دفاع مقدس یا همان حماسه هشت ساله خون و اشک؛ مقاومت و شهادت؛ نه تنها فصل مهمی از تاریخ معاصر سرزمین انقلابی و اسلامی ایرانزمین است که طولانیترین نبرد در قرن بیستم شناخته میشود.
به همین سبب قرار گرفتن بر بلندای هفته دفاع مقدس دعوتکننده به نشان روشن تأمل و تعمق بر بازنمایی آن سالهای مملو از رخدادها و معرفی قهرمانهایی است که زندگی هر یک میتواند متحولکننده فردی یا نسلی از جامعه ایران و دیگر جوامع جهانی باشد.
اگر زبان فرهنگ و هنر را پُربسامدترین و تأثیرگذارترین زبان در روایت تاریخ هر نسل و ابناء بشر بدانیم و دو ابزار «فرهنگ» و «هنر» را مهمترین ابزارهای تمدنسازی بخوانیم و بدانیم؛ به تحقیق و بیتردید قرار گرفتن در هفته دفاع مقدس، تعمق و تأمل بر اندیشه درازنای تارک ادبیات ایران که میراثدار کاروان و قافلهای هزار ساله است را در عهد و زمان معاصر و تلفیق آن با بیان همان رشادتها؛ ایثارگریها؛ پایمردیها؛ جانفشانیها و قهرمانیهای رزمندگان جبهههای حق علیه باطل، کوچکترین ادای دینی به آن گنجینه عظیم معارف و مبانی دفاع مقدس خواهد بود.
پُرواضح است که وقتی صحبت از ادبیات دفاع مقدس به میان میآید در کنار بازنمایی دورنمای آن، بخش مهمی از گفتار بر نمط آسیبشناسی کیفیت و کمیت آثار خلقشده در این عرصه استوار خواهد شد. آثاری که گاه با وجود تمام موانع و سدهایی که در مسیر خلق آثار خلاقه ادبیات دفاع مقدس، شوربختانه و تلخکامانه حتی از سوی برخی از دستاندرکاران و متولیان امر فرهنگ ایجاد شده، باعث نشده که نویسندگان متعهد به رسالت راستین قلم از این حوزه دلسرد شوند؛ اگر چه نه مستمر اما به خلق آثاری دست بزنند که بخش مهمی از قلهنشینی آثار ادبیات تاریخ معاصر ما را با نام جنگ و دفاع مقدس در خلق نگرش ادبی بر دو زبان نظم و نثر استوار کرده است.
بخش مهم دیگر در حوزه مواجهه با ادبیات معاصر به جهانی نشدن آن بازمیگردد. در حالی که ادبیات کلاسیک و کهن ایرانزمین؛ تمامی مرزهای جهانی و انسانی را درنوردیده و به آیینهای بر بلندای معرفت و تمدن ایرانی در راستای ارائه خوراک ناب فرهنگی، عرفانی، معنوی و مذهبی برای تمامی مردمان جهان بدل شده است؛ هنوز ادبیات معاصر ما نتوانسته رنگوبوی جهانی شدن بگیرد و ادبیات دفاع مقدس نیز از این قاعده مستثنی نیست.
هرچند معدود حرکتها و جرقههایی در این عرصه انجام شده اما نتوانسته آن خاکستر منتظر دمیده شدن برای شعلهور شدن دوباره و حرکت ققنوسوار ادبیات کهن در بستر درنوردیدن جهان اثیری را بار دیگر به تکرار بنشیند.
همه اینها که ذکر شد فصل دیگری از مؤلفههایی است که در قامت بخش دوم میزبانی خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) از محمدعلی آقامیرزایی؛ روزنامهنگار پیشکسوت، نویسنده و مدیر تولید انتشارات «خط مقدم» با محور و محتوای ادبیات دفاع مقدس است که در ادامه از خاطرتان میگذرد.
