Wp Header Logo 1635.png

اسدالله احمدی مرند، پژوهشگر و تاریخ‌پژوه در یادداشتی که به صورت اختصاصی در اختیار ایکنا قرار داده است، به بررسی «نصایح الملوک و آداب­ السلوک شریف ابوالحسن بن محمد طاهر عاملی اصفهانی» (یکی از علما و مفسرين بزرگ قرن دوازدهم است. شريف از افاضل تلامذه علامه مجلسی بود، که در فقه و حدیث و تفسیر شهرت داشت) خطاب به شاه سلطان حسین صفوی پرداخته است، مشروح این یادداشت را با هم می‌خوانیم:

اندرزنامه‌نویسی یا ادبیات پند و اندرز از دیرباز در ایران باستان و دیگر مناطق خاورمیانه جایگاهی ممتاز داشت و در عصر اسلامی رواج و گستردگی خارق­العاده­ای یافت و به نوع ادبی بسیار محبوبی تبدیل شد. این آثار در شکل کهن آن، معمولاً در قالب وصیت تدوین می­شدند؛ یعنی نصایحی که پدری در بستر مرگ یا در موقعیت‌هایی خطیر به پسرش بیان می­کند یا شخصی سالخورده خطاب به نسل آینده، آنها را بر زبان می­آورد یا می­نویسد. این دسته از اندرزنامه­ها در عصر اسلامی «نصیحت­الملوک» نام گرفت. همه نصیحت­الملوک­ها به تفصیل درباره کمال مطلوب­های اخلاقی و اصول مهمی سخن می­گویند که حاکم باید بدان­ها توجه داشته باشد. این آثار غالباً حاکمان را به پرهیزگاری فرامی‌خوانند، آنان را از روز جزا می­ترسانند و در مجموع لحنی موعظه­گرانه دارند و هدف غایی­شان آن است که شاه را وادار کنند که به تأمل در باب خود بپردازد. نویسندگان این آثار از کسانی همچون پادشاهان ساسانی، فلاسفه یونان و فرزانگان اقوام مختلف نقل قول می­کنند و به کردار آنان استناد می‌جویند و خود را به سخن و کردار پیامبر، صحابه و علمای دین محدود نمی­کنند. تلقی این آثار از عدالت و حق بیش از آنکه شرعی باشد مصلحت‌آمیز است و دغدغه اصلی‌شان در مسئله حکومت دغدغه­ای عملی است نه مفهومی و ذهنی.(کرون، تاریخ اندیشه سیاسی در اسلام، ص 58-256) 

نصایح الملوک و آداب­ السلوک

و اما منبع و مرجع عمده شیعه امامیه در به وجود آوردن آثاری از این دست در درازنای تاریخ پرفراز و نشیب تشیع، همانا نصایح و فرمان­های امیرالمؤمنین علی(ع) است. علی‌الخصوص سفارش‌های حضرت امیر(ع) که با نام «عهدنامه مالک اشتر» در تواریخ معروف و مشهور است، در این میان جایگاه ویژه­ای دارد. عهدنامه مذکور سند بسیار عزیز و شریفی است که از روزگاران دور به دست ما رسیده و از ارجمندترین وثائق کهن شیعه، بل گرامی‌ترین اسناد سیاسی تاریخ اسلام به شمار است.(فاضلی، مقدمه عهدنامه مالک اشتر روغنی قزوینی)

در توجه به قدمت آن همین بس که نسخه­ای از آن به خط زیبای یاقوت مستعصمی در کتابخانه خدیو مصر بر جای مانده است. یکی از کهن‌ترین ترجمه­های این عهدنامه، با عنوان فرمان مالک اشتر، از حسین علوی آوی اصفهانی است که آن را در سال 729ق به فارسی برگرداند. (جعفریان، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ص187) 

ترجمه­ها و شروح بسیاری در طول قرون گذشته بر این رساله نوشته شده است. با توجه به گستردگی موضوع مورد بحث و تنوع بسیار زیاد آثار به جا مانده، معرفی فهرست­واری از آن نیز مجالی فراخ می­طلبد؛ لیکن اشاره به چند عنوان از این آثار خالی از لطف نیست. تحفه سلمانیه سیدماجد بحرانی شیرازی (م 1097)

