به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، افزایش بسیار چشمگیر هزینه‌های تولید فیلم مستند در چند سال اخیر، مشکلات زیادی را برای مستندسازان به همراه داشته، به طوری که بسیاری از فعالان این عرصه از برآوردهای پایین مراکز مستندسازی که هم‌اندازه هزینه‌های تولید رشد نداشته به شدت گلایه‌ دارند. این مشکل بزرگ، باعث ضعف در سینمای مستند و تولیدات آن در بسیاری از عرصه‌ها شده اما سوال اصلی اینجاست که راهکار اساسی برای برون رفت از مشکلات اقتصادی در سینمای مستند کجاست؟ آیا فیلم‌های مستند باید صرفا متکی به هزینه‌های دولتی برای ساخت باشند یا روش‌های دیگری برای تامین بخشی از نیازهالی مالی آنها وجود دارد؟

از سویی دیگر، به نظر می‌رسد سینمای مستند که همواره لقب سینمای پیشرو را یدک می‌کشد، در چند سال اخیر نسبت به بسیاری از اتفاقات مهم جامعه بی‌تفاوت یا کم تفاوت بوده و کمتر مستندی با موضوعات مهم اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ساخته می‌شود. آیا مستندسازان از ساخت مستندهای چالشی که ممکن است مشکلاتی را برای آنها به همراه داشته باشد، دست کشیده‌اند؟

برای بررسی ابعاد بیشتری از این موضوعات با سعید رشتیان گفت‌وگو کرده‌ایم. وی یکی از تهیه‌کنندگان باسابقه سینمای مستند است که تاکنون ده‌ها اثر مستند را تهیه‌کنندگی کرده و در انجمن صنفی تهیه‌کنندگان نیز مسئولیت داشته است. او در این گفت‌وگو که پیش از تحولات اخیر ضبط شده، به سوالاتی درباره هزینه‌های بالای تولید مستند، کمینه بودن برآوردهای دولتی، عدم پرداخت سینمای مستند به موضاوعات پرچالش اجتماعی و … پاسخ داده است.

بخش اول این گفت‌وگو را در زیر می‌خوانید:

تسنیم: مروری بر سینمای مستند در سال‌های اخیر و صحبت‌های مستندسازان بیانگر آن است که در این سال‌ها هزینه‌های تولید بالا رفته، اما رشد برآوردها نسبت به این افزایش، بسیار ناچیز بوده است. عده‌ای معتقدند که این موضوع باعث شده که تولید مستند سخت‌تر شود. نظر شما چیست و سینمای مستند ایران در این سال‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من معتقدم مشکل پایه‌ای سینمای مستند ما تأمین مالی نیست، بلکه گرفتاری اساسی آن، نوسان در سیاست‌ها و مدیریت‌هاست. به عنوان یک تهیه‌کننده عرض می‌کنم که مسائل مالی را می‌توان حل کرد، اما معضل اصلی را در جایی دیگر باید جست‌وجو کنیم.

– البته دقت داشته باشید، مقایسه‌ای بین افزایش برآوردها در مقابل هزینه‌ تولید نشان می‌دهد که ناهماهنگی‌های جدی وجود دارد.

رشد حداقلی و غیر متناسب برآوردها در کجا اتفاق می‌افتد؟ در بخش دولتی! چون تلویزیون و ارشاد، اصلی‌ترین نقش را در شکل دادن به این برآوردها دارند. مشکل سینمای مستند ما نوسان در سیاست‌گذاری‌ها و مدیریت‌های دولتی است. این باعث می‌شود که مستندساز تکلیف خودش را در تولید و پخش و نمایش آثارش نداند.

می‌دانیم که پخش و نمایش تلویزیونی به صورت انحصاری در اختیار دولت است و این موضوع در قانون اساسی صراحت دارد. صدور مجوز رسمی پخش و نمایش آثار سینمایی بیرون تلویزیون هم در اختیار اداره نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد است. یعنی مستندساز یا تهیه‌کننده مستند، کالایی را تولید می‌کند که فقط یک مشتری دارد. سلیقه این مشتری هم مدام تغییر می‌کند. گاهی منعطف است و گاهی نیست. گاهی منطبق بر سلیقه یک گروه است و زمانی دیگر منطبق بر سلیقه گروهی دیگر و در این شرایط، مستندساز بلاتکلیف می‌ماند. البته در دولت سیزدهم مدیریت در مرکز گسترش تغییر پیدا نکرد، ولی سیاست‌ها تغییر داشتند.