ایکنا: جناب آقا میرزایی با شما همعقیدهام که نسل نویسندگان جنگ مانند همان بسیجیها تربیتیافته خود جنگ بودند؛ چرا که قشر روشنفکر به هر دلیلی تصمیم نگرفت که به تربیت نسل نویسندهای بپردازد که قلمش در حوزه جنگ بچرخد. با این وجود حتی با برخورداری از نویسندگان خوشنامی که در عرصه دفاع مقدس داریم و آنهایی که اثری از آثارشان شناسا و حتی جهانی شد نیز قلمشان مستمر بر قدرت آثار بعدی در ساحت ادبیات جنگ نچرخید! البته که در این میان نویسندگانی بودند که با اغراقهای فراوان چنان هاله الوهی و قدسی به قلم و روایت خود بخشیدند که در ادامه خود آنها نیز جرئت نکردند به سمت آن ادبیات قدسی که خلق کرده بودند بروند و صورت زمینی آن را برای مخاطبان نسل بعدی روایت کنند. همه اینها است که باعث میشود نسل سوم، شیوهای متفاوت در پیش بگیرد؛ آنها نسلی هستند که آن روزهای حماسهسازی را برخلاف نسل اول و یا دوم ندیده و هر آنچه که میدانند یا از طریق مشاهدات مستندات مکتوب، فیلم و سریالهاست یا آنچه که در قالب آثار ادبی خلاقه خواندهاند نیز قدرت بالایی در حوزه استمرار راقم سطور و نویسندگانشان نداشته است. دو دیگر؛ این نسل سوم در مواجهه با تسلط جریان رسانهای قرار دارد که ازسوی دشمنان مدام در حال قلب تاریخ است. ضلع سومی هم دراینمیان وجود دارد که به «گل به خودی»هایی برمیگردد که گاه فارغ از جریان دشمن از سوی خود نویسندگان از روشنفکر تا مذهبی بر پیکر ادبیات دفاع مقدس وارد شده است. با وجود این مسئله و سه مؤلفه؛ آینده ادبیات جنگی که به دست نویسندگان نسل سوم رسید را چگونه ارزیابی میکنید؟
پیش از پاسخ به این پرسش باید نکتهای را بگویم و آن وجود ضعفی است که در حوزه ادبیات، خاصه ادبیات جنگ در کشور ما وجود دارد. این امری طبیعی و منطقی است که وقتی جنگی به وقوع میپیوندد، از رسانه تا خالق اثر ادبی باید همسو با آن جنگ، قلم و نگاهش بر حوزه «ادبیات تهییجی» بچرخد؛ چرا که آن جامعه و مردمانش در آن لحظه از نزدیک جنگ را با پوست، گوشت، جان و استخوان درحال درک کردن و از سر گذراندن هستند.
پس دمیدن بر تنور ادبیات تهییجی در دوران جنگ برای هر سرزمینی، امری طبیعی و الزامی است. برای آنکه از یکسو تنور جبههها گرم نگهداشته شود و ازسوییدیگر روحیه مردم یا همان روحیه جامعه افت نکند. آنچنان است که وقتی آثار ادبی یا فیلمهای سینمایی که در آن سالهای حماسهسازی ساخته میشد را میبینیم، محتوای آنها را خارج از این نگاه تهییجی نمیبینیم. «ادبیات تهییجی» در نگاه نقد ادبی در سطح حرکت میکند و جنس نوشتارش نیز رویکرد شعاری دارد.
اما وقتی جنگ تمام میشود باید این کار متوقف میشد و قلم اینبار رویکرد «تبیینی» پیدا میکرد و به سمت عمق حرکت پیدا میکرد. این همان ضعفی است که به آن باید اشاره کرد. یعنی کاری که صورت نگرفت! امروز وقتی به ادبیات آن سالها نگاه میکنیم آنچنان که در پرسش شما هم هویدا بود، فضایی قدسی و الوهی را شاهدیم. واقعیت آن است که دقیقاً وضع و اوضاع زمان در آن سالهای جنگ بههمین میزان قدسی، الهی و مقدس بود؛ چرا که چند ماه قبل از آغاز جنگ تحمیلی، انقلابی مذهبی در کشور ما صورت گرفته بود و چه بچههای جنگ و چه عموم جامعه در باور به آرمانهای این انقلاب مذهبی غوطهور بودند و از به بار نشستن نهال آن خوشحال بودند. این همان روحیه شهادتطلبی بود که میان رزمندگان و بهویژه نیروهای مردمی که به جبهههای حق علیه باطل گسیل میشدند نیز وجود داشت.
نویسندگان نیز در این عرصه با دیدن همین مؤلفهها آثار خود را خلق میکردند و بر چنین روحیه و نگرشی که در بطن و متن جامعه یا جبههها میان رزمندگان جاری بود با قلم و نگاهشان میدمیدند. به همین سبب ادبیات آنها در کنار آن جنس نگاه شعاری، از باب بیان مفاهیم، غلظت بسیار بالایی داشت. ادبیاتی که وقتی امروز جوان و نوجوان حال حاضر و عصر معاصر آن را در دست میگیرد و میخواند شاید آن را نپسندد و یا کمتر با آن ارتباط برقرار کند.
بیشتر بخوانید:
قهر روشنفکران منجر به تولد نویسندگان دفاع مقدس شد + فیلم
برای همین است که تأکید میکنم برای نسل نوجوان و جوان امروز در راستای بازتاب مفاهیم جنگ باید همان چیزی که وجود داشت را نشان دهیم؛ با همه فراز و فرود؛ پیروزیها و شکستها؛ تلخیها و شیرینیها و همه آدمهایی که از اقشار مختلف جامعه با نگرشها؛ بینشها؛ جهانبینیها و اعتقادهای گوناگون اما با یک هدف؛ دفاع از خاک کشور به جبهههای حق علیه باطل به جبهههای نبرد گسیل میشدند.
ادبیات امروز جنگ و دفاع مقدس برای جوان و نوجوان عصر امروز در همان ساحت تعریفی که به آن اشاره کردهاید، باید بدون اغراق و بدون بخشیدن ابعاد ماورایی و قدسی باشد. همان چیز که در آن دوران حماسهساز هشت سال شاهد بودیم و با همه تلخیها و شیرینیها از سر گذراندیم.
