بررسی ادبیات مقاومت پس از شهید مقاومت در ایکنا
رژیم جعلی اسرائیل که طول حیات آن چیزی قریب به 76 سال است از بدو تأسیس خود پایههای حیات حکومت جعلی با امیال پلیدش را بر غصب سرزمین مادری فلسطینیان بنا نهاده و از آن سال تا به امروز در راستای مطامع خود از هیچ اقدامی در مسیر کشتار مسلمانان و ایجاد تفرقه میان آنها کوتاهی نکرده است.
شمار شهدای فلسطینی در قالب حملات ددمنشانه و وحشیانه این رژیم غاصب؛ از صدها هزار تن گذشته است و طی یکسال اخیر و از آغاز حماسه «طوفان الاقصی» آمار بیشاز 41هزار شهید را تنها در باریکه غزه از خود بهجای گذاشته است.
استمرار این وحشیگریها و ددمنشیها در شرایطی است که مجامع بینالمللی در مقر اصلی آن یعنی سازمان ملل متحد است -که بعد از جنگ جهانی دوم؛ این سازمان با هدف حل کردن اختلاف میان کشورها تأسیس شد- نهتنها در برابر تمامی این وحشیگریها و به مسلخ بردن انسانیت رژیم غاصب صهیونیستی سکوت کردهاند که از سوی دیگر حامیان اصلی این رژیم جعلی؛ آمریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه و دیگر ایادی دستنشانده ایالات متحده امریکا از هیچگونه کمکی در حوزه سلاح و ادوات نظامی گرفته تا کمک به کشتار کودکان معصوم؛ زنان؛ مادران و مردمان فلسطین دریغ نکردهاند.
اوج این پلیدیها و شیطانصفتیها به ششم مهر امسال ترور شهید سیدحسن نصرالله(رضوانالله علیه) در کنار برخی از فرماندهان نهضت و جنبش «مقاومت» ازجمله سردار نیلفروشان برمیگردد.
اگر ادبیات را آیینه بازنمایی تاریخ و روایت زیست مردمان هر دیار و سامانی در نظر بگیریم، هیچگاه این گونه فرهنگی و هنری در ساحت روایت حال مردمان از زبان ادیبان و شاعران در هزارههای تاریخ فروگذار نبوده است. پس بر همین سبب است که وقتی بر بلندای تعریف گسترده «ادبیات مقاومت» و «ادبیات پایداری» گام برمیداریم، بسیاری از اندیشمندان، پژوهشگران و کارشناسان داخل و خارج کشور بر این مهم اذعان دارند که از زمانی که نخستین ظلم بر آدمِ ابوالبشر در این جهان اثیری وارد شد و آن ظلم شکلوشمایل مکتوب شدن و روایت به خود گرفت شاهد آغاز و تولد میراث و گنجینه عظیمی به نام «ادبیات مقاومت» بودهایم.
سرزمین انقلابی و اسلامی ایران نیز بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به سبب گام نهادن در مسیر راستین پیام اسلام که همان صلح؛ آرامش؛ ایستادن در برابر ظالمان و دفاع از مظلوم بود؛ به سبب سر خَم نکردن میان ایادی استکبار به فاصله کوتاهی از انقلاب، مورد تهاجم رژیم بعث قرار گرفت و این آغاز حماسه هشتسالهای بود که فصل مهمی از تاریخ ادبیات ایران را با خود یدک میکشد.
میراثی که از آن امروزه به عنوان «ادبیات دفاع مقدس» یاد میشود و هر آنچه که در این عرصه در حوزه نظم؛ نثر؛ روایت؛ خاطرهنوشت و تاریخ شفاهی به ثبت رسیده، سهمی از همان سرمایه بزرگ «گنج جنگ» به تعبیر مقام معظم رهبری است.
به بهانه شهادت «سید مقاومت»؛ شهید سیدحسن نصرالله (رضوانالله علیه) بر آن شدیم تا بار دیگر ضمن همدوشی و همراهی «ادبیات دفاع مقدس» با گونه کلانتر آن یعنی «ادبیات مقاومت» نسبت به بازنمایی حق و حقانیت مدافعان مظلومان؛ پیروان حق و حقطلبی و رهروان آزادی خواهی را اینبار در دو عرصه ملی و بینالمللی به بحث بگذاریم و در قامت گفتوگوهای جداگانه با بلندنامان این عرصه از شاعر تا نویسنده و نظریهپرداز به تبیین روند و آسیبشناسی این گونه ادبی بپردازیم.
آنچه در ادامه از خاطر شما میگذرد حاصل این گفتوگوهای مجزای خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) با رضا اسماعیلی؛ شاعر آیینی و دفاع مقدس، سعید یوسفنیا؛ شاعر دفاع مقدس، منتقد ادبی و مدرس دانشگاه و احمد شاکری؛ نویسنده، منتقد ادبی، نظریهپرداز حوزه ادبیات دفاع مقدس و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است.
سیدحسن نصرالله چهرهای محبوب و جهانی
در مسیر آسیبشناسی «ادبیات دفاع مقدس» و «ادبیات مقاومت و پایداری»؛ دریافت نسبت به این دو به هم و تاثیر و تاثری که این هر دو بر یکدیگر گذاشتهاند؛ پُر واضح است که ابتدا باید نمط خود را بر حوزه تعریف این دو گونه قرار دهیم.
از وجوهی که در تعریف «ادبیات مقاومت» بیشترین تبلور و تجلی را در حوزه آثار منظوم و منثور این شاخه ادبی دارد وابستگی بُنمایه موضوع و تِم آثار به شخصیتهای کاریزماتیک و رهبران حوزه مقاومت و پایداری است.
بخش مهمی از این مؤلفه در شاخه ادبیات قهرمانپرور انقلاب اسلامی با محوریت بازنمایی رهبری که هادی جنبشی در مسیر پایداری، ایستادگی و مبارزه با ظلم و ستم جهانی است در وجوه بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) متبلور است. این خود سرمشقی برای دیگر ادیبان و فعالان حوزه ادبیات پایداری؛ دفاع مقدس و در ادامه مقاومت بدل شد.
بر همین اساس است که بخش مهمی از فرهمندی آثار شاعران و نویسندگان این گونه ادبی مبتنی بر همین چهرههای رهبر؛ قهرمان و پیشروی جریان استوار شد. بخشی از این ساحت و جایگاه بر روایت سیما، سلوک و شیوه قلمی کردن آثار با محوریت رهبر حزبالله لبنان؛ شهید «سیدحسن نصرالله» در پس میراث سه دهه حضور او در رأس دبیرکلی حزبالله لبنان استوار است.
