود داشته باشد؟

نخستین مانع، نگاهی مردسالارانه به بازخوانی سیره حضرت زهرا(س) است؛ نگاهی که مثل سمی پنهان در ذهن بسیاری از متولیان فرهنگی و حتی برخی پژوهشگران دینی رسوخ کرده است. این نگاه مردانه، بخش‌هایی از زندگی حضرت را که با ذهنیت خودشان سازگار است برمی‌دارد و عمداً یا سهواً سایر ابعاد زندگی ایشان را حذف و سانسور می‌کند. نتیجه چنین نگرشی این است که از حضرت فاطمه تنها یک تصویر محدود، ایستا و صرفاً خانگی ارائه می‌شود، در حالی که چهره واقعی ایشان بسیار فراتر از این است و ابعاد اجتماعی، سیاسی، و حتی انقلابی دارد.

مانع دوم، به ضعف ساختارهای علمی ما در حوزه‌های دانشگاهی و حوزوی برمی‌گردد. قبل از آن‌که هنر بخواهد وارد میدان روایتگری درباره حضرت زهرا(س) شود، این مراکز باید روایات تاریخی و دینی مربوط به زندگی ایشان را بررسی و پالایش کنند؛ چراکه در منابع گاه روایت‌های متعارض وجود دارد. پالایش این روایات باید منجر به نظریه‌پردازی روشن و قابل اتکا درباره زن مسلمان در جامعه مدرن شود. اگر این گام علمی و نظری طی نشود، هنرمند ناچار می‌شود خودش از میان انبوه روایات و تفاسیر، به‌صورت سلیقه‌ای دست به انتخاب بزند. درواقع کارگردان و نویسنده‌ای که وظیفه‌اش خلق اثر هنری است، ناچار می‌شود وارد حیطه اجتهاد دینی و تاریخی شود، چون حوزه و دانشگاه در انجام وظیفه‌ خود کوتاهی کرده‌اند. این خلأ علمی یکی از مهم‌ترین موانع بازنمایی دقیق زن فاطمی در هنر امروز است.

ایکنا – چه تفاوتی میان بازنمایی زن کنشگر در آثار نمایشی سنتی و آثار مدرن با الهام از سیره فاطمی وجود دارد؟

تفاوت اصلی در رویکرد به زمان و نوع روایت است. روایت سنتی معمولاً تلاش می‌کند شخصیت تاریخی را در همان قالب و بستر گذشته بازنمایی کند؛ یعنی می‌خواهد حضرت زهرا(س) را در همان زمانه نشان دهد و سبک زندگی او را بدون انطباق با زیست امروز بازسازی کند. در مقابل، روایت مدرن یا به تعبیر من «روایت پیشرو»، سوژه مدرن را با الهام از معارف دینی و فاطمی تحلیل می‌کند اما حرف خودش را می زند. در نگاه نوین هنرمند و متفکر، هدف آن نیست که همه انسان‌ها مثل ۱۴۰۰ سال پیش زندگی کنند، بلکه دین همچون ماده خامی است که باید آن را پالایش، تفسیر و متناسب با زیست انسان امروز فرآوری کرد.

در روایت مدرن، هنرمند با نگاهی مسئله‌محور وارد میدان می‌شود؛ وی می‌خواهد ببیند آموزه‌های حضرت زهرا(س) چه پاسخی به پرسش‌های زنان امروز می‌دهد؛ زنانی که تحصیل‌کرده‌اند، شاغلند، در جامعه فعالیت دارند و با چالش‌های معاصر روبه‌رو هستند. اما در روایت سنتی، بیشتر بازنمایی تاریخی و توصیف گذشته است و نهایتاً می‌خواهد بگوید به رستگاری نمی‌رسید تا به آن روش گذشته بازگردید. این تفاوت در نوع مواجهه، برآمده از اختلاف دیدگاه درباره نسبت دین و جامعه مدرن است؛ برخی معتقدند جامعه دینی یعنی بازگشت کامل به سبک زندگی صدر اسلام و گروهی دیگر بر این باورند که باید جوهر دین را در ظرف زمانه جاری کرد. هنوز در ایران، چه در حوزه نظری و چه در عرصه عمل، میان این دو نگاه دچار بلاتکلیفی هستیم و حتی میان اندیشمندان و سیاست‌گذاران فرهنگی اجماع روشنی در این زمینه وجود ندارد.