اینکه ما بخواهیم شخصیتی خلق کنیم که او را از همان ابتدای تولد فردی برگزیده نشان دهیم و غرق در آداب مسلمانی مانند نماز خواندن؛ روزه گرفتن و نماز شبانه باشد، چندان منطقی و جذاب برای مخاطب امروز خاصه مخاطب جوان و نوجوان به نظر نمیرسد. باید همه افرادی که در جبهههای جنگ حضور داشتهاند را همانگونه که بودند نشان دهیم. همان فرد معمولی، همان جوان معمولی که در کوچه فوتبال بازی میکرده، با توپش شیشه همسایه را میشکسته، عاشق میشده، به کلاس درس میرفته، گاه نمرههای خوب و گاه نمرههای ضعیف میگرفته را با همه شیطنتهای نوجوان و جوان آن روزگار نشان دهیم.
نوجوان و جوانی که با همه خصوصیات سن و سالش، به محض وقوع جنگی تحمیلی، حال در مقام انتخاب قرار گرفته و انتخابش این بود که اکنون تمام آنها را کنار بگذارد و در قامت یک فرد رزمنده برای دفاع از خویش، خاک میهن و مردمانش به جبهه اعزام شود. حال در قامت آن انتخاب با تمام نگرشها و تأثیرهای مذهبی که داشته پای انتخابش ایستاده و به شهادت رسیده است. مسلم است که ارائه چنین شخصیتها و قهرمانهایی برای نوجوان و جوان امروز باورپذیرتر و ملموستر است.
این همان نمونه و الگویی است که اگر نوجوان و جوان امروزی ما آن را در قالب آثار ادبی بخواند، میتواند با خود بیندیشد و بگوید که من نیز میتوانم در این مقام و شرایط انتخاب قرار بگیرم و چنین تجربهای را از سر بگذرانم. این همان انسانی است که با همه فراز و فرودهایش، شیطنتهایش، گاه اشتباههایش در مقام انتخاب، در مواجهه با رسالتی عظیم یعنی دفاع از خاک و کیان کشور و مردمانش قرار میگیرد؛ بدون آنکه بخواهیم با اغراقهای مختلف او را فردی برگزیده یا فردی مذهبی یا شخصی با هاله قدسی نشان دهیم. چنین شخصیتهایی در دوران حماسهسازی هشت سال دفاع مقدس بسیار وجود داشتهاند و امروز هم هستند. ارائه این شخصیتهاست که برای نوجوان و جوان امروزی باورپذیر است.
بر این نکته نیز تأکید میکنم که حتی در همان سالهای دوران دفاع مقدس، نویسندگانی بسیار خوب و جدی داشتیم که قلمشان به سمت چنین دست از اغراقهایی نگشت و حتی روایتهایی بیپروا و تلخ را آنچنان که در بطن و متن جنگ چنین اتفاقها و روایتهایی وجود دارد را قلمی کرده و به مردم ارائه دادند.
به عنوان مثال؛ «احمد دهقان.» نوشتهها، خاطرات و همان کتاب «سفر به گرای 270 درجه» احمد دهقان، شاهدی بر این مدعا است. روایتی بسیار دقیق از یک عملیات، همانطور که به وقوع پیوست. اتفاقی که در جامعه نیز شاهد بودیم که چه موج انتقادی بر او؛ کتاب و قلمش ایجاد شد. اما او از رسالتش پا پس نکشید و چنین دست از نویسندگانی وجود دارند و اینگونه نیز مینویسند.
آسیبی که در پرسش شما بود را نیز قبول دارم. بیتردید افراط و تفریطهایی نیز در این میان وجود داشته و بسیاری قلم را چنان اغراقآمیز با هالههای قدسی در معرفی شخصیتهایی که در جنگ حضور داشتهاند چرخاندهاند که نتیجه و حاصل آن را گاه در قالب آسیبی که به آن اشاره کردهاید شاهد هستیم. اما به اعتقاد من و مانند آنچه که اسلام به ما آموخته «حد تعادل همواره بهترین مسیر و بهترین انتخاب است.» آن چیز که بود را بگوییم و بنویسیم؛ اگر اینگونه باشد، امروز هم مخاطبان نوجوان و جوان آن را میپذیرند و با آن همراه میشوند.
در این مسئله نیز تردیدی وجود ندارد که با همه کاستیها، نقدها و حتی موانع؛ ادبیات از جمله شاخه ادبیات دفاع مقدس راه خود را مانند همان چشمهای که اگر سنگ بزرگی هم پیش روی آن باشد باز میکند و به مسیر خود ادامه میدهد. دلیل این امر نیز آن است که جریان ادبیات دفاع مقدس مانند آنچه که در سالهای دفاع مقدس به وقوع پیوست جریانی اصیل است و اصالت آن وابستگی عمیقی به مردمانی دارد که با هر نگاه، طبقه و نگرش فکری با یک هدف واحد یعنی دفاع از خاک کشور و مردمانشان پای به جبهههای جنگ گذاشتند.
دفاع ما، دفاعی جانانه بود. آسیبهای فراوانی را رزمندگان سپری کردهاند تا مردمان کشورشان در آسایش و آرامش باشند و این ارزش را نمیتوان منکر شد.