مشکل سینمای مستند ما نوسان در سیاست‌گذاری‌ها و مدیریت‌های دولتی است. این باعث می‌شود که مستندساز تکلیف خودش را در تولید و پخش و نمایش آثارش نداند

 

دقت داشته باشیم که گردش اقتصاد سینما را در سراسر دنیا تهیه‌کننده‌ها (یا استودیوها) تعیین می‌کنند. اما در ایران، تهیه‌کنندگان‌ ما، اگر بخواهند قانونی و رسمی حرکت کنند، تنها یک مشتری دارند. در این شرایط، به جای این‌که من تهیه‌کننده حواسم به بازار پخش باشد، باید تمام حواسم به سلیقه آن تک مشتری‌ باشد! باید به این موضوع فکر کنم که اگر امروز شروع به تولید اثری کنم که یک سال دیگر آماده می‌شود، تا یک سال دیگر، احتمالا چه تغییراتی در سیاست‌ها رخ می‌دهد؟! این وضعیت، فعالیت تولیدی و هنری را دچار نابسامانی و اختلال می‌کند.

– یعنی به نظر شما اختلاف بین برآورد و هزینه‌های تولید و نوسانات قیمت‌ها مشکلی را برای مستندسازان ایجاد نکرده است؟

حتما این یک مشکل بسیار مهم است. اما اگر منِ تهیه‌کننده کارم را بلد باشم و نوسانات متعارف و قابل پیش‌بینی باشند، من راه مقابله با آن‌ها را پیدا می‌کنم. اگر از دولت حمایت گرفته باشم و یا از بخش خصوصی، می‌توانم عوارض آن‎‌ها را برطرف کنم. مگر در دنیا چه کار می‌کنند؟ در آن‌جا هم این نوسانات به شکل‌های دیگری وجود دارند. مسئله اصلی من پخش و عرضه است. این چرخه مختل و بلاتکلیف است.

مستندساز یا تهیه‌کننده مستند، کالایی را تولید می‌کند که فقط یک مشتری دارد. سلیقه این مشتری هم مدام تغییر می‌کند. گاهی منعطف است و گاهی نیست. گاهی منطبق بر سلیقه یک گروه است و زمانی دیگر منطبق بر سلیقه گروهی دیگر و در این شرایط، مستندساز بلاتکلیف می‌ماند

 

 

یک مثال برای شما می‌زنم. من بازنشسته تلویزیونم. در سال‌های پایانی کار رسمیم، مدیری داشتم (آقای رحیم زاده) که می‌کوشیدند سیاست‌ها و اقتضائات پخش و نمایش را (با وضوح و شفافیت) به ما منتقل کنند و در ادامه و پس از تولید اثر در آن  چارچوب‌ها، تا آخرین مراحل پخش و نمایش از آن دفاع می‌کردند. همین فضا، مشارکت را افزایش داد و منجر به حجم و کیفیت بسیار بالا در تولیدات آن دوره گروه ما شد.

– این یعنی سیاستگذاری؟

نه خیر، این یعنی رعایت حوزه مسئولیت و اختیارات در تولید و به رسمیت شناختن جایگاه‌های حرفه‌ای و مسئولیتی در کار.  موضوع کاری را مدیرمان تعیین می‌کرد، اما فیلم را ما می‌ساختیم؛ یعنی حوزه حرفه‌ای ما و اقتضائات آن به رسمیت شناخته می‌شد. باید “مستندسازی” را به‌عنوان یک حرفه به رسمیت بشناسیم و بدانیم که کار و امکانات او چیست. سیاستگذار هم در چارچوب‌های خودش کار کند و در حوزه فیلم‌سازی ایفای سلیقه نکند. متأسفانه هم‌اکنون این چرخه برعکس شده؛ یعنی مستندساز در حوزه سیاستگذاری ورود می‌کند و سیاستگزار در حوزه فیلمسازی. من بارها به مدیران (و نیز دوستان مستندسازم) گفته‌ام که مشکل اصلی سینمای مستند ما مسائل مالی نیست.  ولی عموماً تصور این است که اگر پول باشد می‌توان کار کرد!

سیاستگذار باید در چارچوب‌های خودش کار کند و در حوزه فیلم‌سازی ایفای سلیقه نکند؛ متأسفانه هم‌اکنون این چرخه برعکس شده؛ یعنی مستندساز در حوزه سیاستگذاری ورود می‌کند و سیاستگذار در حوزه فیلمسازی!