این خود یکی از مؤلفههایی است که اصلیترین مجال سنجش قلم و آثار نویسندگان این حوزه را به خود معطوف کرده است.
رضا اسماعیلی؛ شاعر آیینی و دفاع مقدس و از اعضای «انجمن قلم ایران» در گفتوگو با ایکنا درباره چرایی و چگونگی میل شاعران و نویسندگان در پرداخت و بازتاب سیما و سلوک رهبران و چهرههای درخشان دفاع مقدس، مقاومت و پایداری در قالب اشعار و نوشتههای خود گفت: از آغاز شکلگیری ادبیات فارسی تا امروز شاهدیم شاعران بزرگ به برخی از چهرههای تاریخی و فرهنگی تعلق خاطر داشته و هم در زمان زیست و هم در بعد از درگذشت آن بزرگان آثاری را به آنها تقدیم کردهاند.
این مدرس دانشگاه و شاعر دفاع مقدس تصریح کرد: من از زبان مولانا علت این تعلق خاطر را اینگونه میگویم که مولوی میفرمایید «از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست»؛ یعنی بهواقع همه این شخصیتها که در منظر ما از بزرگان علم؛ فرهنگ؛ هنر و سیاست هستند دارای شخصیتی کاریزماتیک و از کرامات اخلاقی و سجایای روحانی در منش و گویش خود برخوردار بودند.
سراینده دفتر شعر «در ستایش بیداری» افزود: از سوی دیگر نباید فراموش کرد که سیدحسن نصرالله، چهرهای محبوب نه تنها میان مسلمانان که میان چهرههای متفکر، اندیشمند و اهالی فرهنگ و هنر دیگر نقاط جهان و پیروان ادیان دیگر بود. این مهم به لطف اندیشه؛ بینش؛ فلسفه؛ جهانبینی و توجه عمیق او به انسان و انسانیت بود. از همین رو هنرمندان؛ شاعران و نویسندگان تلاش میکنند تا سیمای روشن و برجستگی شخصیتهای بزرگ و برجسته را که گاه در همان زبان و ادبیات بدل به اسطوره شدهاند اینبار با زبان هنر روایت کرده و به تصویر بکشند.
این شاعر آئینی خاطرنشان کرد: امروز هم درباره مجاهد نستوه؛ سیدحسن نصرالله این اتفاق افتاده است. طی همین روزها و کمتر از یک هفتهای که از شهادت رهبر حزبالله لبنان؛ «سید مقاومت» سپری شده است؛ شاهد بودهایم که تا چه حد شاعران دست به سرودن شعر و خلق اثر ادبی زدهاند و این نشاندهنده مقبولیت و محبوبیت این شخصیت برجسته در ذهن مردم ایران و جهان است.
تعریف قهرمان در «ادبیات مقاومت» متفاوت است
اسماعیلی در پاسخ به این پرسش که آیا «ادبیات مقاومت» نیاز به یک پیشوا و قهرمان برای پیشبرد روایت خود دارد یادآور میشود: «قهرمان» به آن معنا که گاه ذهن ما را به سمت افسانهها سوق میدهد خیر! اگر منظور شما از قهرمان این است باید بگوییم که اینگونه نیست! اما به عنوان «اسوه حسنه» به قطع و یقین ادبیات مقاومت نیازمند قهرمان است. ما در آموزههای دینی خود نیز به پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) «اسوه حسنه» می گوییم. چرا که آنها افرادی هستند که شخصیتشان قابلیت پیروی است و میتواند برای مردم الگو باشد. نکته مهم در این میان توجه به این امر است که آن شخصیتهای بدل به الگو شده اتفاقا از جنس مردم هستند و تفاوتی با مردم کوچه و بازار ندارند!
سراینده مجموعه شعر «سلام بر عاشورا» با تاکید برآنکه، بعید است شما در طرح این پرسش تنها بر مؤلفه «قهرمان» اصرار داشته باشید تصریح کرد: آنها افرادی از جنس مردم و در کنار مردم هستند؛ اما با این وجود توانستهاند محبت خود را در قلب مردم جاری سازند. حضرت امام خمینی(ره) یکی از همین شخصیتها هستند. اگر به تاریخ صدر اسلام نیز نگاه کنید شخصیتهای بزرگی را شاهد هستیم که از چنین ویژگیهایی برخوردار بودند. شخصیتهایی که ارتباط نزدیکی با خود مردم داشتند، از آنها بودند و همین باعث میشد که مردم آنها را دوست داشته باشند. این استمرار محبت در قلوب مردم منتج به عرض ارادت هنرمندان، شاعران و نویسندگان برای نوشتن و سرایش از بزرگی و عظمت آنها شده است. همین مهم سبب شده است که در طول تاریخ، این افراد به چهرههای برجستهای بدل شوند که از آنها امروز به «قهرمان» تعبیر میکنیم.
اسماعیلی در پایان با طرح این پرسش که اگر از زبان خود آن بزرگان این سوال را مطرح میکردیم که آیا شما خود را قهرمان میدانید؟ شاید پاسخ آنها منفی بود و بر این اصل تاکید میکردند که ما نیز مانند دیگر افراد هستیم و تفاوتی با آنها نداریم تاکید کرد: چنان که در دوران دفاع مقدس نیز اکثر فرماندهان برجسته آن روزگاران که امروز به نیکی از آنها یاد کرده و خاطره آنها را زنده نگه میداریم از میان مردم برخاسته بودند و از جنس مردم بودند. اما به سبب آن کرامات اخلاقی و انسانی برجستهای که داشتند به افرادی ممتاز بدل شدند و توانستند جایگاه برجستهای میان مردم پیدا کنند.
کارآمدی ایمان در برابر باور عقلی و داشته نظامی
در ادامه بررسی و آسیبشناسی جریان شعر و ادبیات مقاومت میتوان به این مسئله پُرتکرار از زاویه برخی از کارشناسان، محقان و پژوهشگران حوزه ادبیات و شعر دفاع مقدس نیز اشاره کرد که قاطبه آنها معتقدند گویی موضوعاتی که شعر و ادبیات مقاومت در باب آن مؤلفهها بیان موضع و دیدگاه دارد، از دیرباز موضوعاتی تکرارشونده هستند و اغلب آنها حول محور و نقطه پرگار مبارزه با ظلم و ظالم شکل گرفتهاند. در حالی که دامنه تعریف و وسعت ورود قلم و نگاه ادیب و شاعر حوزه «مقاومت» و «پایداری» بسیار گستردهتر این تنها تمرکز بر این موضوع است.