ایکنا: نسل سوم چه میان مخاطبان و خوانندگان آثار ادبیات دفاع مقدس و چه میان خالقان این آثار، اتفاقات ریز و درشت مختلفی را طی این سالها شاهد بودهاند. به عنوان مثال در دهه نخست بعد از پایان جنگ تحمیلی که از آن به عنوان «دهه سازندگی» یاد میشود ما ناگهان شاهد تقسیمبندی هایی در دو جبهه «خودی» و «غیرخودی» حتی میان حوزه نویسندگان و فعالان این عرصه بودیم! از سویی دیگر، کسانی که یا به شکل مستقیم در جنگ دست داشتهاند و یا کنار این گود و میدان نشسته بودند سهمخواهیهایی را مطرح کردهاند و این آغاز تناقضها با آن معیارهای آرمانی بود که افرادی پیش از آنها در قامت مردمان همین کشور، عاشقانه؛ صادقانه و خالصانه جان خود را در کف دست گرفتند و آنچنان که اشاره کردید برای دفاع از خاک کشور و مردمانشان از جان؛ مال؛ خانواده و زندگیشان گذشتند و به میدان جنگ رفتند. با چنین مشاهدات و منازعاتی که امروز هم کموبیش وجود دارد من شما را همگام با نسل سوم نویسندگان و آینده ادبیات دفاع مقدس خطاب قرار میدهم. سیمای آینده مخاطبان و ادبیات دفاع مقدس در آینده را چگونه ارزیابی میکنید؟
ببینید چون صریح پرسیدید بهصراحت میگویم؛ در تمامی جوامع انسانی همواره افرادی هستند که از هر موقعیت و اتفاقی برای منافع خود بهره میبرند یا بهاصطلاح، افرادی اهل سوءاستفاده هستند. آنها تلاش میکنند تا برای رسیدن به منافع خود سوار بر هر جریان شوند و این تنها به ادبیات دفاع مقدس ختم نمیشود.
ما در هر اتفاق و در هر بُرهه تاریخی نه در سرزمین خود که در تمام جهان شاهد حضور افرادی هستیم که برای سوءاستفاده، خود را به آن اتفاق نزدیک میکنند و در آن ریشه میدوانند تا بتوانند به منافع خود دست یابند. این تنها معطوف به مسائل مالی نیست. گاه حتی قدرتطلبی باعث وقوع چنین اتفاق و آسیب تلخی در سایه حضور افرادی برای سوءاستفاده میشود.
اما به قطع و یقین؛ با جد و جهد به این مسئله ایمان دارم که همواره جریانی در مقابل این جریان سوءاستفادهگر وجود دارند. حتی در حوزه ادبیات دفاع مقدس کشورمان نیز چنین افرادی وجود دارند؛ چه افرادی که جنگ را تجربه کردهاند و چه افرادی که خارج از جنگ به این حیطه پیوستهاند و گفتند ما به این قهرمانها و اتفاقی که کشور از سر گذرانده ایمان داریم و میخواهیم درباره آن بنویسیم. گاه حتی به آنها میگفتند که تو حزباللهی نیستی! اینجا چه کار میکنی و برای چه در این عرصه حاضر شدهای؟! اما او اصالت، رسالت قلم و جایگاه ادبیات را به میان میآورد و در برابر تمامی این تلخیها میایستاد و بنا به عهدی که با خود و قلمش در راستای رسالت راستین قلم در بازنمایی حق و حقانیت اتفاقات تاریخ معاصر کشورمان که او نیز خود یکی از مردمان این کشور است پایبند است؛ پس در برابر تمام این تلخیها و آسیبها قد راست میکند و قلم میزند و هنوز هم از این افراد در جامعه ما وجود دارند و تعدادشان کم نیست.
چنین افراد و نویسندگانی معتقدند که به اصول قهرمانی، به این جنگ، دفاع جانانه و مقدسی که صورت گرفته ایمان دارند و نمونه این افراد فراوانند؛ افراد و نویسندگانی که میخواستند در این عرصه کار کنند با همه سختیها که پیش روی آنها قرار میگرفت ایستادهاند و کار کردهاند. چرا که به اصالت راستین همان جنگ و اتفاقاتی که مردمان این سرزمین در پس دفاع جانانه هشت ساله از سر گذراندهاند باور داشتند.
نه تنها درمورد ادبیات دفاع مقدس که در هر ساحتی از ادبیات کشورمان از این اما و اگرها وجود دارد؛ اگر نویسنده متعهد به قلم میخواست خود را درگیر این اما و اگرها کند اصلاً کار پیش نمیرفت. سخت به این مسئله باور دارم که نقد در هر ساحت و جایگاهی در حوزه ادبیات حتی ادبیات دفاع مقدس امری لازم و واجب است اما اگر بخواهیم به اسم نقد دست به تخطئه افراد بزنیم با آن مخالفم و بعید میدانم کسی با این شیوه موافق باشد.
