به گزارش شهرآرانیوز؛ «سرآغاز» با قصهای متفاوت با تئوری دنیاهای موازی فصل جدیدی را در سینما ارائه داده است.
شهاب کاظمی تهیهکننده فیلم «سرآغاز» گفت: «سرآغاز» نقطه شروع و پایان هستی را به کمک جهانهای موازی به طور همزمان به ما نشان میدهد و از سوی دیگر به مفاهیم فلسفی و علمی عمیق همچون تئوری افلاطون، فیزیک کانتوم استیون هاوکینگ و سندروم تجزیه هویت و سندروم کاپگراس در روانشناسی میپردازد.
این تهیهکننده ادامه داد: ما سعی کردیم تا با ایجاد توازن میان واقعیت علمی و جذابیت بصری تجربهای منحصر به فرد ارائه دهیم. مزیت تولید «سرآغاز» در این بود که حامد مظفری منتقد و کارشناس سینما و رسانه را که خود فارغالتحصیل مهندسی مکانیک سیالات است و اغلب سینما را از دریچه فیزیک نیوتنی و تئوری نسبیت انیشتین دیده به عنوان جانشین تهیهکننده کنار خود داشتیم و آرای وی در تشبیه قوانین فیزیک با ماده خام ابتدایی تولید هر فیلم آوانگارد بسیار به ما کمک کرد تا فهم مورد نیاز برای سینمای آلترناتیو را در «سرآغاز» تبیین کنیم.
وی افزود: «سرآغاز» از آن دست آثاریست که بایستی چندین بار دید تا به دنیای پیچیده و معماگونه آن پی برد. ما با رویکردی نوآورانه به نگارش فیلمنامه پرداختیم و تقریبا نگارش آن سه سال به طول انجامید. در فیلمنامه «سرآغاز» از تکنیکهای خاصی استفاده کردهایم تا مخاطب به درک عمیقتری از شخصیتهای اصلی برسد. این تکنیکها شامل استفاده از روایت غیرخطی و بازی با زمان و مکان است که به بیننده این امکان را میدهد تا در عمق پیچیدگیهای روانی شخصیتها غوطهور شود.
حامد مظفری جانشین تهیهکننده فیلم «سرآغاز» نیز با اشاره به امتداد حیات سینمای آلترناتیو علیرغم محدودیتها بیان کرد: از دوران سهراب شهید ثالث و هژیر داریوش و فرخ غفاری تا عباس کیارستمی و فریدون رهنما و خسرو هریتاش تا به امروز همواره سینمایی که به دنبال ارائه تصویری نو از ارتباطات انسانی است با محدودیت روبروست. در این بین برخی سینماگران بودهاند همچون بهرام بیضایی و داریوش مهرجویی و خسرو سینایی و تا حدودی فریدون گله و این اواخر محمدهادی کریمی و اصغر فرهادی و خسرو معصومی که تلاش کردهاند آن نگاه متعالی سینمای اندیشمندانه را در قالبهای روایی جذاب و مخاطبپسند ارائه کنند و خوشبختانه مخاطبان ایرانی نیز از این پیوند استقبال کرده اند.
وی ادامه داد: به نظر میرسد همانقدر که به سینمای تجاری به عنوان تضمین کننده اقتصاد سینما نیازمندیم، سینمای آلترناتیو هم باید بتواند در درجه اول با جلب مخاطب از طریق تاکید بر رگههای داستانی مهیج، مخاطب را به خود جلب کند. دیگر دوره اینکه با بازیهای ساختاری بخواهیم از تعریف یک قصه ساده فرار کنیم گذشته و سینماگرانی میتوانند اندیشه را در سینما جاری کنند که در کنار فهم تکنیکی، توانایی قصهگویی داشته باشند؛ این، کاری است که عباس کیارستمی به خوبی در «گزارش» و بهرام بیضایی در «رگبار» و «سگ کشی»، محمدرضا اصلانی در «شطرنج باد»، خسرو هریتاش در «سرایدار»، خسرو معصومی در «رسم عاشق کشی»، محمدهادی کریمی در «برف روی شیروانی داغ» و «پسرکشی» و اصغر فرهادی در «رقص در غبار» و تا حدودی «جدایی…»، ارائه دادند. آنچه مهم است اینکه چنین روالی بسیار بیشتر از آن سینمای فرمگرای تکبعدی مخاطب داشته و توانسته بانی ادامه راه باشد.
حامد مظفری تاکید کرد: در فیلم «سرآغاز» تلاش برای ادامه همین مسیر بوده یعنی استفاده از سوژه تناسخ و جهانهای موازی در بستری مینی مال و با روایتهای متقاطع و البته لحنی همه فهم. حتی فضاسازی فیلم نیز در همین مسیر بوده و ریتم تدوین طوری است که مخاطب عام به اندازه مخاطب خاص فیلم را دنبال کند.
فیلم «سرآغاز» با تمرکز بر موضوعات علمی و روانشناختی، در تلاش است تا درک بهتری از پیچیدگیهای ذهن انسانی ارائه دهد.
منبع: ایسنا
source