اما به نظر میرسد هر چه به روزگار خود نزدیک میشویم؛ «ادبیات مقاومت» یا در شمایلی متفاوتتر، «ادبیات پایداری»، تنها خود را در شمایل ناب و زیست افراد معطوف میکند؛ این مؤلفه و نگرش به ویژه در بیان بسیاری از شاعران نمایان است. مولفهای که سبب افت کیفیت و بر مدار تکرار قرار گرفتن قاطبه این دست از آثار شده است.
سعید یوسفنیا؛ شاعر دفاع مقدس، منتقد ادبی و مدرس دانشگاه در گفتوگو با ایکنا در بررسی این آسیب، ابتدا با بیان تسلیت بابت شهادت مرد مؤمن عرصه مقاومت؛ سیدحسن نصرالله؛ بر این مهم تاکید کرد که «شعر پایداری» یا «شعر مقاومت» صرفنظر از دلالتهای موضوعی؛ فلسفی و علوم عقلی به شعری گفته میشود که نتیجه همراهی و همدلی میهنی؛ قومی و دینی در برابر هر ظلم و تجاوزی است و افزود: بر این نکته باید تأکید کرد که تنها «جنگ»؛ محمل شعر پایداری نیست. میتوان گفت که مفاهیم شعری و ادبی «پایداری» و «مقاومت»، فرآیندهای عام دیگری را نیز دربرمیگیرد. به عنوان نمونه دورههای خاصی چون نزاع انسان با طبیعت؛ نزاع با حکومتهای فاسد و مستبد؛ مبارزه و ایستادن در برابر بیگانگان از جمله این مضامین فراگیر و ذیل تعریف شعر و ادب مقاومت و پایداری قرار میگیرد.
سراینده دفتر شعر «سردار سربداران» با بیان آنکه به همین سبب است که میتوان گفت شعر و ادب پایداری و مقاومت که محصول ایستادگی و مقابله در برابر تهاجمِ مهاجم است در هر اندیشه و اعتقادی و با هر مرام و انگیزهای وجود دارد و قابل بحث و بررسی است تصریح کرد: در این مسئله تردیدی وجود ندارد که جنگ پدیدهای نامطبوع و غیر قابل قبول است. با قدرت میتوان گفت همه مذاهب و مکاتب نسبت به پدیده جنگ بدبین هستند؛ اما هر آیین و دینی مواجهه با جنگ را در شرایط خاص تجربه کرده است. در دین اسلام با مفهومی بهنام «حق و باطل» و «خیر و شر» مواجه میشویم که ما را به این یقین و باور قلبی میرساند که ایمان کارآمدتر از همه ایدههای عقلی و داشتههای نظامی است. مصداق بارز این باور اعتقادی واقعه عظیم عاشورا است.
این شاعر آئینی و دفاع مقدس با اشاره به آنکه تردیدی در این مسئله وجود ندارد که باورهای دینی رکن اساسی فرهنگ ما است خاطرنشان کرد: اما برخی از حوادث و اتفاقات تاریخی، اقتصادی و نظامی در جهتگیری فرهنگی نقش داشتهاند و «شعر مقاومت» نیز گستره پوششی به همین عمق و وسعت را دارا است.
اثرگذاری پایین تجربه دستدوم
نکته مهم بعدی که در مسیر آسیبشناسی شعر مقاومت وجود دارد متوجه این نکته است که با تمرکز بر تاریخ معاصر کشورمان به نظر میآید که هرچه در این تاریخ پیشتر و جلوتر میآییم، در بیان و روایت شاعران دفاع مقدس و در ادامه شاعران مقاومت و پایداری از آن فراگیری وسیع مفهوم «شعر و ادب مقاومت» به سمت بیان و روایت تجربههای فردی و شخصی متمرکز میشود و همین تاکید بر نگاه شخصی باعث کمرنگتر شدن مضامین والای حوزه شعر و ادب مقاومت و پایداری در آثار نسل شاعران سوم در قیاس با نسل اول شاعران دفاع مقدس و مقاومت به مضامین تکبُعدی و شخصی شده است.
این آسیب موجب شده تا برونداد واقعیت و شمایل عظیم مفهوم «مقاومت» و «پایداری» نزد عموم مخاطبان کمرنگتر شود. این مهم از یک سو درک آن حماسه ایثار، مقاومت و پایداری را بری مخاطبی که آن سالهای حماسه و دفاع هشت ساله را ندیده سختتر و گاه گُنگتر شود و از سوی دیگر همین آسیب کار ترجمه و فراهم ساختن بستر جهانی شدن «ادبیات و شعر مقاومت» را دشوارتر میکند.
یوسفنیا در پاسخ به این منظر و دلایل ایجاد این آسیب گفت: معتقدم که این مسئله به ذات و شخصیت شاعر و نویسنده بازمیگردد؛ اینکه او تا چه حد جهانِ روایت خود را در حوزه خلق اثر ادبی در حوزه نظم و نثر، شخصی، مختص فرهنگ و سرزمین خود کند و تا چه حد در راستای دستیابی به زبان جهانشمول گام بردارد. از سوی دیگر باید در کنار مؤلفه شخصیت شاعر و نویسنده؛ توان و میزان تجربه او را نیز در این میان لحاظ کرد.
سراینده دفتر شعر «خورشید شبگرد» با ذکر نمونه، مثال و خاطرهای افزود: به خوبی به خاطر دارم در دوران دفاع مقدس همه شاعرانی که در این عرصه قلم میزدند تجربه جبهه و خط مقدم نبرد را داشتند و از نزدیک با این واقعه مواجه میشدند. زندهنام «قیصر امینپور» خود اهل دزفول بود و در زیر بمباران و موشکهای رژیم بعث حضور داشت. ذیل همین تجربه زیسته بود که آن شعر معروف خود را سرود که:
میخواستم شعری برای جنگ بگویم
دیدم نمیشود
دیدم قلم زبان دلم نیست
امینپور این شعر، زبان و لحن سرایش را در همان تجربه زیسته خلق کرده است. استمرار این نگاه به جایی میرسد که میگوید:
باور کنید من با دو چشم مات خودم دیدم
که کودکی ز ترس خطر تند میدوید
اما سری نداشت
این تصویر، لحن و زبان به شکل کامل بازتابدهنده تجربه و مشاهده شخصی شاعر یا همان فصل زیسته او در قالب تراوش قلمش برای سرودن این اثر را بازنمایی میکند.
