Wp Header Logo 682.png

جایی که کمدی زیاد است، یعنی تراژدی بالاست/ چرا مسعود کیمیایی با گوگوش ازدواج کرد؟

 

احسان رستمیان؛ تابناک- گفت و گوی سرویس فرهنگی تابناک، با «پولاد کیمیایی»، بازیگر و کارگردان سینما، تئاتر و تلویزیون در همان صحنه اجرای نمایش در کاخ سعدآباد -محل برگزاری نمایش «قصه ترانه‌های ماندگار»- انجام شد و کیمیایی این بار با نگاهی انتقادی به فیلمسازان و مدیران سینمایی، سخن گفت.

 

در متن و فیلم گفت و گو که شامل گزارشی از قصه ترانه‌های ماندگار نیز است، اظهارات این هنرمند و انتقاداتش از شرایط موجود سینما را درخواهید یافت. 

 

نمایش قصه ترانه‌های ماندگار ، همچنان در سعدآباد در جریان است.

 

***

بفرمایید که چرا کم کارید؟

سوال پیچیده‌ای است، یعنی ورود کردن به این که اصولاً سیاست‌های کاری چیست، این است که متاسفانه یا خوشبختانه سیاست درون سینما به این گونه چرخیده که یک سری افراد خیلی کار کنند  و یک سری افراد کم کار باشند.

به جهت اینکه طرز فکر سینمایی و سیاست گذاری سینمایی تغییر کرده یعنی آن در واقع ستاره محوری که یک زمانی ما داشتیم و از گونه‌های آدم‌های دیگری بود آن‌ها تغییر کردند.

بیشتر در واقع سیاست‌های فعلی ارشاد بر مبنای این شده که فیلم‌های کمدی ساخته شود و در فیلم‌های کمدی هم یک فرمول‌های جواب داده که آن فرمول‌ها تکرار می‌شود و کم کاری من به دو جهت است، یکی اینکه احساس می‌کنم هنرمند خودش در یک مقطعی از زندگی  باید تصمیم بگیرد که یک مدت نباشد یعنی در یک شرایطی نبودن بهتر از بودن است.

  نمی‌خواهم بگویم که الان مثلاً ۳۰۰۰ تا پیشنهاد داشتم و همه این‌ها را رد کرده‌ام اما به طور معمول فرض کنید که در سال ۴ تا ۵ تا ۶ تا کار خوب بهم پیشنهاد می‌شد که از بین این‌ها یکی، دوتا انتخاب می‌کردم و می‌رفتم.

از چندین سال پیش یعنی بعد از کرونا به این طرف چندین کار به من پیشنهاد شد که نرفتم و این باعث شد که یک گپ طولانی به نظر برسد،  یعنی شما وقتی مثلاً ناگهان سه تا چهار تا کار را رد می‌کنید  منجر می‌شود که چند سال در جشنواره نباشید، فیلم‌هایتان اکران نمی‌شود و کمتر دیده می‌شوید.

تمرکزم را روی مسائل دیگر، روی یادگیری خودم و یک مقداری  روی تجربه در تئاتر گذاشتم و سعی کردم آن را دنبال کنم.

در پی ساخت یک فیلم هم هستم و می‌خواهم یک فیلم بسازم، علی رغم این که فیلمسازی بسیار سخت شده است.

 

تعداد بازدید : 1011

راجع به این فیلمی که می‌خواهید بسازید توضیح می‌دهید؟

من یک فیلم فیلمنامه‌ای در دست دارم که خیلی متفاوت با آن چیزی است که در فیلم اولم تجربه کردم. در فیلم اول تجربه‌ای که بیشتر دنبالش بودم این بود که تکنیک کارگردانی را در خودم بسنجم و بتوانم در واقع یک فیلم را با ضربان قلب بالا بسازم و دکوپاژ کنم.

در فیلم دومم دارم سعی می‌کنم که وارد یک حیطه دیگری شوم و آن حیطه، حیطه‌ای است که یک مقداری در واقع فضای سایکولوژیکی ، جنایی و مرموز است و یک مقداری در فضای  سورئال. این فیلم یک قصه‌‌ی زن محور دارد، یعنی قهرمانش یک زن است، البته دو تا شخصیت مرد داریم که بسیار در کنار آن زن مهم هستند و یک فیلم بسیار سخت خواهد بود که امیدوارم بتوانم مجوز ساختس را بگیرم.

