Wp Header Logo 31.png

مهسا بهادری: چه جویی مِهر کین‌جویی که با او/ حدیث مهرجویی درنگیرد؟!. دیده‌اید وقتی پدر یک خانواده فوت می‌کند برای همیشه یک چیز آن خانواده کم است؟ دیده‌ای چگونه جای خالی‌اش در هر موقعیت مهم و غیر مهمی حس می‌شود، دیده‌اید فرزندانش چگونه به سوگ او می‌نشینند و یک کوه را از دست می‌دهند؟ با فوت داریوش مهرجویی هم انگار سینمای ایران پدرش را از دست داده است، پدری که در نبودش سینما یک تکیه‌گاه و یک پایه را از دست داده است، سینمایی که حالا همه ما را سوگوار کرده است و امروز پس از آن قتل فجیع، مهرجویی و همسرش به خاک سپرده شدند.

آسمان آبی و آفتابی است، پهنه رودکی تا آن‌جایی که چشم کار می‌کندبرخلاف آسمان صاف سیاه است، سیاه از رنگ نه، سیاه از دل جمعیتی که به سوگ داریوش مهرجویی و همسرش نشسته‌اند و یک صدا فریاد می‌زنند مونا جان تسلیت.

مراسم هنوز شروع نشده، چند دقیقه‌ای به ۱۰ صبح مانده است، پیکر مهرجویی و همسرش تازه رسیده که صدای همایون شجریان پخش می‌شود، «چرا رفتی چرا من بی‌قرارم» و بعد از آن هم بخشی از موسیقی فیلم «سنتوری» پخش می‌شود و در کنارش بخشی از مردم با دست و بخش دیگر با صلوات پذیرای پیکر به قتل رسیده این دو هنرمند بودند. راس ساعت ۱۰ است، بهرام رادان روی صحنه می‌آید و از حاضران می‌خواهد به احترام ورود پیکر این فیلم‌ساز و همسرش به پا خیزند، آن طرف مسعود کیمیایی از غم رفیقش کمرش شکسته و سوی دیگر دختر نوجوان خانواده مهرجویی به سوگ والدینش نشسته است.

مونا مهرجویی فرزند این کارگردان، احمدرضا درویش، محمدمهدی عسگرپور، شهاب حسینی، پارسا پیروزفر، فرهاد مجیدی، داریوش فرهنگ، رضا درمیشیان، رامبد جوان، مهران مدیری، حامد بهداد، نوید محمدزاده، بهنوش طباطبایی، سیامک انصاری، امین حیایی، محمدرضا گلزار، مسعود کرامتی، امیر جدیدی، امیر آقایی، مصطفی کیایی، امیر جعفری، محمدعلی نجفی، علی مصفا، جعفر پناهی، هادی حجازی‌فر، محمد رسول اف، همایون ارشادی، حسن پورشیرازی، غزل شاکری، دانش اقباشاوی، محسن امیریوسفی، محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی، حبیب ایل‌بیگی معاون اداره نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی، مسعود کیمیایی، بهمن فرمان‌آرا، غلامرضا موسوی، بهزاد فراهانی، سیروس الوند، بهرام رادان، حبیب دهقان‌نسب، مازیار میری، هانیه توسلی، محمدرضا دلپاک، مهرداد صدیقیان، مهوش وقاری، ژاله صامتی، ابوالحسن داودی، مرتضی شایسته، همایون اسعدیان، سیما تیرانداز، محسن کیایی، سیف الله صمدیان، مسعود اطیابی، گوهر خیراندیش، گلاب آدینه، پژمان بازغی، سیاوش خیرابی، سپیده خداوردی، مانی حقیقی، فرهاد اصلانی، کوروش نریمانی، فرامرز قریبیان، فرهاد آئیش ، افشین هاشمی، پردیس احمدیه، سامان مقدم، سام قریبیان، ایرج راد، اصغر همت، جمال ساداتیان، فرزاد حسنی در جایگاه مخصوص نشسته‌اند، تا هر یک سخنی از آن‌ها بگویند.

در ابتدای مراسم مسعود کیمیایی به سخنرانی می‌پرازد و از شدت تاسف نمی‌تواند روی صحنه حاضر شود و سخنان کوتاهی را در بدرقه هم‌نسل فیلم‌سازش می‌کند و می‌گوید نمی‌توانم سخن بگویم، غیرممکن است از رفتن داریوش مهرجویی بگویم.