محقق و نویسنده کتاب «صبح تجلی» ادامه داد: اما وقتی شاعر از جنگ فاصله میگیرد مسلم است که تجربهها رنگ میبازند و شاعر تنها به دیدهها و شنیدههای غیر مستقیم برای روایت؛ خلق زبان و لحن؛ بیان نگرش ذهنی و دغدغههایی که در فکر می پروراند متوسل میشود. این «تجربه دست دوم» در کیفیت آثار تأثیر مستقیم خود را میگذارد. مثل فردی که برای اولین بار گُلی را مشاهده کرده و چشم معشوق را به آن گُل تشبیه کرده و بعد شاعری که آن شعر را خوانده، بدون آنکه آن گل را دیده باشد، دست به تشبیه همین اتفاق میزند. مسلم است که خروجی شعری و احساسی این دو نگاه با هم و تأثیرگذاریاش در ذهن مخاطب متفاوت است. بههمین سبب معتقدم هرچقدر که ما از دوران دفاع مقدس فاصله گرفتهایم و شاهد فاصله گرفتن شاعران و نویسندگان از تجربهها بودهایم. شاعران بَری از آن دیدهها، تجربهها و زیستهها؛ برای خلق آثارشان اتکای خود را بر بحثهای شنیداری و متون مکتوب قرار داده و چون خود؛ آن اتفاقات را زیست نکردهاند، مسلم است که در روایت و بیان دیدگاههایشان در خلق اثر ادبی با محوریت مقاومت و پایداری تأثیر مستقیم خود را میگذارد.
امر فطری
یوسفنیا در ادامه با تاکید بر آنکه در کنار آسیب اُفت کیفی آثار مبتنی به تجربه دست دوم در مسیر خلق به دسته دیگر شاعران و نویسندگانی اشاره کرد که برای پوش این آسیب به سمت خلق زبان جهانشمول حرکت میکنند: در این میان شاعرانی در سراسر جهان وجود دارند که خلق آثارشان به سبب قرار گرفتن آنها در شرایط متفاوت میسر شده است. به عنوان مثال «محمد الفیتوری» (شاعر، نویسنده و دیپلمات سودانی) میگوید «من مالک چیزی نیستم جز ایمان و تاریخ وطنم. وطنم، سرزمین گسترده افریقا است. سرزمینی که در خونم حملش میکنم و در هوا تنفسش میکنم.»؛ با دقت در همین جمله میتوان به یکی از مؤلفههای «شعر پایداری» یعنی «توجه به وطن و خاک سرزمین»؛ «وطندوستی و عشق به میهن» پِی بُرد. مولفهای که موجب تولد شعرهای درخشان بسیاری در عرصه ادبیات شده است.
سراینده دفتر شعر «یک نکته از هزاران» با بیان آنکه شاعران مختلف و متعددی هستند که «عشق به وطن» را امری غریزی و فراتر از طبع شاعرانه میدانند و دراینمیان، زبان و تراوش شاعر را تنها ابزاری برای بیان «حس غریزی» و «امری فطری» میدانند تصریح کرد: این دسته از شاعران نیز در خلق آثارشان اغلب زبانی جهانشمول دارند و چه مخاطب همزیست سرزمین آنها باشد، چه نباشد؛ با آثار آنها بیشترین قرابت را برقرار میکند. به شخصه متأثر از همین نگاه و اندیشه بر این مسئله تأکید دارم که «شعر پایداری امری فطری» است؛ چرا که عشق به سرزمین و میهن در فطرت هر بشری وجود دارد و وقتی آن سرزمین، مورد یورش و تهاجم قرار میگیرد؛ مسلم است که آن فرد به سبب دارا بودن این امر فطری از درون میسوزد، آتش میگیرد و ویران میشود. بازنمایی این سوختن؛ ایستادن؛ مقاومت و تراوش آن در حوزه ادبیات به ادبیات مقاومتی منتج میشود که سرچشمه آن در همان امر فطری «عشق به سرزمین» نهفته است. پس «ادبیات مقاومت» را امری فطری میدانم.
عشق به سرزمین
مؤلفه دیگری که در این گزارش بنا شد در قالب همکلامی با کارشناسان؛ نویسندگان و شاعران حوزه «ادبیات پایداری» مورد توجه، تمرکز و پرسش قرار گیرد به فاصله گرفتن نسل نویسنده امروز از سالهای دفاع مقدس باز میگردد. نویسندگانی که از آنها به عنوان «نسل سوم نویسندگان انقلاب» در کشورمان یاد میشود، افرادی که اصلاً در دوران حماسه هشت ساله به دنیا نیامده بودند تا بتوانند تجربه شهودی آن اتفاق را داشته باشند. به همین سبب این افراد به سمت خلق یا شیوه ادبی دیگری که امروز از آن به عنوان «ناداستان» یاد میشود حرکت کردند.
این افراد به جای گام نهادن در مسیر خلق داستان و رمان و یا سرودن شعر در حوزه ادبیات مقاومت و پایداری به سمت «مستندنگاری» حرکت کردند. بر حسب اتفاق طی یکی، دو دهه اخیر؛ گونه «مستندنگاری» و «تاریخ شفاهی جنگ» نسبت به دیگر انواع خلق ادبی در این حوزه از کفه بسیار سنگینتری برخوردار است.
خلق این ساحت ادبی به گفتوگو نشستن نویسندگان نسل سوم با راویان آن روزها شکل گرفت. آنها قلم خود را در مکتوب کردن خاطرات و روایتهای افرادی استوار کردند که تجربه زیسته و شهودی آنها حضور در میدان جنگ بوده است. به همین سبب یکی از بخشهای مهم و کفه سنگین خلق آثار ادبیات مقاومت و پایداری طی یکی دو دهه اخیر بر حوزه ثبت روایتهای دوران دفاع مقدس در قالب این گونه ادبی استوار شده است. گونهای که در عین اهمیت به سبب چربش نگاه کمی بر کیفیت آثار خود به چشم اسفندیار دیگری در حوزه روند آسیبشناسی ادبیات «دفاع مقدس»؛ «مقاومت» و «پایداری» بدل شده است.