 

مگر نمی‌گویید فرمول کمدی های بفروش بدست آمده است، چرا فیلم کمدی نمی‌سازید؟

کمدی چیز بدی نیست، کمدی شاد کردن مردم است. وقتی که مردم می‌خندند لذت می‌بریم، اصلاً یک شوق بسیار زیبایی درون آدم می‌آید که توانسته است قلب کسی را روشن کند و حال آن طرف راخوب کند، به خصوص در این روزهایی که روزهای سختی برای ملت ما است.

  در سینما کمدی متفاوت است، کمدی ژانر ارزشمندی است اما کمدی‌های فرمولیک و مبتنی بر شوخی‌های جنسی و سطحی، شأن سینما را پایین می‌آورند. کمدی باید حرفی برای گفتن داشته باشد و به مخاطب احترام بگذارد.

شوخی جنسی، پس گردنی زدن و زمین خوردن از نظر من نامش کمدی نیست و در شأن سینمای ما نیست. ما نباید مخاطب را ارزان و یا به هر قیمتی بخندانیم.

کمدی جزو سخت‌ترین و پر مخاطب‌ترین و پرنیاز ترین ژانرها است.

این کمدی‌هایی که ما الان داریم می‌بینیم که مثلاً مردها با شورت می‌رقصند و زن ‌ها دست می‌زنند از جنس چرک است، من این را دوست ندارم. با اینکه خودم گشت ارشاد را کار کردم ومردم این مدل کارها را دوست دارند، مثلاً هرجا می‌روم می‌گویند عطا(شخصیت فیلم)  چطوری.

 

پس دلیل این انتخابتان چه بود؟

  من اول از همه گشت ارشاد ۱ را انتخاب کردم به خاطر اینکه احساس کردم یک نوع کمدی بود که حرفی برای گفتن داشت و فاخر بود،  یعنی فاخر هم نباشد دست می‌گذاشت روی یک نقطه حساسی و از آن تابوشکنی می‌کرد و آن را می‌شکافد و آن فضای جدی را از بین می‌برد.

من کمدی را خیلی دوست دارم اما به شرطی که ارزنده باشد.

 

پس به این فیلم‌هایی که الان به عنوان کمدی پخش می‌شوند نقد دارید؟

بله. صددرصد. یعنی احساس می‌کنم که ما داریم سلیقه مخاطب را پایین می‌آوریم و داریم جامعه را بی‌ادب‌تر می‌کنیم و به همان شکل قبل از انقلاب فیلم فارسی می‌سازیم اما با این فرق که در آن فیلم فارسی‌ها حداقل مرام، معرفت و قهرمانی معرفی می‌شد و یک بخش اخلاقی را به مخاطب ارائه می‌کرد، یک قهرمان در فیلم‌ها وجود داشت و حقی را که ناحق شده بود را زنده می‌کرد اما الان در فیلم‌ها یکمشت آدم آس و پاس داریم که هرچی پست‌تر باشند ظاهراً شیرین‌ترند.

نقد را مستقیماً به یک فیلم مشخصی ندارم عموماً این سلیقه‌ای که دارد کار می‌شود را می‌گویم.  کمدی‌هایی هم حتماً هستند بین این‌ها که من ندیده‌ام و شاید مردم دوست دارند و به سلیقه مردم اصلاً نمی‌شود توهین کرد، آن‌ها یک چیزی را حتما دوست دارند که  می‌فروشد اما دارد به این منوی فرهنگی لطمه می‌زند…فرهنگی که ما داریم.

ما داریم چیزهای دیگر را هم  از دست می‌دهیم.

 

مثلا چه چیزهایی را؟

 ما عملاً دیگر سینمای مستقل را از دست داده‌ایم و همین‌طور سینمای تفکر را هم از دست داده‌ایم و عملا قهرمان‌هایمان را گم کرده‌ایم.

ما اصلا ژانر نداریم، نه ژانر وحشت داریم نه ژانر اجتماعی یا تاریخی داریم نه هیچ چیز دیگر،  یعنی فقط مبنایمان کمدی شده است و به ندرت فیلم‌های خوبی هم در این سال‌ها به فستیوال‌های جهانی معرفی کرده‌ایم.

عقیده من این است که سینمای کمدی در جای موثر خواهد بود اما به شرطی که با تفکر ترکیب شود.

