به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ابوالحسن فیاض انوش، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه اصفهان، در یادداشتی بر کتاب «خانه‌تاب؛ خاطرات مردم اصفهان از دوران ممنوعیت حجاب، ممنوعیت روضه و قحطی» نوشته نرگس لقمانیان نوشت:

«شواهد» سوخت اصلی برای روشن نگاه داشتن مشعل دانش تاریخ‌اند. بدون شواهد، دانش تاریخ نه‌تنها بی‌فروغ خواهد بود، بلکه اساساً هویت علمی خود را از دست خواهد داد. ما به گذشته هیچ‌گاه شناخت پیدا نمی‌کنیم مگر از طریق شواهدی که از گذشته بازمانده است.

اهمیت شواهد در آن است که واقعیت‌هایی را که در گذشته رخ داده است، به ساحت آگاهی مخاطبان منتقل می‌کند. به زبان فنی، شواهد، «واقعیت گذشته» را به «واقعیت تاریخی» تبدیل می‌کنند. هیچ مورخی نباید انتظار داشته باشد ادعاهایش مورد اعتناء – چه رسد قبول – واقع شود، مگر آنکه برای آن ادعاها شواهدی ارائه کند. بوده‌اند مورخانی که دریافت خود از یک واقعیت تاریخی را به واسطه عدم ارائه شواهد مناسب در وضعیت نامناسبی قرار داده‌اند.

از سوی دیگر وجود شواهد آنگاه اثربخش خواهد بود که آن شواهد به سخن درآیند و مورخ را در روایتگری واقعیت‌ها یاری‌گر باشند. ای بسا رخدادی که شواهد زیادی دارد اما یا مورخ به آن شواهد دسترسی ندارد، یا شواهد به دلایل مختلف لب به سخن نمی‌گشایند!

یکی از ابزارهایی که مورخان برای دسترسی هرچه بیشتر و متنوع‌تر به شواهد در اختیار دارند، مصاحبه شفاهی با بازماندگان و شاهدان وقایع گذشته است. نکته مهم در این زمینه آن است که بدانیم دامنه اثربخشی این ابزار به لحاظ زمانی نهایتاً تا رخدادهایی که سه نسل گذشته شاهد آن بوده‌اند، فراتر نمی‌رود (هر نسل 30 سال). البته هر چه تعداد واسطه‌ها میان مصاحبه‌شونده و «واقعیت گذشته» بیشتر می‌شود، برای تبدیل این رخدادها به «واقعیت تاریخی» باید با احتیاط بیشتری عمل کرد. اما مهم‌تر از این، آن است که پژوهشگر تاریخ شفاهی دسترسی به تعداد هرچه بیشتر و متنوع‌تری از افراد (تنوع در جنسیت، شغل، مذهب و … ) داشته باشد؛ به ویژه هنگامی که مصاحبه‌شوندگانِ او نه از مقامات رسمی بلکه از توده مردم انتخاب شده باشند.

شواهدی که توده مردم از وقایع گذشته در اختیار دارند – به واسطه تمرکزی که مورخان بر اسناد و منابع رسمی دارند – غالباً مورد بی‌توجهی و بی‌مهری قرار می‌گیرند. اصلی‌ترین دلیل این بی‌توجهی آن است که مورخان حرفه‌ای که به دنبال کشف دلایل و علل اصلی رخدادها هستند، با این فرض که تمرکز بر منابع و اسناد رسمی بهتر می‌تواند پشت پرده‌ها را برملا کند، بر این باورند که تودۀ مردم صرفاً با رُویه و ظواهر رخدادها ارتباط برقرار می‌کنند و از آنچه در اتاق‌های تصمیم‌گیری و پشت پرده رخدادها می‌گذرد، بی‌اطلاع هستند و بنابرین درک آنها از حوادث و رخدادها درکی سطحی و ای بسا احساساتی است.

کتاب , انتشارات راه یار , حجاب ,

این تلقی اگرچه در کلیّت آن قابل پذیرش است، اما اگر بپذیریم بخش عمده‌ای از دانش تاریخ یعنی تاریخ اجتماعی و فرهنگی معطوف به دسترسی به درک و دریافت و مشاهدات و تلقی‌های مردم از رخدادهاست، آنگاه باید بپذیریم که بی‌توجهی به این دست از شواهد، دانش تاریخ را از مواهب ارزشمندی محروم می‌سازد.