 

 

– بنابراین شما معتقدید که سیاستگذار صرفاً باید در حوزه موضوع به مستندساز پیشنهاد بدهد و وارد فرآیند تولید نشود؟

حرف من این است که سیاستگذار باید سیاستگذاری‌اش را بکند و در این سیاستگذاری، حتما باید با فیلمساز مشورت کند. مگر می‌شود کسی برای سینمای مستند سیاستگذاری کند، اما با مستندساز حرف نزند؟ در سیاستگذاری باید با اهل حرفه‌ گفت‌وگوی منجر به نتیجه بکند و نه انتقال حکم و  سیاست و صحبت از موضع بالا. باید پای حرف‌های مستندساز بنشیند و بر اساس نتیجه این گفت‌وگوها تصمیم‌گیری کند. شاید عده‌ای از دوستان بگویند که ما این گفت‌وگوها را کرده‌ایم. اما باید تأکید کنم که گفت‌وگوهایشان منجر به نتیجه کاربردی نشده است و سیاستگذاری‌ها عموماً راه خودش را رفته و از بالادست ابلاغ و اعمال شده است. دولتی می‌رود و دولتی می‌آید و سیاستی را درنظر می‌گیرد. و بعد، این سیاست تا کوچک‌ترین بخش‌ها پیش می‌رود.

برای مثال، قبل از این، در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، روال این‌گونه بود که شوراهای طرح و برنامه با حضور مستندسازان قدیمی و باسابقه و نیز نمایندگانی از این مرکز تشکیل می‌شده است. اما در دوره‌ جدید در دولت سیزدهم، این رویه  کنار گذاشته شد و فقط مدیران این مرکز در آن شوراها حضور دارند. البته ممکن است برخی از دوستان بگویند که ما سلیقه مستندسازان را منتقل می‌کنیم اما من معتقدم چنین چیزی امکان‌پذیر نیست.

– اشاره‌ای داشتید که باید در موضوع حجاب (که التهابات آن را در جامعه شاهدیم) فیلم ساخته شود؛ از سویی دیگر تاکید کردید که سیاست‌ها از بالادست تعیین می‌شود. به صورت مشخص درباره این موضوع اجازه ساخت مستند داده می‌شود؟

بله، می‌شود و باید داده شود؛ ولی همین نابسامانی‌ها در مدیریت و در اجرا، هر دو طرف را دچار تردید و عدم تصمیم‌گیری می‌کند و نهایتاً، کار به ساخت فیلم‌های تبلیغاتی و کم اثر می‌انجامد.

دقت کنید، مستندساز همیشه نگران پخش فیلمش و پذیرش آن از سوی مدیران یا متولیان پخش و نمایش است. در نقطه مقابل، مدیر هم نگران است که در سپردن یک موضوع و امکانات تولید به مستندساز، آیا خروجی نهایی برای او قابل استفاده و قابل نمایش خواهد بود یا نه؟ بنابراین مشکل دوطرفه است. به‌نظرم، مشکل با گفت‌وگوی مسئولانه و پذیرش موقعیت حرفه‌ای متقابل، به حداقل ممکن کاهش پیدا می‌کند. من به عنوان مستندساز اقتضائات آن مدیر و پاسخگویی او به بالادستی‌اش را می‌فهمم. در همه جای دنیا، برای پخش ضوابطی وجود دارد. ولی او هم باید بفهمد وقتی ما مستندی را تولید می‌کنیم، این اثر باید در جامعه و در بین مخاطبان باورپذیر باشد؛ کارکرد داشته باشد و بتوانیم با آن‌ها به ارتباط و تأثیر صمیمانه برسیم؛ این، اقتضای تداوم فعالیت حرفه‌ای است.

برای مثال، هر وقت در مورد حجاب حرف می‌زنیم، به مخالفت یا نگرانی از گزارش‌ها یا فیلم‌هایی اشاره می‌شود که از جای دیگری (مثلا شبکه‌های فارسی‌زبان خارجی) پخش می‌شوند. سوال من این است؛ چرا نوعِ همان حرف‌ها و سوال‌ها را در داخل نمی‌زنیم و چرا جواب‌ها و حساسیت‌های داخلی نسبت به آن‌ها را بازتابِ باورپذیر نمی‌دهیم؟ باور من بر این است که هم حرف آن خانمی که مسئله‌اش حجاب نیست و هم حرف آن کسی که مسئله‌اش حجاب است باید شنیده شود و بازتاب پیدا کند. در این بین، ممکن است به آن خانم بی‌حجاب توضیح داده شود که شرایط قانونی کشور به گونه‌ای است که حرف شما پیش نمی‌رود. گفت‌وگوها و کوشش‌ها (اگر قصد پیگیریشان را داریم) باید روی چنین نکاتی متمرکز شود و از سایر حاشیه‌سازی‌ها پرهیز شود.

