سالهای نهچندان دور، تولیدات نمایشی تلویزیون میتوانست بسیاری از مردم را پای صفحههای تلویزیون بنشاند. این اتفاق چند سالی است که دیگر رخ نمیدهد و عموم سریالهایی تولیدی تلویزیون صرفاً کارهایی در جهت پر کردن آنتن هستند.
نکته عجیب اینکه مدیران رسانه ملی با وجود ضعف آشکاری که در آثار نمایشی وجود دارد با بیتفاوتی به مسیر اشتباه خود ادامه داده و قدمی در جهت اصلاح امور برنمیدارند! سریال «طوبی» سعید سلطانی تازهترین نمونه از کارهای کمکیفیتی است که با مضمون ارزشمند جلوی دوربین رفته اما قربانی همان کلیشههای همیشگی و سطحی تلویزیون شدهاند.
داستان
این سریال از داستان کتاب «اربعین طوبی» اثر محسن امامیان اقتباس شده است. عموم سریالهایی که داستانش از یک رمان وام گرفته میشود آثاری درخور توجه هستند اما سریال «طوبی» نتوانسته چنین خواستهای را رقم زند زیرا داستان قربانی برخی ملاحظهاندیشیهایی شده که در تلویزیون به امری رایج تبدیل شده است. داستان از سال 1350 آغاز و تا زمان حال ادامه پیدا میکند. مضمون سریال نیز انقلاب و پیادهروی اربعین است. این مجموعه داستان زنی از مبارزان انقلابی در دوران پهلوی است که برای حفظ خانواده خود تلاش میکند. داستان فیلم از پیادهروی طوبی (قهرمان سریال) در اربعین حسینی آغاز میشود و در ادامه با یادآوری گذشته، اتفاقاتی که برایش در دوران پهلوی رخداده روایت میشود. طوبی، پیرزنی شیعه و ایرانیالاصل و اهل بصره، که بعد از سالها بیخبری از فرزند مفقودالاثرش حسن، تصمیم میگیرد پای پیاده به کربلا برود و از امام حسین (ع) کسب تکلیف کند.
در کتاب، شخصیت طوبی داستان زندگی خود را در مسیر پیادهروی اربعین از بصره تا کربلا برای نوههایش تعریف میکند. متن داستان این کتاب ۴۰ گام دارد و در هر گام با دستمایه قرار دادن داستان زمان حال طوبی و پیادهروی او به سمت کربلا با رجوع به گذشته، نوجوانی، جوانی و میانسالی او که دربردارنده حال و هوای بخشهایی از تاریخ معاصر دو سرزمین ایران و عراق است روایت میشود.
داستان این مجموعه میتوانست اتفاقات بسیار خوبی را رقم زند چون گذر زمانی که در آن وجود داشت میتوانست بر زیبایی آن بیفزاید اما سید حسین امیر جهانی، نویسنده مجموعه نتوانسته درام را با زبانی جذاب خلق کند. شخصیتها جملگی تیپ هستند. همانند تمام تولیدات سیما که آدمها با توجه به گرایشهای سیاسی خود به خوب یا بد تقسیم میشوند. در قصه اوج و فرودها قابل پیشبینی بوده و ریتم قصه علاوه بر کند بودن، خستهکننده نیز هست. در مجموع قصه «طوبی» به نحوی نیست که بتواند عموم مردم را پای صفحه تلویزیون بنشاند.
ساختار
سعید سلطانی، کارگردانی قدیمی تلویزیون با ساخت «ستایش» توانسته بود مخاطبانی را جذب کار خود کند هرچند که آن کار نیز به لحاظ کیفی یک اثر صرفاً ملودرام سطحی بود که فرم بیانش کاملاً با استانداردهای فیلمفارسی مطابقت داشت اما در «طوبی» کارگردان نتوانسته موفق باشد بنابراین کارش نمیتواند در کارنامه او نمره درخشان محسوب شود.
کارگردانی «طوبی» نکته شاخصی در خود ندارد. این امر را در بخشهای مختلفی چون دکوپاژ، میزانسن و حتی هدایت بازیگران قابلمشاهده است. ریتمی که کارگردان برای سریال انتخاب کرده کنده بوده و ظرفیت تبدیل شدن به یک اثر پنجاهقسمتی را دارا نیست. پس «طوبی» صرفاً تولید شده تا برای مدت خاصی آنتن پر شود بدون اینکه مهم باشد چه میزان مخاطبی آن را میبینند!
بازیهای سریال هیچ نکته درخشانی نداشته و ما روایتی کاملاً تکراری را در بازیها شاهد هستیم. این نقیصه در حالی است که بازیگران مجموعه عمدتاً کیفیت بالایی دارند اما به دلیل ضعف شخصیتپردازی اتفاق چشمگیری را شاهد نیستیم. مریم قربانی ایفاگر نقش «طوبی» همان تصویری را خلق میکند که در بسیاری از کارهای مشابه شاهدش بودهایم؛ فردی خوب که تمام کارهایش در راستای خیر پیش میبرد بدون اینکه برای آن منطق روایی در نظر گرفته شود. درباره طراحی لباس سریال بهویژه بخشهایی که مربوط به قبل انقلاب میشود هم اتفاق خوبی را شاهد نیستیم چون کاملاً منطبق بر الگوهایی بوده که سالهاست در کارهای تلویزیونی شاهدش هستیم بدون اینکه بخواهد زیبایی بصری در خود داشته باشد. در حقیقت سطحینگری و شعار حتی در نوع لباس شخصیتها دیده میشود. در حقیقت خوب یا بد بودن آدمها را از نوع لباسشان میتوان مشخص کرد.
یکی از معدود امتیازات سریال فیلمبرداری آن است. علیرضا زریندست فیلمبردار خوشنام سینمای ایران که بیشتر در سینما فعالیت دارد و پیش از این مدیریت فیلمبرداری بخشهایی از سریال «در چشم باد» را بر عهده داشته است مدیریت فیلمبرداری این سریال را برعهده دارد و با این سریال به تلویزیون بازگشته است.
محتوا
«طوبی» میخواهد انقلاب و راهپیمایی اربعین را مورد توجه قرار دهد، دو موضوعی که بهذاته دارای ارزش فراوان است اما شکل روایت آن در سریال نهتنها جریانسازی لازم را نداشته بلکه مانند کارهای مشابه تلویزیون مخاطب را از تولیداتی اینچنینی دور میکند. موضوع راهپیمایی اربعین به سطحیترین شکل در قصه مورد توجه قرار میگیرد. روایت انقلاب هم مانند کارهای دهه شصت است که در آن اوج و فرود دیده نمیشود. درباره مفاهیم عاشورایی مندرج در فیلم هم باید گفت آنچه سریال در پی تصویرگری آن است، اتفاقی جدید نیست بلکه بارها و بارها در برنامههای مناسبتی تکرار شده است.
برای رهایی از کلیشههای رایج در تلویزیون پیشنهاد این است سیما سعی نکند تا فیلمساز را به جهتی خاص هدایت کند. کارگردانی اگر استقلال نداشته باشد مطمئن باشید آنچه میسازد بر دل جان تماشاگر نخواهد نشست اما تلویزیون با این روندی که پیشگرفته، به این زودیها افقی روشنی برایش قابلتصور نیست.
به قلم؛ داوود کنشلو
انتهای پیام
source