یوسفنیا در پاسخ به این آسیب، چرایی ایجاد آن و راههای برونرفت آن گفت: ابتدا باید بر این مسئله تأکید داشت که مواجهه با مسئله یا امر «ناداستان» برای شاعر و نویسنده امری به کُل متفاوت است و میتوانم بگویم دو جهان از یکدیگر جدا بهشمار میروند؛ چرا که شعر امری درونی است و حتی اگر کسی این روایتهای «ناداستان»؛ خاطرهها و تاریخ شفاهی جنگ را بخواند، دچار غلیان و جوشش شاعرانه شود و درنهایت این تراوش ادبی او به شعری هم ختم شود؛ بازهم شعر او تجربه دستدوم بهشمار میرود! مطلبی که پیشاز این به آن اشاره کردم!
سراینده دفتر شعر «شعلههای شرقی» با طرح این پرسش که چرا «شعری برای جنگ» زندهنام قیصر امینپور در دلها نفوذ کرد افزود: چون او تجربه دست اول؛ شهودی و زیسته خود را بیواسطه و همسو با همان فراز و فرود تلخ و مصائب جنگ با مخاطب در سروده خود قسمت کرده است. این همان بزنگاهی است که اگر او در شعرش صحبت از امید، ایستادگی، پایداری و مقاومت کرد؛ معنایش را مخاطب با جان و درون و تعقلش دریافت میکند. زندهنام «سیدحسن حسینی» و رباعیات درخشانش نیز در همین دسته قرار میگیرد. تازه او شاعری بود که دست دیگر شاعران را میگرفت و به شکل گروهی به جبهههای حق علیه باطل میرفتند. مسلم است که آثار آنها رنگوبوی درخشش، طراوت، مانایی و جاودانی در ادبیات پایداری و مقاومت ما میگیرد؛ چرا که تجربه آنها تجربهای «دستاول» و ناب از دیدههای خود در بستر جنگ با همه تلخیها؛ شیرینیها؛ فراز و فرودهایش است.
سراینده دفتر شعر «خورشید شبگرد» یادآور میشود: من نیز خود تجربه حضور در جبهههای جنگ را پشت سر گذاشته و مانند ما، بسیار شاعرانی بودند که پیش از خلق آثار ادبی خود به جبهههای جنگ میرفتند؛ چندین ماه در جبههها میماندند؛ دست به نبرد و مبارزه میزدند و در ادامه آنچه که میدیدند را با چشم هنرمندانه ثبت و ضبط میکردند و سپس به خلق آثار ادبی خود میپرداختند.
یوسفنیا در پایان و در پاسخ به این پرسش که با استناد به همین جمله شما شاید این سوال در ذهن ایجاد شود که این حضور شاعران در جبهه از روی همان امر غریزی و فطری که از آن به عنوان «عشق به سرزمین» یاد کردید برآمده یا اینکه شاعران برای کسب تجربه جهت سرودن شعر به جبهههای جنگ میرفتند تاکید کرد: مسلم است که گام اول آن «عشق» است. همین عشق بود که آنها را به «تجربه» راهنما شد. مسلم است که گرفتن تصمیم حضور در خط مقدم جنگ از سر عشق به خاک میهن و مردمان آن بود. به سبب آن حضورِ برآمده از سر عشق بود که تجربیات حاصل میشد و درنهایت با زبان هنرمندانه شاعران به دیگر مردمان هدیه میشد. این همان سبب است که به ویژه در سالهای دوران دفاع مقدس و دهه نخست بعد از آن ما شاهد غلبه «شعر» بر خلق «داستان» یا «رمان» با محوریت «ادبیات پایداری و مقاومت» بودیم؛ چرا که آن تجربیات برآمده از عشق به میهن که شاعران و نویسندگان را راهی جبهههای حق علیه باطل میکرد باعث میشد مشاهدات و تجربیات آن سفر چنان این افراد را به غلیان آورد که جوشش آنها به آنی در قالب شعر رُخنمایی میکرد تا اینکه بخواهند ماهها بنشینند تا داستان یا رمانی بنویسند. ازسوی دیگر یکی از رسالتهای مهم در آن زمان گام نهادن در حوزه ادبیات تهییجی بود تا از سویی امیدبخشی در جامعه افزایش پیدا کند و از سویی دیگر، روحیه رزمندگان بالا رود.
عرصه بیکرانه
به زعم قاطبه اهل فن و کارشناس حوزه مباحث نظری ادبیات؛ گستره «ادبیات پایداری» هم از نظر «مضمون»؛ «موضوع» و هم از نظر «زمانبندی» گستره وسیعی است. به تعبیری میتوان گفت از زمانی که نخستین ظلم روی زمین رخ داد و آن ظلم انعکاسی در آیینه ادبیات پیدا کرد؛ شاهد تولد ادبیات پایداری بودیم.
این مسیر در طول تاریخ بشر تا روزگار معاصر خودمان ادامه داشته است. در این میان ماجرای دفاع مقدس که در پس آن حتی یک وجب از خاک خود را به دشمن ندادیم. سپس استمرار معارف دفاع مقدس در حوزه «جبهه مقاومت» و دفاع از حرم که امروز به «جنبشِ محور مقاومت» بدل شده که در بطن و متن خود بخشی از سرفرازی تاریخ معاصر کشورمان را بازنمایی میکند.
اینجاست که از یک سو مؤلفهای در باب یافتن نقطه عطف حوزه «ادبیات پایداری و مقاومت» با آنچه که سرچشمه خلق تولد این گونه ادبی در ساحت «ادبیات دفاع مقدس» بود اهمیت بالایی پیدا میکند و از سوی دیگر، جای تعقل و ایجاد پرسش برای دریافت و پنداشت بهتر آن را موجب میشود.
از همین رو به سراغ احمد شاکری؛ نویسنده دفاع مقدس، نظریهپرداز ادبیات مقاومت و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در باب این نسبت میان شکلگیری جنبش ادبی مقاومت و پایداری در سرچشمهگیری از ادبیات دفاع مقدس و عبور زبان آن از زبان ملی به زبانی بینالمللی رفتیم.