یکی از مشکلات بزرگ ما این است که سینما محل تفریح آدم‌ها شده است. البته الان در حال حاضر سینما کلاً در جهان یک مقداری از ریل خودش جدا شده 

دلیل این شکل گیری سینما چیست که همه کمدی می‌سازند؟   

ما کلاً ملت شوخ طبعی هستیم و خیلی به خندیدن و شادی داریم و کمبود شادی در کشور وجود دارد اما یکی از مشکلات بزرگ ما این است که سینما محل تفریح آدم‌ها شده است. البته الان در حال حاضر سینما کلاً در جهان یک مقداری از ریل خودش جدا شده  و فقط در ایران اینگونه نیست آن‌ها هم به یک نوع دیگر. 

 

جایی که کمدی زیاد است، یعنی تراژدی بالاست/ چرا مسعود کیمیایی با گوگوش ازدواج کرد؟

آیا خودخواسته است یا تصمیم مدیران سینمایی است؟

این جزئی از سیاست‌هایی شد که بعد از اینکه جامعه ما به خاطر اتفاقات ناگواری که افتاد و به خاطر کویید و به خاطر این چیزها، بر آن بود که مردم را مقداری خوشحال کنند و حال مردم بهتر کنند و از آن حالت خشم بیرون بیاورند.یعنی دو طرفه بود. وقتی یک جامعه تقاضای کمدی زیادی دارند یعنی در درون خودش تراژدی بالایی وجود دارد.

سینما صنعت خیلی گرانی است ولی قدیم‌ها شما می‌توانستید به هر جهت یک فیلمی را جمع بکنید ولی الان با این دستمزدهای سوپر استارها که الان دارند می‌گیرند و خب هرچه سوپر استارها قیمتشان را بالا می‌برند به تبع آن بقیه عوامل فیلم هم درخواست دستمزد بالاتری می‌کنند و اصلا معیار درستی وجود ندارد.

   ما بازیگرانی داریم که دستمزدهای میلیاردی هم می‌گیرند اما در عمل می‌بینیم که نمی‌توانند مخاطب را به سینما بکشانند، پس این مطلب معیار درستی برای بالا بردن دستمزد نیست اما همین موضوع باعث بالا رفتن هزینه تولید فیلم شده است.

الان اگر بخواهید یک فیلم معمولی آبرومند بسازید زیر ۳۰ میلیارد تومان نمی‌توانید آن را جمع کنید، این فیلم و این ۳۰ میلیارد باید برگشت مالی‌اش توجیه داشته باشد و برگشت مالی آن با این وضعیت اکران و با این  امکانات کم تبلیغاتی و هزینه بالای تبلیغات  بسیار سخت شده است و عرصه را بر فیلمسازان سخت کرده است.

این است که به ناچار سرمایه‌گذار به اولین چیزی که فکر می‌کند این است فیلم کمدی بسازد تا بتواند فروش خوبی داشته باشد.

 

آقای کیمیایی چیزی که شما را دوست داشتنی می‌کند به نظر من رک بودنتان است این که اگر اتفاقی هم می‌افتد یا حاشیه‌ای به وجود می‌آید را طرفداران‌تان را بی جواب نمی‌گذارید، در بین حرف‌هایتان به اتفاقات ناگوار اشاره کردید، منظورتان فقط کرونا بود؟

نه منظورم همان شلوغی‌ها و درگیری‌هایی بود که در سال ۴۰۱ اتفاق افتاد، اتفاق سخت و تلخی بود و همینطور  خیلی‌ها نیز از طریق ویروس کووید فوت شدند.

آیا اعتراضات ۱۴۰۱ در بین هنرمندان دو دستگی ایجاد نکرد؟ این که فلان هنرمند سمت مردم است و آن یکی، نیست اصلاً هنرمند سمت مردم یا برعکسش یعنی چه؟ به نظرتان هنرمندان باید در چنین مواقعی، چه نقشی داشته  باشند و چه موضعی بگیرند؟

بله دو دستگی ایجاد شد.

اتفاق عجیبی شد یعنی یک شکافی به نظر من بین هنرمندان و حاکمیت به وجود آمد که این خب یک ریشه کوچکی را از اوایل انقلاب تا الان داشت.

موضع این‌که  سینمای ما چه باید باشه همیشه در آن اختلاف بوده است، یعنی در دوره‌های مختلف این بوده که اصلاً سینما باید کاملاً در اختیار حاکمیت باشد، در یک زمانی بوده که تا حدودی باید در اختیار حکومت باشد و الان که دیگر وارد پلتفرم ها شده‌ایم یک جریان دیگر اتفاق افتاده است. 