بله، قبول دارم که در این میان افرادی هم بودهاند که بسیار اغراقآمیز دست به قلم زدهاند و چنان وجههای از اتفاق عینی و ملموسی مانند جنگ ارائه دادهاند که شاید باور آن برای مخاطب و گاه حتی برای خودشان هم ممکنپذیر نباشد اما نمیتوان تمام حساب ادبیات جنگ را به پای این افراد نوشت. چرا که در مقابل آنها خیل گستردهای از نویسندگان هستند که با همه سختیها و تلخیها؛ پیشاروی مصائب و دشواریها ایستادند و جنگ را آنگونه که بود با تمام قهرمانهایش؛ فراز و فرودها؛ تلخیها و شیرینیهایش برای مخاطب روایت کردهاند. به همین سبب است که اعتقاد دارم ادبیات مانند همان چشمه آب راه خود را پیدا میکند و با وجود هر مانعی که پیش رویش باشد راه خود را پیدا میکند.
ایستادن کنار گود و مدام ایراد گرفتن کار سختی نیست؛ اما مرد عمل آن است که با وجود همه سختیها به میدان بیاید و بنا بر همان تعهد و رسالتی که در مسیر آگاهیبخشی قلمش با محوریت اتفاقی که در همین سرزمین و قهرمانیهایی که توسط مردمان همین سامان به وقوع پیوسته بگوید. به همان میزان که از تلخیها؛ سختیها؛ فقدان؛ غمها و نبودن ها بگوید؛ از شیرینیها؛ شادیها؛ موفقیتها و پیروزیها سخن براند.
این فضای دوقطبی که شما به آن اشاره کردید را میفهمم؛ درک میکنم و قبول دارم. حتی مقام معظم رهبری هم نسبت به ادبیات راستین و قلم مستحکم در حوزه ادبیات دفاع مقدس با وجود همه سختیهای موجود تأکید داشته و فرمودهاند. سال گذشته که جریان «صدبرابریها» را مطرح فرمودند چندی بعد به این مسئله اشاره کردهاند که من گفتم باید کار در حوزه ادبیات دفاع مقدس صد برابر حال حاضر صورت بگیرد اما نه با این کیفیت! یعنی این دغدغه را حضرت آقا و مقام معظم رهبری نیز درک کردهاند. چراکه ایشان منتظر کارهای بزرگ هستند. آنچنان که پیش از این نیز کارهای بسیار خوبی در این عرصه انجام شده و زمان زیادی هم از آنها نگذشته است.
ازسوی دیگر برای خلق ادبیات باید مؤلفه تهنشین شدن اتفاقات را نیز در نظر بگیریم. باید بگذاریم تا همه آنچه که در طول هشت سال دفاع مقدس و در سالهای پس از آن به وقوع پیوست در خاطره جمعی جامعه تهنشین شود. من همیشه به این مسئله اعتقاد داشتهام که بخش تاریخ شفاهی در مواجهه با افرادی که در آن سالهای حماسهسازی حضور داشتهاند، تجربه همان تلخیها و شیرینیها را در دوران هشت سال در جبهههای نبرد از سر گذراندهاند درست بهمثابه همان نفت خامی هستند که باید آنها را استخراج کرد و هر آنچه که دارند را مکتوب و ثبت کرد.
خوشبختانه مراکز مختلفی مانند مرکز تحقیقاتی سپاه این کار را در حوزه صحبت با فرماندهان و رزمندگان آن سالها انجام داده است. شاید برخی از آن آثار کامل نباشد؛ اما مسئله این است که استخراج ابتدایی انجام شده است.
برای خلق ادبیات مسئله تحقیق امری واجب است. شما به نسل سومی اشاره کردید. کسانی که سالهای حماسهسازی هشت ساله دفاع مقدس را ندیدهاند. مسلم است که چنین افرادی برای قلم زدن در حوزه ادبیات دفاع مقدس باید تحقیق کنند. فیلمها و مستندها را ببینند. آثاری که مکتوب شده و اسناد جنگی را مطالعه کنند تا در قالب گشتن لابهلای اسناد، دست به کشف حقایق و حقیقت بزنند.
بههمین سبب است که با وجود اشراف و آشنایی به همین نسل سوم و نسل جوان نویسندگان به سبب این پیشینه تحقیقی که میان آنها وجود دارد به آنها ایمان دارم. از سوی دیگر نگرانی بابت ایجاد گسست و فاصله در حوزه خلق آثار ادبی با محوریت دفاع مقدس ندارم.