شاکری در گفتوگو با ایکنا ضمن تسلیت شهادت «سید مقاومت، سیدحسن نصرالله»، دبیرکل حزبالله لبنان با بیان آنکه طرح موضوع یافتن نسبیت میان «ادبیات دفاع مقدس» و «ادبیات مقاومت و پایداری» موضوعی مهم، پردامنه و پربحث است گفت: میدانیم که در چند دهه اخیر بحثهای متعددی در حوزه چیستی و کرانههای ادبیات پایداری انجام شده است. «اندیشکده ادبیات پایداری» در کشورمان تأسیس شده که تمرکز فعلیت و کار آن درباره انواع، قواره و چیستی ادبیات پایداری و تولید کتاب در این حوزه است. «رشته ادبیات پایداری» در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تأسیس؛ مقالات، یادداشتها و کتابهای متعددی نیز در این حوزه نگارش شده است. پس وجود چنین بسترها و زمینههایی است که ایجاد طرح مباحث در حوزه تطبیق و اندیشه بر محور ادبیات پایداری را بیش از پیش جلوهگر میکند. اتفاقات اخیر مانند قرار گرفتن در آستانه یک سالگی «طوفان الاقصی» و شهادت «سید مقاومت» و تعدادی از فرماندهان این محور نیز خود بزنگاهی برای تأمل و تدقیق بیشتر به این مهم است.
نویسنده کتاب «عریان در برابر باد» میافزاید: در باب نکته نسبت «ادبیات پایداری» و «ادبیات دفاع مقدس» میتوان گفت عرصه ادبیات پایداری چه بهلحاظ زمانی؛ چه موضوعی و چه مضمونی عرصه بیکرانهای است؛ بیکران در معنای واقعی کلمه! در برخی از تعاریف نیز آنقدر این مقولهِ مفهومی را مُوَسَع دیدهاند که از تجربه زیست انسان و نحوه مواجهه او در برابر بلایای طبیعی و ایستادگی او در برابر آن تا مقاومت در برابر هجوم بیگانگان به خاک و سرزمینش در این عرصه جای میگیرد. اما وقتی صحبت از تطبیق و اندیشه میشود نخست باید این پرسش مطرح شود که مسئله ما با ادبیات پایداری چیست؟ اینکه ادبیات پایداری برای ما و دوره ما چرا به مسئله بدل شده است؟
«ادبیات مقاومت»؛ مولود «غسان کنفانی»
شاکری در پاسخ به پرسشهایی که خود پای مطرح کردن آتها را به میان آورد خاطرنشان کرد: اگر بخواهیم نگاه تاریخی به این مفهوم داشته باشیم؛ میتوانیم بگوییم که تاریخ ادبیات ما پاسخ روشنی به این پرسش داده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی؛ حتی با گذشت یک دهه از تولد ادبیات دفاع مقدس؛ عنوان «ادبیات پایداری» در حوزه نظری و اصطلاحات رایج در فضای ادبی ما چندان پُرکاربرد و شناختهشده نبود. اندکاندک اصطلاحی تحت عنوان «ادبیات مقاومت» آنهم تحت تأثیر کتاب «ادبیات المقاومه» نوشته شاعر و پژوهشگر فلسطینی؛ «غسان کنفانی» پدید آمد. بعدها فارسیسازی و معادلسازی شد و اصطلاح «ادبیات پایداری» متولد شد.
نویسنده کتاب «بی اسمی» با بیان آنکه نکته حائز اهمیت بعدی آن است که بدانیم «ادبیات پایداری» منتج و معلول «ادبیات دفاع مقدس» است تصریح میکند: دلیل آن است که ادبیات در بستر زیست و تجربه انسانها پدید میآید. به طول تاریخ ادبیات نگاه کنید، زمانی دو گونه ادبی «شعر» و «داستان» اوج میگیرند که رخدادهای اجتماعی و تاریخی معاصر بزرگ و پردامنهای شکل میگیرد. در تاریخ ادبیات ما در قریب 50 سال اخیر، «دفاع مقدس» یکی از همین اتفاقات بزرگی است که تجربه زیستی ما را غنا بخشیده و ادبیات نیز چارهای جز روایت آن نداشته است. اینجاست که بحث ادبیات دفاع مقدس در مباحث نظری مطرح میشود و در ادامه بحث ادبیات پایداری در پی ادبیات دفاع مقدس شکل میگیرد.
تمایز «ادبیات دفاع مقدس» با دیگر گونهها
شاکری با اشاره به آنکه نکته بسیار مهمی که در این میان وجود دارد آن است که اگر چه تمام اقسام و مصادیقی که ذیل ادبیات دفاع مقدس قرار میگیرند؛ ذیل ادبیات پایداری نیز وجود دارند و به اصطلاح میگویند که ارتباط این دو با یکدیگر «ارتباط عام و خاص مطلق» است تصریح کرد: اما در نقطه مقابل باید بر این مهم تاکید داشت که برخی از مصادیق ادبیات پایداری ذیل ادبیات دفاع مقدس قرار نمیگیرد. اگر شما به مشروطه نگاه کنید؛ یا پیشتر به تاریخ اسلام مراجعه کنید؛ مشاهده میکنید تمامی نبردها، مقاومتها و نهضتهای آزادیخواهی و دینخواهانهای که شکلگرفته به تمامی در رده «ادبیات پایداری» قرار میگیرند و به لحاظ موضوعی با «دفاع مقدس» ما ما متفاوت است. اما نکتهای که در این زمینه وجود دارد آن است که ادبیات دفاع مقدس ما واجد اختصاصات و ویژگیهایی که به تمییز آن با دیگر گونههای ادبی به ظاهر مرتبط به آن میانجامد.
شاکری در تشریح این مسئله به ذکر مثالی میپردازد و خاطرنشان میکند: جنگهای بسیاری در دنیا دیدهایم که جنگهای دفاعی بودهاند. به این معنی که مردمان یک کشور برای دفاع از وطن، خاک و نوامیس خود در برابر نیروی مهاجم ایستاده و دفاع کردند؛ اما آیا این میتواند با «دفاع مقدس» برابری کند یا خیر؟ پاسخم این است که دفاع مقدس ما واجد مؤلفهها و خصوصیتهای اختصاصی منحصربهفرد و عمیق است. این مهم را در مطالبی که مقام معظم رهبری در زمینه تقریظ کتابهای دفاع مقدس قلمی میفرمایند میتوان رصد کرد. یکی از وجوه برجسته دفاع مقدس ما وجه «دفاع از انقلاب اسلامی»؛ وجه «دینخواهانه» و «عرفانی» آن است. این خصوصیتها در بسیاری از جنگها دیده نمیشود. به طور خلاصه باید بگویم دفاع مقدس؛ سلوک و سبک زندگی شیعی و ایرانی است.