شرح عهدنامه روغنی قزوینی، ترجمه­ای از عهدنامه از علامه محمدباقر مجلسی، ترجمه­ای دیگر از محمدباقربن‌اسماعیل حسینی خاتون­آبادی(م 1127)، ترجمه عهدنامه از میرزاعلی­رضای تجلّی شیرازی(م 1085)، ترجمه­ای دیگر از محمدکاظم فرزند فاضل مدرس مشهدی، شرح عهد اشتر از قلم میرزامحمدصادق مرکزی، آداب‌الملوک میرزا رفیع تبریزی معروف به نظام العلما(م 1326) و ترجمه عهدنامه مالک اشتر از میرزاآقاخان کرمانی و برداشتی از فرمان علی(ع) به مالک از کیومرث صابری، تنها نمونه­ای است از صدها میراث گرانبها، که در این حوزه فرهنگی دستیاب می‌شود. این اثر از گذشته تا به امروز، مورد توجه غربی­ها نیز بوده است. مستند ما یادداشتی است به تاریخ هفتم دسامبر 1906م/ بیستم شوال 1324ق، از نامه­های خصوصی سِر سسیل اسپرینگ راس، وزیر مختار انگلیس در عهد مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه. او در این یادداشت ضمن اشاره به محتوای این نامه می­گوید که حین آموزش زبان فارسی با کمک معلمش به ترجمه این نامه پرداخت. 

معرفی مؤلف

مؤلف رساله، ابوالحسن علیبن محمدطاهربن عبدالحمید فُتونی عاملی نباطی اصفهانی است. پدران وی همگی از طبقه علما بودند. وی در محله درب امام اصفهان به دنیا آمد و به این دلیل به او امامی نیز میگفتند و چون مادر وی، خواهر میرمحمد صالح خاتون‌آبادی بود به شریف نیز معروف است. محمدطاهر، پدر ابوالحسن، مدتی در اصفهان اقامت گزید و با خواهر میرمحمدصالح خاتون‌آبادی ازدواج کرد. ابوالحسن در حدود سال 1070ق در اصفهان به دنیا آمد. تحصیلات خود را در اصفهان ادامه داد و بعد از آن به نجف رفت. او در سال 1107ق در نجف بود. در ایام اقامت در نجف، جمع زیادی از علما نزد او قرائت حدیث و بعضی کتب کردند و در آن زمان، بزرگ نجف محسوب می­شد.

او شاگرد علامه مجلسی ثانی و از ایشان و از علمای دیگری از جمله احمدبن محمدبن یوسف بحرینی و قاسمبن محمد کاظمی و محمدحسینبن حسن میسی و صفیالدینبن فخرالدین طریحی و عبدالواحد بن محمد بن احمد بورانی و محمد صالح خاتونآبادی و محمود میبدی صاحب اجازه بود. فرزند وی، ملاابوطالب فُتونی و محمد بن علی بن حیدر عاملی و احمد بن اسماعیل جزائری از شاگردان وی بودند و از او اجازه داشتند. عبدالله ابن اکرمالله حویزاوی و نصرالله شهید حائری نیز از جانب وی به دریافت اجازه نائل شدند. فتونی جد مادری شیخ باقر، پدر صاحب جواهر  است. از آثار وی شرح‌الکفایه سبزواری، شرحالصحیفه، شریعه‌الشیعه و دلائلالشریعه، الفوائدالغرویه و الدررالنجفیه در اصول دین و اصول فقه، مرآه‌الانوار و مشکاه‌الاسرار فی تفسیرالقرآن یا مشکاه الانوار فی تفسیرالقرآن، الرساله الرضاعیه، الانساب، رساله در حقیقه مذهبالامامیه، نصایحالملوک و آدابالسلوک در شرح عهدنامه مالک اشتر، ضیاءالعالمین در امامت؛ تنزیهالقمیّین، معراجالکمال، الکشکول، دیوان شعر در مراثی. وی در سال 1138ق درگذشت. براساس مشاهده عالم خطیب و دانشمند مرحوم، سیدمحمدعلی مبارکه‌ای، مزارش در تکیه بابارکن‌الدین بود که از بین رفته است.

معرفی نسخه­ها

دو نسخه شناخته‌شده از این اثر که برای تصحیح این رساله مورد استفاده قرار گرفته­اند و به ترتیب آنها را نسخه الف و ب نامیده‌ایم بدین شرح‌اند:

نسخه الف: از کتب وقفی میرزا حسین‌خان سپهسالار، متعلق به مدرسه عالی شهید مطهری به شماره ثبت 2946 به خط نسخ خوب به تاریخ 1118ق که دارای 150 صفحه است. این نسخه بنا به یادداشتی که در صفحه نخست قلمی‌شده، در پانزدهم ذیحجه 1297ق در کتابخانه مسجد و مدرسه ناصری داخل گردیده است.