هر وقت در مورد حجاب حرف می‌زنیم، به فیلم‌هایی اشاره می‌شود که از جای دیگری (مثلا شبکه‌های فارسی‌زبان خارجی) پخش می‌شوند. سوال من این است؛ چرا نوعِ همان حرف‌ها و سوال‌ها را در داخل نمی‌زنیم و چرا جواب‌ها و حساسیت‌های داخلی نسبت به آن‌ها را بازتابِ باورپذیر نمی‌دهیم؟

 

 

– به نظر شما آیا مدیر سفارش دهنده این اجازه را به مستندساز می‌دهد که چنین گفت‌وگویی را بگیرد و منتشر کند؟

در آن زمان، منِ مستندساز باید با آن مدیر وارد تعامل و چالش بشوم. به‌دلیل ضرورت‌ها و اقتضائات حرفه‌ای، باید بتوانیم یکدیگر را متقاعد و همراه  کنیم؛ در اتفاقات سال 1401 که در ارتباط با حجاب رخ داد، پیش مدیر مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی رفتم و با ایشان درمیان گذاشتم که باید همگی آماده ورودِ حرفه‌ای به مسئله حجاب و بی‌حجابی شویم. اگر ما این کار نکنیم، قطعاً این فضای خالی پر می‌شود و آن‌وقت، شاید آن پاسخ‌ها مطلوب و متناسب با واقعیات داخلی ما نباشند.

– البته اکنون دو سال از آن اتفاقات گذشته اما مرکز گسترش هیچ فیلمی تولید نکرده است!

خاطرم هست آقای حمیدی‌مقدم به دشواری‌های این مسیر اشاره داشتند و به مشکلات بالادستی در چنین تصمیم‌گیری‌هایی اشاره کردند. پذیرفتم که دشواری‌ها قطعاً وجود دارند ولی همین نوع گفت‌وگوها را با مدیران بالادستی هم باید ادامه داد. اکنون زمان پرداختن فعال و خلاق ما (مرتبطین با سینمای مستند) به موضوع حجاب است؛ قبل از این‌که منفعلِ موج‌هایی بشویم که خواهی نخواهی به راه خواهند افتاد. نکته این‌جاست که مستندساز و مدیر در مورد موضوعات اساسی جامعه با هم حرف نمی‌زنند، مجادله و دعوا نمی‌کنند تا فیلم یا واکنش رسانه‌ای مناسب و متقاعد کننده داخلی شکل بگیرد. و در نهایت، خواسته یا ناخواسته، حساسیت‌ها در این زمینه‌ها بالا می‌روند. مشکلات اوج گرفته و امنیتی می‌شوند، یا به کف خیابان می‌آیند.

اکنون زمان پرداختن فعال و خلاق ما (مرتبطین با سینمای مستند) به موضوع حجاب است؛ قبل از این‌که منفعلِ موج‌هایی بشویم که خواهی نخواهی به راه خواهند افتاد

 

– شاید به آن مدیر گفته‌اند درباره فلان موضوع نسازید؛ در این شرایط تکلیف چیست؟

من هم آقای حمیدی‌مقدم را می‌شناسم و هم مدیران  بالادستی ایشان را. مطمئنم که اگر بر جریان این گفت‌وگوها توافق و اصرار داشته باشیم، به نتایج قابل قبولی می‌رسیم. فکر می‌کنم بیهوده مسئله را پیچیده می‌کنیم.

مثالی می‌زنم تا تأثیر گفت‌وگو را نشان بدهم. همان‌طور که می‌دانید، در جریان اعتراضات سال 1401 حدود 150 نفر از سینماگران اعم از کارگردان، مستندساز، بازیگر و سایر حرفه‌ها بازداشت شدند. به دلیل پیگیری و گفت‌وگوهای فعالی که بین مسئولین خانه سینما و مقامات ذیربط شکل گرفت، تقریباً مشکل تمامی بازداشت‌شدگان با کمترین عوارض اجتماعی حل شد یا به حداقل کاهش یافت. خود من در برخی از این پیگیری‌ها حضور داشتم و شاهد آن نتایج بودم. تمام این قضایا با گفت‌وگو حل شد و کسی در بازداشت نماند. این تاثیر گفت‌وگوی موثر را نشان می‌دهد.