آسیب همیشگی
یکی از دیگر از آسیبهای همواره بر زبان آمده در مواجهه با گونه ادبیات دفاع مقدس، پایداری و مقاومت از زبان قاطبه کارشناسان، پژوهشگران، اندیشمندان، نویسندگان و شاعران این حوزه؛ عدم جهانی شدن آن است. در حالی که این گونه ادبی، بومیترین گونه ادبی سرزمین انقلابی و اسلامی ایران به شمار میرود.
آنچنانکه احمد شاکری بیان میکند نسبت جهانشمول بودن ادبیات دفاع مقدس با دیگر گونههای ادبی مبتنی و برآمده از مولفه مشترک فرهنگ دفاع در دیگر جوامع است. اما با این رویکرد و چنین نگرشی این مثال به ذهن میآید که وقتی ما به عنوان مخاطب ایرانی، اشعار «پابلو نرودا» درباره انقلاب شیلی را میخوانیم حتی به عنوان کسی که در آن کشور و در آن انقلاب حضور نداشتهایم باز هم تحت تأثیر آن ادبیات قرار میگیریم. چنین خلق ادبی و نظایری از این دست که آثاری به غایت جهانی و شناسا میان تمامی علاقهمندان حوزه ادبیات است کم نیستند و از قضا محتوای آن آثار ادبی برای همه انقلابها دارای وجه کارکردی و تطبیقی است.
اما احمد شاکری در بستر زمانی وجه تمایز ادبیات پایداری که آن را در امتداد ادبیات دفاع مقدس میخواند را بُعد دینخواهانه شیعی و برآمده از فرهنگ ایرانی میداند.
با چنین نگرش و نظریهای این پرسش مطرح میشود که یا این نگاه باعث عدم جهانیشدن ادبیات خلقشده در ساحت دفاع مقدس؛ مقاومت و پایداری نمیشود؟
شاکری در پاسخ به چالش مطرح شده گفت: مؤلفهای که در قالب این پرسش مطرح کردهاید ما را به سمت پاسخ به این سوال و به این مرحله مهم از پوستاندازی ادبیاتمان سوق میدهد که چرا این پوستاندازی برای فرا نهادن پا از ساحت ادبیات ملی و مختصات جغرافیایی خود با محوریت انقلاب و دفاع مقدس با وجود گستره توسعه آن نگاه در حوزه محور مقاومت و دخیل بودن دیگر کشورها نتوانسته جنس زبان و خلق آثار خود را جهانی کند.
نویسنده کتاب «آنک جنگ؛ اینک داستان» افزود: پاسخ را باید در اندیشکدهها مورد مداقه قرار داد. آنچنان که گفتم اندیشکده ادبیات پایداری و رشته ادبیات پایداری در کشورمان داریم؛ پس باید ابتدا پرسید که چه ضرورتی دارد که ما به جای اصطلاح «ادبیات دفاع مقدس» از اصطلاح «ادبیات پایداری» استفاده کنیم؟ یکی از پاسخهای انتخابکنندگان و جایگزینکنندگان این اصطلاح به همان تمایل به جهانی شدن ادبیات دفاع مقدس ما باز میگردد. آنها معتقدند اگر «ادبیات دفاع مقدس» ما ذیل مفاهیم جهانی چون «مقاومت» و «پایداری» بگنجد این منظر پیش میآید که ادبیات دفاع مقدس ما واجد صبغه و سابقه زمانی و تاریخچه میشود.
این نظریهپرداز ادبی و محقق ادبیات دفاع مقدس تصریح کرد: بهشخصه این نگاه را درست نمیدانم چرا که معتقدم «ادبیات پایداری» درباره مفاهیم عام بشری صدق میکند. این مفاهیم عام در همه جهان و دورهها وجود دارند و به تمام مقولات پایداری و دفاعی قابل تطبیق هستند. اما دفاع مقدس ما وجوه مختص به خود، قوانین و چارچوبهای خود را دارد. از مطرحکنندگان این نظریه باید پرسید آیا ادبیاتی که اختصاص و چهارچوب خود را دارد (مانند ادبیات دفاع مقدس) نمیتواند جهانی باشد؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسش، باید این گزینه را به شکل معکوس مورد مداقه قرار داد و آن اینکه ادبیاتی جهانی است که سرچشمه و ریشه آن در برخی از اختصاصها و چهارچوبهای مشخص بگنجد. ادبیات پیش از جهانی شدن باید بومی و ملی باشد؛ در این مسیر توفیق حاصل کرده و سپس به سمت جهانی شدن حرکت کند. در حوزه نظریهپردازی ادبی این بحث بسیار مهمی است. اگر بتوانیم در این مسیر گام برداریم دو خط مشخص از یکدیگر تمییز داده میشود.
محقق، پژوهشگر و نویسنده کتاب نظری «فلسفه داستانِ داستان» افزود: برخی در حوزه نظریهپردازی ادبیات دفاع مقدس ما معتقدند اگر اختصاصات شیعی و ایدئولوژی را به شکل مشخص وارد ادبیات کنید نمیتوانید ادبیات خود را جهانی کنید. به تعبیری اعتقاد آنها این است که ادبیات جهانی دفاع مقدس باید از اختصاصات ایدئولوژیکی خود خالی شود تاکید میکند: این نظریه در شرایطی مطرح میشود که ادبیات در ماهیت خود هرچقدر بومیتر و اختصاصیتر باشد تحقق جهانیشدن آن ممکنتر و قابلدسترستر خواهد بود. بیتردید دراینمیان شروطی وجود دارد. شروط آن این است که با زبان داستان و با زبان غنی شعر این کار را انجام دهیم.