نسخه ب: متعلق به دانشکده حقوق دانشگاه تهران به شماره ثبت 1/151 به خط نستعلیق که به تاریخ دوشنبه چهارم شوال 1277ق به قلم سیدآقا محمدباقر تفرشی در هفتاد و دو برگ کتابت شده است.

معرفی رساله

در معرفی این اثر ارزشمند، که از جمله ترجمه­ها و رسالات شیوایی است که از عهدنامه امیرالمؤمنین علی(ع) به عمل آمده، چندین سال پیش از این از قلم آقای رسول جعفریان، از خادمان نستوه فرهنگ و دانش این سرزمین، گزارش بالنسبه جامع و هوشمندانه ای تراوش کرده است که اَنسب می­نماید و اولی که بدان ارجاع داده، گِردِ  تکرر و تکرار نگردم و خود نیز به همراه قارئینِ فاضلِ این رساله، از آن بهره­یاب شوم و اینک چکیده­ای از آن گزارش با حذف پاره­هایی از آن، مراعاتِ عدمِ تکرارِ مطالبی که بنده متذکر آن شده­ام.

می‌دانیم که یکی از منابع مهم تفکر سیاسی شیعه، شروحی است که بر عهدنامه مالک اشتر نوشته شده است. در این باره، سال‌ها پیش در کتاب فرهنگ و سیاست در روزگار صفوی شرحی نوشتم، و برخی از شروح را معرفی کردم. طی این سال‌ها، چندین شرح دیگر از دوره صفوی و قاجار، یافت و توسط دانشمندانی چند، تصحیح و انتشار یافته است. این شروح، هر کدام به گونه‌ای میان ترجمه و شرح، همراه با توضیحات و نیز نقل حکایات سیاسی ـ تاریخی، نوشته می‌شده، و همواره مورد توجه حاکمان و نیز عامه مردم بوده است. محتوای این عهدنامه، بیش از همه درباره چگونگی حکومت کردن، رعایت حقوق رعایا، تحقق عدالت، استفاده از قاضیان شایسته و عادل، عدم اجحاف به مردم، و نیز داشتن اخلاق نیکو در برخورد با ضعیفان، همزمان با نظارت بر زیردستان و رعایت حقوق مردم از جانب شاه و کارگزاران اوست. محتوای این آثار بسیار نزدیک به سیاست‌نامه‌هایی است که از دیرزمان در ادبیات فارسی شناخته شده بوده است.

شرحِ حاضر، در یک مقدمه و چند باب همراه با تیترهایی مانند نصایح، وفائده و بیان و نیز تحت عنوان حکایت ارائه شده است. در واقع، اول به ترجمه یک بخش از عهدنامه پرداخته، و سپس به شرح آن بخش، بر اساس درک خود و با عبارات خویش مشغول شده و همزمان حکایاتی را که به طور معمول اقتباس از آثار سیاسی ایرانی است، در ذیل آن درج می‌کند. اصل مباحث محتوای عهدنامه، در ذیل چند باب در چند موضوع که در مقدمه شرحش آمده، تدوین شده، و به نوعی تقسیم موضوعی برای متن و شرح صورت گرفته و همین سبب شده است تا اثر حاضر، بتواند به عنوان یک متن سیاسی منظم عرضه شود. نثر شرح بسیار روان و روشن است. نویسنده ما به رغم این که یک عالم دین است، اما با ادبیات سیاست‌نامه‌ها آشناست، و در شرح عبارات عهدنامه، این آشنایی خود را کاملاً نشان می‌دهد. نمونه‌اش انتخاب حکایات فراوانی است که با استفاده از این سیاست‌نامه‌ها، در متن حاضر جای داده است. وی در فهم متن هم چیره‌دست بوده، و به نظر فردی کاملاً مسلط می‌آید. عاملی، تاریخ را خوب می‌داند، با روایات آشناست، و گاه درباره سیاست هم چنان سخن می‌گوید، که گویی روزگاری خود هم آن را تجربه کرده است. نکات فراوانی در لابه‌لای متن هست، که این تسلط را از طرف او نشان می‌دهد. در بخش لزوم صلح با دشمن و پای بندی به آن، تأکید زیادی دارد، و در این زمینه نکات خوبی را بیان می‌کند که البته در ادامه متن و تابع آن است. او در همه جا به شرح متن پرداخته و در جای جای، روایات دیگر را هم در تأیید آن می‌آورد.