بیشتر بخوانید:

افشاگری طالبی‌نژاد درباره بلای ممیزی بر سر «درخت گلابی»، «هامون»، «پری»؛ مهرجویی می‌گفت مشکل از فیلم‌های من نیست از سانسورچی‌هاست

مهرجویی اهل تعامل بود با کسی دشمنی نداشت/ خاطره‌ای جالب از «اجاره نشین‌ها»

مهرجویی نابغه سینمایی که به همراه همسرش به قتل رسید/ از گاو تا لامینور

فرهاد آییش به جای علی نصیریان پیامی را می‌خواند در بیماری با فکر و خیالت به سر می‌برم. من فرو ریختم و بی‌خواب شدم. چه کنم؟ از اولین کار خلاقانه‌ات در کنارت بودم تا آخرین کار اما الان نیستم. ای مهر فرزانه! این چه روزگاری است؟!»

در این میانه صداهایی به گوش می‌رسد توامانی از گریه و اندوه که با صدای درود بر مهرجویی آمیخته شده است.

بهمن فرمان آرا کارگردان هم در سخنرانی‌اش می‌گوید: «داریوش جان قرار نبود این ملاقات اینجا انجام شود. ما کجا زندگی می‌کنیم؟ یکی از بزرگترین هنرمندان این مملکت باید سلاخی شود؟ همان‌طور که مسعود کیمیایی گفت: «هیچ چیز نمی‌توانم بگویم. چطور دوربین کار نکرد؟ دل ما شکسته است و هر هفته قرار است اینطور جمع شویم برای یک نفر دیگر که می‌رود؟» با این حال تشکر می‌کنم از اینکه آمدید.

علی مصفا (بازیگر) نیز در این مراسم با حضور در جایگاه، پیام فریار جواهریان (همسر سابق داریوش مهرجویی) و صفا مهرجویی را می‌خواند؛ چطور می‌توانم از شیفتگان داریوش تشکر کنم. چگونه چنین مرگ هولناکی برای داریوش و وحیده رقم خورد؟ دلم به این خوش است که نسلی جدید فیلمهایت را کشف می‌کند و معنای خاص خود را از آن پیدا می‌کند. چند سال است مشغول نوشتن خاطراتی هستیم. خاطراتی که در آن خشم هم بود ولی حالا دیگر خشمی وجود ندارد و چه حیف که در هفت ماه گذشته با داریوش قهر بودم‌، نمی‌شود اینطور بدون خداحافظی بروی.

دلم پیش موناست که یک شبه تنها شد. پیش صفا و مریم که چطور پدرشان را از دست دادند.

صفا مهرجویی فرزند مهرجویی در پیامی نوشته بود: «دنیا یک پدر خوب و بزرگ را از دست داد. ای کاش سرنوشت جور دیگری رقم می‌خورد. من میدانم و مطمئنم که خاطره پدرم زنده می‌ماند هم بخاطر آثارش و هم بخاطر زندگی شریفش. از صمیم قلب قدردان مردم و هنرمندان هستم که در غیاب من مراسم را برپا کردند.»

محسن امیریوسفی، رییس کانون کارگردانان می‌گوید: «بعد از مرگ غم‌انگیز کیومرث پوراحمد در اول بهار، شاهد مرگ فجیع داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر در اول پاییز هستیم. او در ادامه پیام کانون کارگردانان را قرائت می‌کند و همین باعث می‌شود در بخش‌هایی از صحبت‌هایش متاثر شود و با گریه پیام را بخواند.

در بخشی از پیام کانون کارگردانان نوشته شده است: «این شب پایان تلخی شد برای سینمای روشنفکری. در این پیام از سینماگران مختلفی مانند تقوایی، کیارستمی، حاتمی و… نام برده و درخواست شده بود شرایط برای فیلمسازی همه فراهم شود. کانون کارگردانان همچنین درخواست کرد که عاملین این حادثه در هر لباسی شناسایی و مجازات شوند.»

در آخر مونا مهرجویی دختر کوچکتر داریوش مهرجویی با تشکر از حاضران می‌گوید: «تنها احساسی که دارم این است که مامان و بابا کنارم ایستاده‌اند تا من نیفتم. امیدوارم قاتلین زودتر پیدا شوند.‌ به قول بابام قاتل میان ما است.»

بعد از پایان سخنرانی، جمعیت یک صدا فریاد می‌زند مونا جان تسلیت و پیگرها بدرقه شدند و این مسعود کیمیایی است که با گریه مقابل پیکر بی‌جان مهرجویی زانو زده و گریه می‌کند و صدایی پخش می‌شود خداحافظ ای داغ بر دل نشسته…

آفتاب سوزان است، درست مانند داغی که مهرجویی و همسرش با رفتنشان بر دلمان گذاشتند و رفتند.

۲۴۵۲۴۵

source