رسالت نویسندگان در مواجهه با «مکتب ادبی انقلاب اسلامی»
شاکری در مواجهه با این پرسش که این نظریه مطرح شده از سوی او آیا به کیفیت، قدرت و استواری قلم شاعران و نویسندگان در بیان روایت جنگ بازمیگردد تا در نهایت آنها بتوانند از مفهوم و نگرش ملی دفاع مقدس اثری در قالب داستان، رمان یا شعر خلق کنند که تأثیر و تأثر آن ابعاد فراتر از مرزهای جغرافیایی سیاسی کشورمان را درنوردد و بر مخاطبان جهانی اثر بگذارد پاسخ داد: ما امروز میگوییم که دارای «مکتب ادبی انقلاب اسلامی» هستیم. سؤالم این است که آیا ادبیاتِ مکتب انقلاب اسلامی برخاسته از تجربه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است یا خیر؟ پاسخ در مواجهه این پرسش آری است! یعنی ما با تجربه اختصاصی خود از انقلاب و دفاع مقدس دست به خلق ادبیاتی زدیم که برآمده از مکتب انقلاب است.
این پژوهشگر و محقق ادبیات دفاع مقدس در ادامه و در پاسخ به این پرسش که آیا به این مهم اعتقاد دارد که این مکتب را به چه زبانی باید روایت کنیم تا هم در داخل و هم خارج بتواند تاثیرگذاری داشته باشد با بیان آنکه به تحقیق همینگونه است و بیتردید در این میان «زبان» مهم است خاطرنشان کرد: اما توجه به اختصاصات مکتب و توجه به آن در قالب روایت آن زبان قدرتمند نیز به همان میزان حائز اهمیت است. اگر به این مفهوم؛ یعنی مفهوم «مکتب ادبیات انقلاب» یا «ادبیات دفاع مقدس» و استمرار آن «ادبیات پایداری» با چنین گستره عظیم معنایی و مفهومی بنگریم درنهایت منتج به خلق اثر ادبی، شعر و داستانی میشود که هم میتواند توسط یک شاعر و نویسنده ایرانی خلق شده باشد یا شاعری از کشور دیگر؛ اما اگر نتوانیم خط تمییزی میان این دو قائل شویم؛ تحقق این شیوه جهانیشدن بیش از آنکه توفیق باشد یک معضل است! چرا که ما به عنوان بانیان این مکتب و خالقان این نهضت ادبی، باید دست به جهانی شدن زبان آن بزنیم نه آنکه دیگران!
آسیب عبور از «ادبیات دفاع مقدس»
شاکری در ادامه این گفتوگو و در پاسخ به این مهم که آیا این نظریه جهانیشدن ادبیات مقدس باید توسط نویسندگان ما انجام شود نه دیگران در همان اندیشکدههای ادبیات پایداری ما مورد تدقیق، تدریس و مطالعه قرار میگیرد خاطرنشان کرد: وقتی اصطلاحی رایج میشود؛ اینکه چرا این اصطلاح وضع شده است اغلب مورد توجه قرار نمیگیرد و از آن عبور میشود. امروز؛ ادبیات ما از اصطلاحی به نام «ادبیات دفاع مقدس» در حال عبور کردن است. وقوع این آسیب باعث میشود که نتوان تفکیکی میان چارچوب ادبیات در مفهوم عام و نهضت و مکتب برخاسته از باور و تجربه زیسته یک کشور مانند ادبیات دفاع مقدس با ادبیات پایداری و مقاومت ایجاد شود.
این عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در پایان یادآور شد: به خاطر دارم کتابهایی در حوزه «ادبیات پایداری» در کشور ما تولید شده است که مصادیق «ادبیات سیاه دفاع مقدس» نیز در آنها به چشم میخورد. اما آنها را به عنوان ادبیات پایداری معرفی میکنند. یعنی اصطلاح ادبیات پایداری نهتنها مشتمل بر ادبیات دفاع مقدس است که گویا مشتمل بر «ضد آن» نیز شده است. از مفاهیمی که در «ادبیات سیاه دفاع مقدس» وجود دارد؛ ضدیت با جنگ است. یعنی به هیچ وجه به نگرش بنیادی این گونه ادبی کاری ندارد که چرا جنگ به وجود آمد؛ بلکه در نقطه مقابل میگوید که من تمایل به زندگی دارم و جنگ در مقابل زندگی است؛ پس من «ضد جنگ» هستم. اگر با همان گستردگی مفهوم پایداری که در ابتدای این گفتوگو به آن اشاره کردم به این مسئله نگاه کنیم این نگرش نیز ذیل ادبیات پایداری جای میگیرد؛ اما خوانشی که از آن میشود آیا با خوانش نهضت و مکتب انقلاب اسلامی مترادف است؟ به قطعیت باید گفت خیر چرا که حرف دفاع مقدس ما این نیست! میخواهم بگویم ادبیات پایداری در چنین دایره مفهومی گسترده تعریف میشود؛ در صورت عدم دقت به ایجاد تفکیک و خط تمییز در حوزه ادبیات دفاع مقدس این نگاه ممکن است به آسیبی جدی بدل میشود که گاه شاید اثرات آن قابل جبران نباشد.
با داغ عشق، شعله به سر ایستادهایم
در پایان این گفتوگوها؛ رضا اسماعیلی؛ یک غزل و سعید یوسفنیا دو رباعی تازه سروده شده خود را به پیشگاه روح بلند و روحانی سیدحسن نصرالله و مخاطبان ایکنا تقدیم کردند که در ادامه به مرور آنها میپردازیم.
ما بر چکاد خوف و خطر ایستادهایم
با درد و داغ و خون جگر ایستادهایم
در فتنهخیز حادثهها قد کشیدهایم
در روشنای صبح ظفر ایستادیم
تا بشکفیم از نفحات سپیدهدم
در مقدم نسیم سحر ایستادهایم
با نشر نور، رونق شب را شکستهایم
آماده تا ظهور سحر ایستادهایم
تا در زمین دوباره ببالد غرور سبز
با آرزوی مرگ تبر ایستادهایم
ما شهره در همه عالم به عاشقی
با داغ عشق، شعله به سر ایستادهایم
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عاشق
ما عاشقیم و زنده اگر ایستادهایم
سروده رضا اسماعیلی
1)
خورشید شد و به جمع یاران پیوست
لب تشنهتر از خاک به باران پیوست
ما در عطش فراق جانان ماندیم
سیدحسن نصر به جانان پیوست
2)
از ماه رسیدیم به آغوش پگاه
درگیر شدیم با ستم راه به راه
این جنبش بیمرز بهجا خواهد ماند
در سایه سیدحسن نصرالله
هر دو رباعی؛ سروده سعید یوسفنیا
روایت، گزارش و گفتوگو از امین خرمی
انتهای پیام
source