ایکنا: جناب آقامیرزایی فصلی دیگر از این گفتوگو را بر مؤلفهای آشنا یعنی چرایی جهانی نشدن ادبیات دفاع مقدس استوار کنیم. هر چند این آسیب به تمام ساحت ادبیات کشورمان وارد است؛ اما وقتی درباره هنر و ادبیات دفاع مقدس صحبت میکنیم از گونهای صحبت میکنیم که در قالب انقلاب شکوهمند اسلامی، جنگ و حماسهای است که آن را پشتسر گذاشتهایم. تمام قوانین و مؤلفههای این گونه و مکتب از آنِ ما است؛ اما باز هم در حوزه جهانی شدن؛ این کار با لکنتهای فراوانی مواجه است. به عنوان مثال حوزه هنری پیشگام این کار شد و با مترجمی مانند «پُل اسپراکمن» کارهای موفق حوزه ادبیات دفاع مقدس ما را ترجمه و به بازار جهانی ارائه کرد؛ اما به فاصله کوتاهی نقدهای مختلفی را درباره اینکه چرا حوزه هنری یا چرا این نویسندگان میان خود جامعه ادبی ما مطرح شد؟! جالب است که این نقدها را برخی از دستگاهها و نهادهایی مطرح کردند که خودشان کوچکترین گامی در این مسیر برنداشتند! ثمره آن درحقیقت به کُند شدن و فاصله گرفتن حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در حوزه ترجمه آثار دفاع مقدس منتج شد. حال از زاویه دید شما، دلایل عدم جهانی شدن ادبیات دفاع مقدس چیست؟
در متن همین سوال، پاسخ پرسشتان را دادید! کلیت ادبیات معاصر ما هنوز جهانی نشده است. بهعنوان جوانی که در حوالی دهههای 1360 و 70 جریان ادبیات را با جدیت دنبال میکرد، این مسئله را مدام میشنیدیم که «شاملو» قرار است که جایزه نوبل بگیرد! با خود میاندیشیدم خوب به یقین اگر کسی مانند شاملو جایزه نوبل بگیرد، مسیر جهانی شدن ادبیات ما بسیار هموار میشود. در این زمینه تا به امروز هم کاستیهای فراوانی داشتیم.
در نیمه دهه چهل و دهه پنجاه خورشیدی شاهد اوجگیری ادبیات سرزمینمان بودیم؛ اما همین سرزمین اتفاقهای بزرگی مانند انقلاب، بعد جنگ را از سر گذراند و چالشهای مختلف و متعددی به واسطه این حوادث برای نویسندگان و فضای ادبی کشورمان به وجود آمد. آرامشی وجود نداشت که آن مسیر ادامه پیدا کند و دروازههای جهانی شدن بهسادگی توسط نویسندگان معاصرمان درنوردیده شود.
در این مسئله تردیدی وجود نداشت که روند کار نویسندگان قطع نشده؛ اما جهانی شدن که هیچ، ما حتی در کشور خودمان نیز برای ملی شدن ساحت و جایگاه ادبیات معاصرمان با آسیبهای مختلفی مواجه بودهایم.
در برههای شاهد بودیم که عدهای نگاه کیفی را کنار گذاشتند، تنها کمیت را هدف قرار داده و دست به خیل تولیداتی زدند که آثار نازلی بود. آثاری که حتی مردمان کشورمان نیز آنها را نمیخواندند چه برسد که انتظار جهانی شدن ادبیات را داشته باشیم.
اما آنچه که فکر میکنم در نهایت این توقف و یا ایجاد فاصله در مسیر جهانی شدن ادبیات کشورمان چندان نگرانکننده نیست. چراکه به این مسئله سخت باور دارم که کار خوب راه خود را باز خواهد کرد. ممکن است این مسئله زمان ببرد؛ اما درنهایت عملی خواهد شد. ما نمونه بزرگی چون شاهنامه فردوسی داریم که در زمانه خود این شاعر به کار او نیامد؛ اما امروز اثر او را اثری در راستای حفظ زبان پارسی و از منظومههای بزرگ حماسی جهان میدانیم.
نویسندگانی که عاشقانه کار میکنند و برای کار خود ارزش قائل هستند تا خروجی اثر ادبی خلاقه آنها در کیفیترین حالت ممکن باشد، درنهایت آثار آنها مسیر خود را پیدا خواهد کرد و به اهداف متعالی نیز دست پیدا خواهند کرد.
ما در حوزه کیفیت ادبیات، چالشهای مختلفی حتی در داخل سرزمینمان داریم. چه برسد که بخواهیم الان با وجود این چالشها نگاه جهانی شدن ادبیات را مطرح کنیم. وارد شدن به چنین مباحثی نه در ساحت یک گفتوگو که جلسات و مباحث بسیار مطول و طولانی را میطلبد که فضای مطرح کردن آن در چنین مصاحبتها و گفتوگوهایی نیست.
ما در حوزه تنها فارسیزبانان، جغرافیای وسیعی داریم. به جز ایران، کشور افغانستان؛ کشور تاجیکستان را میتوانیم تنها به عنوان دو کشور که مردمانشان به فارسی تکلم میکنند، مینویسند و میخوانند نام ببریم؛ به آنها میتوانیم تمام فارسیزبانان سراسر جهان را بیفزاییم.
اگر در حوزه تولید و ارائه آثار تنها به فارسیزبانان؛ مدیریت درستی در کشور جاری بود خیلی زودتر از اینها میتوانستیم ادبیات خود را حداقل برای مخاطبان فارسیزبان جهانی کرده، به دست آنها برسانیم و به توفیقهای بسیار بسیار بزرگ و عظیمی دست پیدا کنیم. تنها باید امیدوار باشیم که انشاءالله مدیران در آینده برای برطرف کردن چنین دست از آسیبهایی پای به میدان بگذارند.