توده مردم هرچند در شکل‌دهی به وقایع اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی گذشته نقش‌آفرین‌اند و حضور اجتماعی دارند، اما در شکل‌دهی به آگاهی آیندگان از آن وقایع شدیداً غیبت‌شان احساس می‌شود. اگر در کنار منابع رسمی دیوان‌سالاری ایرانی که مثلاً درباره قیام سربداران نگاشته شده و غالباً این قیام را مورد تخطئه قرار داده‌اند، به احساسات و ذهنیات و درک و دریافت‌های مردم باشتین و سبزوار که اصلی‌ترین شکل‌دهندگان این قیام بودند دسترسی داشتیم، مسلماً پژوهش‌های تاریخی در این مورد از غنای بیشتر و رنگ و لعاب مطلوب‌تری برخوردار می‌شد. اما دریغ که هیچ مورخی در آن زمان، زحمت شنیدن و انعکاس دادن بی‌واسطه آمال و آرزوهای توده مردم را به خود نداده است. این غیبت‌ مردم در «واقعیت تاریخی» در عین حضور‌شان در «واقعیت گذشته» درد مزمن تاریخ‌نگاری اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی ماست.

مسلماً به واسطه بُرد زمانیِ محدود و نهایتاً سه نسلیِ تاریخ شفاهی دیگر نمی‌توان‌ برای رفع این نقیصه و روشنی افکندن بر واقعیت‌هایی که در طول سده‌های گذشته رخ داده‌اند از رهگذر توسل به مصاحبه با شاهدان تمهیدی اندیشید اما چنانچه به رخدادهای قریب‌العهد خودمان توجه کنیم، درمی‌یابیم که خوشبختانه می‌توان با حفظ احتیاط‌های لازم از این ابزار به بهترین وجه بهره برد. سینه‌های مردم سالمند شهر و روستا سرشار از خاطرات عینی یا شنیده‌های بی‌واسطه‌ای است که گرچه شاید بعضاً از دقت سال‌شمارانه و تعلیل موشکافانه کافی برخوردار نباشد، اما هنگامی که از طریق مصاحبه با شاهدان در اختیار پژوهشگر تاریخ شفاهی قرار می‌گیرد و از صافیِ نقد و اعتبارسنجیِ تاریخی رد می‌شود، می‌تواند روشنگری‌های بسیاری به همراه داشته باشد.

اما خبر خوب آنکه اخیراً کتاب «خانه‌تاب» با این رویکرد در زمینۀ تاریخ معاصر شهر اصفهان روانه بازار نشر شده است. پژوهشگران این اثر با صرف ساعت‌های متمادی برای مصاحبه، پیاده‌سازی، تحقیق و پردازش توانسته‌اند از رهگذر خاطرات سالمندان، نقبی به سال‌های دور و نزدیک تاریخ شهر اصفهان بزنند و گامی ارزشمند در جهت زنده کردن و زنده نگاه داشتن رخدادهایی بردارند که برای پاسداشت و ترمیم حافظه جمعی مردم ما بسیار ضروری است.

در کتاب «خانه‌تاب»؛ سیری در فرهنگ عامه اصفهان در گذر زمانی سال‌های 1314 تا 1320 از طریق 31 نقل به دورانی می‌رویم که انعکاسی از وضعیت شهر اصفهان در واپسین سال‌های دیکتاتوری رضاشاه و بعضاً اوایل دوران محمدرضاشاه پهلوی را روایت می‌کنند. دو کانون اصلی خاطراتی که در این نقل‌ها مشاهده می‌شود یکی موضوع مرارت‌های مردم و بخصوص بانوان در قضیه کشف حجاب و دیگری قحطی ناشی از حضور بیگانگان در ایران در طی جنگ جهانی دوم است. در ادامه، برخی از روشنگری‌های این کتاب با ذکر صفحه مربوطه را مرور می‌کنیم.