نگاه سیاسی نویسنده همان نگاه رایج در دوره صفوی است که اساس آن مبتنی بر نیابت علما از امامان، و اما عدم امکان به دست گرفتن امور سیاسی جامعه در سطح ریاست است، کاری که خداوند چنان مقرر کرده است که سلاطین به قول وی والاتبار، آن را انجام بدهند. با این حال، او همچنان نیابت فقیهان را اصل می‌داند. توضیح وی در آغاز رساله جالب و رسا و از هر جهت روشنگر این دیدگاه است که در عین حال که امام زمان(عج) امامت دوره غیبت را بر عهده دارد، و فقها هم نایب آنها هستند، اما قدرت به خواست خدا و به این دلیل که عامل در تحقق امن و امان ناتوان هستند، عجالتاً دست سلاطین است تا امان و عافیت را برای مردم به ارمغان بیاورند. این نصایح نیز برای آنهاست تا درست عمل کنند. عبارت وی این است: چون غرض اصلی و مقصد کلی از ایجاد بنی نوع انسان عبادت و عرفان خالق ایشان بوده، و تحصیل آن موقوف بر حصول علم و عافیت و امان است، حکیم منّان در هر زمان و جمیع اوان تا انقراض دوران مقتدایی که پیشوای دین مبین و امامی که والی امور مسلمین تواند بود، مقرر فرموده که در این اوان، حضرت صاحب‌الزامان و مهدی دو جهان است، لیکن چون به سبب مصالح لازمه عظام جناب اقدس ملک علّام، ذات مقدس آن امام انام(ع) را، چون آفتاب تحت الغمام، از نظر هر خاص و عام استتار داده، عامه‌ خلایق از وصول فیض خدمت والا تهمتش محروم گشتهاند و علمای اعلام که نایبان عام آن امام همام هستند، از وجوه بسیار قادر بر دفع شرّ اشرار و تمکین و اقدار اخیار نبوده، از تدابیر سیاسات بدنیّه عاجزند، سلاطین والاتبار و حکام عالی مقدار را در اصقاع و اعصار تسلط و اقتدار داده  که از روی حکمت و کمال معدلت، بنای رفاهیّت عباد را معمور و اساس امنیت بلاد را استوار دارند.

او در جای دیگری هم به مناسبت توصیه به سلطان که با علما مشورت کند، می‌نویسد: و احادیث در خصوص ترغیب معاشرت و مصاحبت علما و عقلا و صلحا و راستگویان و کریمان و اهل کمال بسیار است، و اولاً همین فقره اول این نصیحت است که مشتمل هست بر آنکه، باید با علما و عقلا مکالمات و تحقیقات نمود در امور خلق‌اللّه، تا آنکه آنچه صلاح عباد و رفاه اهل بلاد و رضای خداوند عالمیان در آن باشد، بیان کنند، و به امور حق هدایت نمایند، زیرا ایشان نایبان حقیقی امام زمان و بعد از او اکمل خلقاند و حضرت امیرالمؤمنین(ع) در جای دیگر فرموده که پادشاهان حکاماند بر سایر النّاس و علما، حکما می باشند بر پادشاهان، پس هرکه به قول ایشان عمل کند دنیا و آخرت خود را معمور میدارد. روشن است که انتشار این منابع می‌تواند گام مهمی برای شناخت بهتر افکار سیاسی عالمان شیعه در دوره صفوی باشد.

این رساله در دوره شاه سلطان حسین صفوی و به احتمال بسیار زیاد در سال 1118 ق نوشته و تقدیم شاه شد. مقدمه عاملی، از هر جهت کامل است. مولف، اثر حاضر را بسیار سریع و ضمن «چند یومی» نوشته، نامش را نصایح‌الملوک و آداب‌السلوک گذاشته، شامل یک مقدمه و پنج باب است و اینکه چون در پرتو دولت شاه سلطان حسین نوشته و به وی اهدا شد. در این دوره، شمار بسیار زیادی از کتاب‌های تألیف شده به شاه سلطان حسین اهدا می‌شد و به‌ جرئت می‌توان گفت آن اندازه که کتاب نوشته شد و به او اهدا کرد، به هیچ پادشاه صفوی تا این اندازه کتاب اهدا نشده است. در این زمینه او را می‌توان با ناصرالدین‌شاه قاجار مقایسه کرد.

انتهای پیام

source