ایکنا: به تحقیق و بی تردید «امید» واژهای بسیار بزرگ است. آنچنان که گفته شد «انسان به امید زنده است»؛ اما سپردن هر بحثی که دچار آسیب و نقصان در آن هستیم به امید و آینده نمیتواند پاسخدهنده و برطرف کننده آن آسیب باشد!
واقعیت آن است که با داشتههای موجود نمیتوان کاری کرد. اینکه من امروز بنشینم و به این فکر کنم که چرا ادبیات ما جهانی نشده دردی از من دوا نمیکند. آن کسی که به فکر تولید اثر خلاقه است اگر بخواهد به موانع فکر کند قطعاً اولین تأثیر را در مسیر کار او میگذارد، شاید دیگر دست و دلش به سمت خلق کار خلاقه نرود.
کار نویسنده تولید اثر خلاق است و موظف است بنشیند و با تمام تعهد، دانش و تخصصی که دارد دستبهکار خلاقه بزند. او موظف است بنشیند و در حد توانایی خود به توسعه فرهنگ جامعه و تعالی فرهنگ آیندگانش بپردازد. مسئله جهانی شدن؛ صادر کردن و ترجمه ادبیات کار نویسنده نیست. این همان وظیفهای است که بر عهده مسئولان است.
نظر شخصی خود را میگویم؛ اگر نویسنده بخواهد به چنین مباحثی که در یَدِ قدرت او نیست و انجام آن بر عهده مسئولان و متولیان است فکر کند تنها ثمری که برای او دارد آن است که از کار خود به عنوان نویسنده بازمیماند. کار نویسنده آسیبشناسی نیست! این کار منتقد است که بیاید دست به آسیبشناسی بزند و به بررسی دلایلی که شما به آن اشاره کردهاید بپردازد. نتیجه کار را به مسئولان واگذار کند تا آنها به واسطه قدرت، اختیارات و امکاناتی که دارند هم در مسیر رفع آن آسیبها و نقصانها برآیند و هم به توسعه ادبیات کشورمان در راستای معرفی آن به دیگر مرزها و کشورهای جهان بپردازند.
منِ نویسنده با امید به کار خود متمرکز میشوم و سعی میکنم آنچه که در دست و قدرت قلم من است را به بهترین نحو انجام دهم اما بقیه کار که دست من نیست را تنها با همان امیدواری سپری خواهم کرد.
ایکنا: در انتهای این گفتوگو برسیم به انتشارات «خط مقدم»؛ شیوه، مرام، نگرش، چشمانداز و اهدافی که این انتشارات در دست و مدنظر دارد را با روایات شما لباس و شمایلی از تجسد و تجسم برای مخاطبان بپوشانیم.
بچهها و نویسندگانی که این انتشارات را راه انداختند در گام نخست به این مسئله اندیشیدند و متوجه شدند که سیستمهای دولتی و سازمانی نمیتوانند آن اهدافی که در حوزه ادبیات دفاع مقدس وجود دارد را برآورده کنند. اینجا بود که به این مسئله اندیشیدند که یک انتشارات خصوصی بدون آن لختی و سنگینی فعالیتهای دولتی را راهاندازی کنند و دست به خلق آثاری در حوزه محور مقاومت بزنند. هدف این گروه نویسنده آن بود که در حوزه ادبیات مقاومت به شکل تخصصی وارد شوند.
سالها بود که من با مدیران دولتی مبنیبر لزوم شکافتن این مسئله که چرا باید ایران در منطقه حضور داشته باشد بحث میکردم. مدام این مسئله را بازگو میکردم که باید دلایل و چرایی حضور ایران در قامت نظامی یا مستشاری در کشورهای منطقه به عموم مردم که شاید نتوانند دلایل آن را دریابند بازگو شود. مردم دلایل این امر را نمیدانند و مدام هم به آنها تلقین میشود که پول کشور درحال مصرف شدن در کشورهای دیگر است. در حالی که ما کمترین هزینه را از نظر مالی در این کشورها انجام داده و میدهیم.
ما یکسری تولیدات نظامی داریم که اگر دو یا سه دهه از عمر آنها بگذرد دیگر کارایی ندارند و باید از مدار خارج شوند. پس اینها را با کمترین هزینه به دست باورمندان به مسئله مقاومت در منطقه میرسانیم. کشورهایی که به اهداف ملی، آرمانهای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران باور دارند و در راستای آن اهداف گام برمیدارد. همانطور که میبینید ایران بدون کوچکترین نقش نظامی و تنها با فرستادن چند مستشار به کشورهای محور مقاومت، تمام دشمنان این سرزمین، نظام انقلابی و اسلامی را فلج کرده است.
چرا؟ پاسخ بسیار ساده است! نگاه کنید که امریکا به وسیله «سنتکام» چه بودجه عظیمی را برای حضور در منطقه ما خرج میکند. چه هزینهای را برای پایگاههای منطقهای خود انجام میدهد. خوب اگر ما این کارها را برای حفاظت از مرزهای خود انجام ندهیم که سرنوشتمان مشخص است. این امری مسلم است که هرچقدر فردی عقبنشینی کند طرف دیگر پیشروی میکند.