مستندساز و مدیر در مورد موضوعات اساسی جامعه با هم حرف نمی‌زنند، مجادله و دعوا نمی‌کنند تا فیلم یا واکنش رسانه‌ای مناسب و متقاعد کننده داخلی شکل بگیرد. و در نهایت، خواسته یا ناخواسته، حساسیت‌ها در این زمینه‌ها بالا می‌روند. مشکلات اوج گرفته و امنیتی می‌شوند، یا به کف خیابان می‌آیند

 

 

– در دو سه سال اخیر، موضوعاتی را داشتیم که دغدغه جامعه بوده است. از طرف مقابل، شعار سینمای مستند، سینمای پیشرو است و حتما باید منعکس‌کننده دغدغه‌های مردم باشد. به نظر می‌رسد درباره بسیاری از این دغدغه‌ها اعم از موضوعات اقتصادی، حجاب، مسائل منطقه و تحولات، بحران آب و … مستندی ساخته نشده است. نظر شما چیست؟

درباره همه این‌ها مستند ساخته شده است.

– اما تعداد کمی از آن‌ها در جشنواره سینما حقیقت که ویترین سینمای مستند کشور است، به نمایش درآمده.

من زمستان گذشته داور مجموعه‌های مستند در جشنواره تلویزیونی مستند بودم. در همان‌جا فیلم‌های خوبی درباره مسائل منطقه و موضوعاتی که به آن‌ها اشاره کردید دیدم. مجموعه مستند «سرزمین آب‌ها» درباره بحران آب بسیار جذاب و موثر بود و مجموعه‌های دیگر نیز. این‌ها از تلویزیون پخش شده بودند.

– موضوعات اقتصادی و حجاب چی؟

درباره حجاب بیشترِ مستندها سیاسی است و به اغتشاشات پرداخته‌اند. اشاره کردم، به نظر می‌رسد که غالباً نتیجه گفت‌وگو و تعامل فعال‌ها، حرفه‌ای نبودند. درباره مستندهای مرتبط با بحران‌های منطقه، باید بگویم که عمده فیلم‌ها توسط تعداد محدودی از مستندسازان ساخته شده است. در حقیقت، چنین موضوعاتی به فراخوان گذاشته نشدند تا همه در ساخت آن‌ها مشارکت کنند. می‌دانم آن مدیر هم نگران است که سوژه را به کسی بدهد که بعداً او را در نتیجه کار درگیر چالش کند. این ابهام و تردید باید از بین برود و تنها راه برطرف کردن آن گفت‌وگوی مسئولانه و حرفه‌ای  است.

– چنین رفتارهایی ممکن است باعث شود که جامعه درباره این موضوعات اقناع نشود؟

بله، دقیقاً. به باور من درباره مسائل منطقه‌ای، از منظر کار رسانه‌ای واقعا کوتاهی می‌کنیم. شاید بهتر باشد این اصطلاح را به کار ببرم که فقط بوق می‌زنیم! و این بوق زدن منجر به ایجاد باور و همراهی عمومی نمی‌شود.

فراموش نکنیم که همه رسانه‌های دنیا به مسائلی که در خاورمیانه رخ می‌دهد حساسیت بسیار بالا دارند. رسانه‌ها درباره مسائل غزه، اطلاع‌رسانی حرفه‌ای و مؤثر می‌کنند و نتایج آن را در واکنش‌های گسترده در نقاط مختلف جهان می‌بینیم، اما در ایران فقط چند تظاهرات رسمی را شاهد بودیم.  به  این دلیل که فضای رسانه‌های ما شعاری و تبلیغاتی و نه گفتگویی و اقناعی بوده است؛ بوق زدیم و چند تظاهرات هم شکل گرفت.

به باور من درباره مسائل منطقه‌ای، از منظر کار رسانه‌ای واقعا کوتاهی می‌کنیم. شاید بهتر باشد این اصطلاح را به کار ببرم که فقط بوق می‌زنیم! و این بوق زدن منجر به ایجاد باور و همراهی عمومی نمی‌شود!