در کتاب خانه‌تاب درمی‌یابیم که سال مجاعه چه سالی بوده است(40) و نان ماسه‌ای و نان خاک‌ارّه‌ای یعنی چه(59 و 101 و 234) و چگونه گرسنگی چنان آدم را بی‌تاب می‌کند که راضی به خوردن گونی گونی پیاز می‌شود(273) و زنی از شدت گرسنگی بعد از خوردن لقمه‌ای، تنها لقمه فرزند گرسنه‌اش را هم از دستش می‌قاپد و می‌بلعد(286). درمی‌یابیم مسیرهای زیرزمینی در میان خانه‌های مردم چرا ایجاد می‌شد (77) و روضه‌های آسّکی و بپّا بپّا و بی‌صدا و روضه تشت آبی یعنی چه(80 و 87 و 100 و309). چرا کلاغ‌ها صابون‌دزدی می‌کردند(84) و چگونه ملک‌التّجار در ایام قحطی از خود فتوت نشان داد(89). از نحوۀ طبابت دکتر حکمی برای معالجه زنی که از دیدن یک آژان فلج شده بود(124) و از تهدید رئیس شهربانی توسط حاج‌مهدی‌کلّه باخبر می‌شویم(128). تصویری از برگ جیره‌بندی نان و کوپن‌های آن را مشاهده می‌کنیم(131) و نحوۀ برپاکردن حمام خانگی زنانه را می‌آموزیم!(139). این نقل قول که «تخت پادشاهی ماندگار نیست، اما چادر می‌ماند(141) و «تا عقلت نرسد، گریه‌ات نمی‌گیرد»(285) ما را با حکمت‌های رایج در بین تودۀ مردم آشنا می‌کند.

با انبوه تابوت‌های حاوی مرده‌های ناشی از قحطی در مسجدسیّد مواجه می‌شویم(151) و در همان حال می‌فهمیم چرا کلیمی‌ها خاک کف بازار زرگر‌ها را در اجارۀ خود داشتند!(155) و چه نقشی در به‌چنگ‌آوردن اقلام عتیقه مردم با استفاده از موقعیت قحطی داشته‌اند(213 و 325). این خبر که زنی بر اثر قهره‌شدن (ترس بسیار شدید) در اثر مواجهه با آژانی که قصد تعدّی به وی را دارد می‌میرد(308) دردناک است اما شاید این خبر که زنی دچار قهره می‌شود و بدون توجه به وضعیت روحی خود به نوزادش شیر می‌دهد و نوزاد می‌میرد، روایتی سوزناک‌تر باشد(188).

از عصایِ آژان‌انداز ِسیدمهدی درچه‌ای(163) و از افراط و تفریط‌های رضاشاه قبل و بعد از سفر به ترکیه در موضوع حجاب بانوان(188) باخبر می‌شویم و نهایتاً درمی‌یابیم که به واسطۀ مقاومت مردم اصفهان، حکومت برای پیشبرد موضوع کشف حجاب در اصفهان با چه مشکلاتی مواجه بوده است(359) و برای تلافی این موضوع پزشکانی را که به زنانِ باحجاب خدمات درمانی ارائه می‌کرده‌اند، توبیخ می‌کرده است(360). در یک کلام می‌توان کتاب خانه‌تاب را مجموعه روایتی از زبان شاهدان مقاومت مردم اصفهان در برابر جهل و بی‌تدبیری حکومت (کشف حجاب) و بی‌مهری طبیعت (قحطی) دانست.

گذری در کتاب “خانه‌تاب” نشان می‌دهد که مصاحبه‌شدگان غالباً از برخی محلات خاص اصفهان هستند و درمی‌یابیم که چنانچه دامنه مصاحبه‌شوندگان به دیگر محلات اصفهان و حتی به شهرهای دیگر گسترش یابد، ظرفیت‌های بیشتری در خدمت تقویت هویت شهری و ملی و حافظۀ تاریخی قرار خواهد گرفت. امید که راهی که دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی گشوده است، همچنان گشوده و پربار باقی بماند.

هدف از این نوشتار صرفاً معرفی این اثر و تأکید بر اهمیت کار انجام شده بود و نه یک ارزیابی انتقادی از آن که خود فرصت مستقلی می‌طلبد و امید که برای پربارتر شدن این مسیر، دیگرانی به ارزیابی انتقادی چنین آثاری هم اقدام کنند.

اما دریغم می‌آید که در پایان این نوشتار یک توصیه به تدوین‌کنندگان این آثار نداشته باشم و آن اینکه برای آنکه حاصل زحمات آنان در تحقیقات تاریخی و پایان‌نامه‌های دانشجویی سرریز شود، شایسته است در آثار بعدی و نیز در تجدید چاپ این آثار از درج فهرست اَعلام در پایان اثر دریغ نکنند.

کتاب «خانه‌تاب» به نویسندگی نرگس لقمانیان، در 360صفحه و به بهای 130هزار تومان از سوی انتشارات «راه یار» منتشر شده است و علاقه‌مندان جهت تهیه این کتاب‌، علاوه بر کتابفروشی‌ها می‌توانند از طریق سایت یا صفحات مجازی ناشر به نشانی raheyarpub.ir اقدام کنند.

انتهای پیام/

 

 

 

 

 

source