ایکنا –  تولیدکنندگان و نویسندگان آثار نمایشی چه راهکارهایی برای تلفیق آموزه‌های دینی و سیره فاطمی با قصه‌گویی جذاب و معاصر دارند؟

راهکارهای متنوعی در اختیار هنرمندان وجود دارد؛ از تکنیک‌های روایی چون فلاش‌بک و فلاش‌فوروارد گرفته تا استفاده از ساختارهای فانتزی و استعاری که در سینمای جهان نیز به‌وفور دیده می‌شود. در سینمای مسیحی، نمونه‌های فراوانی داریم که کارگردانان با مهارت، میان امر قدسی و زندگی روزمره پیوند برقرار کرده‌اند. مثلاً شخصیت‌هایی را می‌بینیم که حس می‌کنند روحی از گذشته در وجودشان حلول کرده یا تاریخ در زمان حال تکرار می‌شود. این روش‌ها به فیلم‌ساز اجازه می‌دهد میان اسطوره و واقعیت، گذشته و حال، پلی معنادار بزند. البته در مورد حضرت فاطمه(س)، باید توجه داشت که ایشان تنها زنی هستند که در آموزه‌های دینی ما با تعبیر «الگوی امامان» توصیف شده‌اند؛ امام حسن عسکری(ع) می‌فرمایند: «ما الگوی مردمیم و مادرمان فاطمه الگوی ماست.» همین جمله نشان‌دهنده جایگاه بی‌بدیل ایشان است. حتی در معارف اسلامی هم امامان ما گفته اند که به این سادگی نمی توان فاطمه را شناخت. امام صادق(ع) می‌فرماید: شناخت حضرت زهرا(س) مانند شناخت شب قدر است. همین قدر سخت و پیچیده. بنابراین هنرمند در عین نوآوری باید حرمت و قداست این مقام را کاملاً رعایت کند. موضوعاتی همچون حق‌طلبی، دفاع از عدالت، و شجاعت در برابر انحراف از حق، ابعادی است که می‌تواند الهام‌بخش خلق آثار نمایشی قدرتمند و اجتماعی باشد. حضرت زهرا(س) در لحظاتی از تاریخ از حق دفاع کرد که هیچ‌کس حاضر به دفاع نبود؛ این تصویر، نه فقط دینی، بلکه عمیقاً اجتماعی و انسانی است و باید به درستی بازتاب یابد. متأسفانه در بازنمایی شخصیت حضرت زهرا(س)، فقط بر جنبه‌هایی چون خانه‌داری و مادری تأکید می‌شود و نقش اجتماعی و تاریخی ایشان در سایه قرار می‌گیرد، حتی از سوی متدینان. در حالی‌که حقیقت ماجرا این است که ایشان در حساس‌ترین مقطع تاریخ اسلام، صدای عدالت شدند و مسئولیتی اجتماعی را بر دوش گرفتند که کمتر مردی جرئت بر عهده گرفتنش را داشت.

ایکنا –  برخی منتقدان می‌گویند منابع تاریخی درباره حضرت زهرا(س) یا حضرت معصومه(س) بسیار محدود است و نمی‌توان بر پایه چند صفحه روایت، فیلم یا سریال ساخت. پاسخ شما به این دیدگاه چیست؟

این سخن، ناشی از کم‌کاری نهادهای علمی است نه کمبود منبع. صدها کتاب درباره حضرت فاطمه نوشته شده است؛ هم در منابع شیعی و هم در آثار تاریخی و تفسیری. اگر کسی ادعا می‌کند درباره حضرت زهرا(س) مطلبی برای روایت وجود ندارد، نشان از آن دارد که تحقیق نکرده یا اهل مطالعه نیست. متأسفانه حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها در تولید دانش (تولید فرآورده در کنار کتاب حدیثی) درباره ائمه و شخصیت‌های دینی کوتاهی کرده‌اند و نتیجه این کم‌کاری آن است که کارگردان، ناچار خودش وارد تحقیقات تاریخی می‌شود؛ در حالی که وظیفه او تولید اثر هنری است، نه پژوهش بنیادی. اگر اتاق‌های فکر تخصصی درباره شخصیت‌هایی چون حضرت زهرا(س) داشتیم، هنرمند مجبور نبود در انبوه منابع سرگردان بماند. این مثل کسی است که تازه وارد شهری بزرگ شده و بدون راهنما به‌دنبال مقصدی می‌گردد؛ در حالی‌که اگر کسی مسیر را بشناسد، می‌تواند او را مستقیم به مقصد برساند. کمبود ما در پژوهش نیست، بلکه در هدایت و سازماندهی پژوهش‌هاست. با اتکا به همین منابع موجود می‌توان چندین فیلم و سریال فاخر درباره حضرت زهرا ساخت، مشروط بر آنکه پژوهشگران متخصص و فیلم‌سازان آگاه در کنار هم قرار بگیرند.

 ایکنا ـ سخن پایانی؟

خوشحالم که فرصتی پیش آمد تا درباره این موضوع گفت‌وگو کنیم. تاریخ اسلام و رسانه مسلمانان خیلی بدهکار حضرت فاطمه زهرا(س) است؛ امیدوارم رسانه‌ها بیش از پیش به ظرفیت‌های فرهنگی و اجتماعی سیره حضرت زهرا(س) توجه کنند و این نگاه، از حاشیه به متن بیاید. 

انتهای پیام

source