دفاع مقدس و نبرد هشتساله این آموزه مهم را به ما آموخت که ما باید در منطقه حضور داشته باشیم و باید قدرتمند باشیم. اگر امروز مردم به بخشی از مدیریت داخلی آسیبی وارد میکنند یا نسبت به آن انتقاد دارند، این نگرش انتقادی نباید مسئله دفاع از کیان کشور و مرزهای کشور را شامل شود.
بله ممکن است من هم مانند بسیاری از مردم به بخشی از مشکلات جامعه ازجمله تلاطم اقتصادی نقدی وارد داشته باشم؛ اما هیچ فردی از مردمان هیچ سرزمینی از جمله ایران با وجود تجربه جنگ هشت ساله دیگر ضعف را نمیپذیرد تا بخواهد شاهد تسلی کشوری دیگر بر آبوخاک این خانه اجدادی باشد. مسئله این است که بازتاب این مؤلفه ازسوی بدنه دولت به عموم مردمان بسیار فشل است و با کندی پیش میرود.
تنها کافی است به چند سال قبل و زمان حیات سردار سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی بازگردیم. کارهای بزرگی که ایشان انجام داد. بیرون راندن «داعش» از سوریه؛ داعشی که در بخش نخست همین گفتوگو به آن اشاره کردم که امریکا و کشورهای همپیمان او آن را برای نابودی ایران خلق کردهاند.
من خودم آن سالها را بهخوبی به خاطر دارم و حتی بارها پیش خودم میگفتم که قطعاً دیگر کار سوریه تمام است! اما کاری که حاجقاسم انجام داد، کاری کارستان بود! اگر حاج قاسم اجازه سقوط سوریه را میداد؛ قطعاً کشور بعدی ایران بود و اگر کشور سوریه سقوط میکرد راه ارتباطی و محور ارتباطی که ما با کشورهای همسایه خود بسته بودیم مانند عراق، سوریه و لبنان به شکل کامل بسته میشد. لبنان آنجا تک میافتاد. این کارهای بزرگی است که رزمندگان همین آبوخاک و نسل امروز جوانان غیور سرزمینمان انجام دادهاند.
اینجاست که رسالت قلم خودنمایی میکند. به همین سبب عدهای از نویسندگان با این دغدغه کنار هم جمع شدند تا درباره محور مقاومت؛ سرافرازیها؛ قدرتمندیها و پیروزیهایی که سربازان ما برای دفاع از آبوخاک کشورمان در خارج از مرزها انجام دادهاند را قلمی کرده و به مردم معرفی کنند.
برای ثبت آن خاطرات انتشارات «خط مقدم» به میان آمد تا رسالت خود را در این حوزه و عرصه انجام دهم. خدا را شاکریم که نویسندگان حرفهای این بخش به ما پیوستند و طی این پنج سال کارهای بسیار درخشانی صورت گرفته است. سال گذشته در جایزه شهید همدانی این انتشارات و آثارش، هشت جایزه را به خود اختصاص داد. جایزه کتاب جلال را از آن خود کرد. کارهایی را منتشر کرد که عموم مردم به آن اقبال ویژه نشان دادهاند.
دو کتاب با محوریت شهید سلیمانی به رشته تحریر درآورد و منتشر کرد که یکی از آنها با نام «سرباز» به قلم «مصطفی رحیمی»، بیاغراق از پژوهشیترین آثاری است که با محوریت سپهبد شهید، سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی انجام شده است. همچنین کار آقای «مرتضی سرهنگی» اثری به نام «نامزد گلولهها» نیز در این عرصه قرار میگیرد.
این وعده و مژده را نیز برای اولینبار در قالب این گفتوگو عنوان میکنم که کار جدیدی از آقای مرتضی سرهنگی همین امسال به بهانه سالگرد شهادت حاجقاسم منتشر خواهد شد که برای نخستین بار روایتی 600 صفحهای با محوریت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به مخاطبان ارائه خواهد شد. روایتی بسیار خواندنی و جذاب از حاجقاسم سلیمانی که قطعاً این اثر نیز مورد اقبال عموم جامعه خوانندگان قرار خواهد گرفت.
همچنین رسالت دیگری که انتشارات «خط مقدم» برای خود متصور بود، شناسایی و دعوت از تعدادی نویسندگان جوان است که در کنار نویسندگان خوشآوازه و بلندنام حوزه ادبیات دفاع مقدس و مقاومت گامبهگام و شانه به شانه جلو آیند، طبعآزمایی قلم کنند و بتوانند بر بلندای این انتشارات آثار خود را به مخاطبان معرفی کنند.
معتقدم آثار همین نویسندگان جوان دوشادوش آثار نویسندگان پیشکسوت حرکتی قدرتمند را در حوزه ادبیات مقاومت ایجاد کرده و با همین قدرت رو به جلو درحال حرکت هستیم. امیدواریم که این انتشارات با همان رسالتی که کار خود را آغاز کرده بتواند به فعالیت خود ادامه دهد.
بخش دوم و پایانی…
گفتوگو از امین خرمی
انتهای پیام
source