 

 

– اشاره کردید که برای ساخت مستندهای مهم و جریان‌ساز، باید بین مستندساز و مدیر گفت‌وگو شکل بگیرد تا هر دو نفر به یکدیگر اعتماد کنند؛ آیا شما باب گفت‌وگو را باز می‌بینید؟

باید در را هُل بدهیم تا باز شود! من عضو گروه اقتصاد شبکه یک در دهه 1360 بودم. برنامه‌های «سیمای اقتصاد»  را ما می‌ساختیم که به حادترین مسائل جامعه در آن روزها می‌پرداخت. برنامه‌ها پخش می‌شد و از قضا بسیار پربیننده هم بود. در بحبوحه جنگ بودیم و شرایط کشور بسیار خاص بود، اما مردم آن‌ها را می‌دیدند و می‌شنیدند و متقاعد می‌شدند. چون برنامه‌ها را نزدیک به مسائل خودشان می‌یافتند. هیچ مشکلی هم پیش نمی‌آمد و مدیران و مسئولان دولتی هم عادت به شنیدن و همراهی با این نوع کار از رسانه‌ای کرده بودند به یاد دارم که این برنامه‌ها آن‌قدر مؤثر بودند که وزیر صنایع سنگین وقت، در جلسات رسانه‌ای خود به حرف‌های ما در برنامه سیمای اقتصاد ما اشاره می‌کرد و به آن‌ها پاسخ می‌داد و از ما نظر می‌خواست.

– چرا اکنون چنین برنامه‌هایی نداریم؟

به این دلیل که منِ مستندساز کار خودم را انجام نمی‌دهم و آن مدیر تلویزیونی هم کار خودش را انجام نمی‌دهد. مستندساز باید در اتاق مدیر را هُل بدهد و گوش‌دادن به نظراتش و پاسخ خواستن از مدیر را مطالبه کند. من به سهم خودم همیشه این کار را کرده‌ام. مستندساز باید حرفش را بزند و مدیر باید گوش کند و پاسخ مناسب داشته باشد. در نقطه مقابل، مدیر هم باید حرفش را بزند و شرایطش را توضیح بدهد و مستندساز موقعیت و شرایط او را بشناسد. متأسفانه هر دو نفر گفت‌وگو نمی‌کنند. مستندساز از مدیر گریزان است و مدیر هم از مستندساز نگران!

مستندساز باید در اتاق مدیر را هُل بدهد و گوش‌دادن به نظراتش و پاسخ خواستن از مدیر را مطالبه کند. مدیر هم باید شرایطش را توضیح بدهد و مستندساز موقعیت و شرایط او را بشناسد.

 

 

هر مدیری وظیفه دارد که با مدیر بالادستی خودش حرف بزند و اقتضاعات جامعه را برای او توضیح بدهد و راه را برای ساخت مستند و تولیدات دیگر رسانه‌ای در موضوعات مهم جامعه باز کند. مگر سیاست‌گذاری‌ها و مدیریت حرفه‌ای چیست؟ در همین گفت‌ و شنودها اتفاق می‌افتد اصناف سینمای مستند هم در این زمینه می‌توانند بسیار مؤثر باشند و نقش نهاد واسط بین جامعه، مستندسازان و ساختارهای مدیریتی در کشور را ایفا کنند.

– به نظر شما در سال 1403 به چه موضوعاتی می‌توان پرداخت و فیلم ساخت؟

وضعیت اقتصادی و نوسانات ارزی می‌تواند یکی از اولویت‌ها باشد. همچنین، سیاست‌ خارجی و تأثیر آن بر سیاست‌های داخلی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. چرا مستندساز نباید درباره این‌ها حرف بزند و تولید اثر کند؟ آیا فقط باید شنونده اخبار باشیم؟ هر اتفاقی هزاران لایه دارد. چرا نباید به آن‌ها بپردازیم و تنها به اخبار کلی بسنده کنیم؟‌

حاصل فرآیندی که توضیح دادم این می‌شود که مدیر و مستندساز یاد می‌گیرند درباره مسائل مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با هم گفت‌وگو کنند و راه‌‌هایی برای تصمیم‌گیری و همکاری پیدا کنند؛ حتی اگر این تعامل، به قیمت خراب شدن یا هزینه تراشی در برخی پروژه‌ها تمام بشود. مطمئن باشید تجارب آن باقی می‌ماند، همان‌طور که تجربیات دوره‌های قبل برای ما باقی مانده است.

انتهای پیام/

source