هنرمند در واقع شرایط بسیار سختی داشت.

 

چرا؟

چون ما دوران ژورنالیست مان به خاطر ورود سوشال مدیا از بین رفت یعنی مثلاً ما اگر در آن زمان می‌خواستیم روی مجله فیلم یا یک مجله‌ای عکس‌مان چاپ شود باید خیلی تلاش می‌کردیم و با خیلی جلو  می‌آمدیم تا به یک نقطه‌ای برسیم که روی یک مجله تخصصی عکس‌مان چاپ شود. 

ناگهان با آمدن اینستاگرام اکثر هنرمندان به آن ورود کردند و با داشتن فالوورهای زیاد، نگاه امنیتی به روی هنرمندان آمد.

این نگاه امنیتی که روی هنرمندان آمد، متاسفانه در این بین آدم‌های بی‌سواد، یک سری نادان و برخی هم باسواد شروع به اظهار نظر راجع‌به همه چیز کردند، همین موضوع باعث شد مردم نسبت به هنرمندان توقعشان بالا برود و انتظار داشتند که ما دردهایشان را فریاد بزنیم.

اگر هنرمندی نگوید که شرایط، اقتصادمان و مشکلاتمان این است و ذر سکوت فقط کار خودش را بکند، به نظر شما هنرمند است؟ آیا هنرمند کارش این نیست که به جامعه نگاه کند و دردها و معضلات جامعه را بروز بدهد و از آن‌ها خلاقیت بسازد؟ خب اگر این را از هنرمند بگیرید که دیگر چیزی از هنرمند باقی نمی‌ماند، پس هنرمند باید با مردم باشد و حاکمیت باید این را می‌پذیرفت و بپذیرد که این اتفاق با هنرمند هست و زاییده هنر است.

هنرمند همیشه طرف مردم را می‌گیرد، اگر نگیرد می‌گویند چرا نگرفت، اگر بگیرد در واقع بیکار می‌شود و مورد تنبیه قرار می‌گیرد.

با یک سری از هنرمندان که ناگهان کشف حجاب کردند کاری ندارم ولی یک سری از هنرمندانی بودند که مثلاً چیزهایی را گفتند و با آن‌ها موضع گرفته شد و دیگر  بیکار شدند.

من خودم همیشه در صفحه‌هایم  از دردهای جامعه می‌نوشتم ولی اخیراً به یک جایی رسیده‌ام که می‌گویم ولش کن اصلا دیگر هیچ کاری نکنم فقط عکس بزارم مثلاً از خودم و…

 

چرا؟ می‌ترسید که…

من از هیچی نمی‌ترسم، من از این که مثلاً بیکار شوم نمی‌ترسم چون من بچه سینما هستم.

من برای این سینما چنگ نزده‌ام، برای اینکه بخواهم خودم را نشان دهم یا مثلاً بخواهم به هر قیمتی خودم را نشان دهم، نه برای من این‌گونه نبود، ولی احساس می‌کنم که دیگر  آن اتفاق تاثیری ندارد، یعنی دیگر کلیشه  شده است.

 

از نظر شما چقدر از فیلمسازان یا بازیگران ما در حال حاضر واقعا فیلمساز و یا بازیگرند؟

سوال خیلی سختی است، من نمی‌توانم تعیین  کنم، آما چیزی من که می‌فهمم این است که خیلی‌هایشان با سینماکاری ندارند، یعنی این را متوجهم که سینما یک عشق و  یک هنر بسیار بسیار بسیار مهمی است که تقاطع تمام هنرهاست و دور و برش زرق و برق‌هایی دارد که این زرق و برق‌ها جذابیت دارد و همه دوست دارند که به این زرق و برق نزدیک شوند از آن استفاده کنند اما فکر می‌کنم الان در حال حاضر ما زیر ۱۰ درصد واقعا هنرمند داشته باشیم، یعنی هنرمندی که دغدغه‌اش سینما باشد.

 

در زندگی خصوصی چالش خیلی زیاد داشته‌ام که جلوی دوربین عنوان نمی‌کنم، زندگی بسیار سختی داشته‌ام اما چیزی که مردوم مربوط و برایشان جذاب باشد این است که سعی کرده‌ام  هر کاری را که انجام می‌دهم آبرومند باشد

بزرگترین چالشی که در زندگیتان داشتید چه بوده است؟

 چالش خیلی سختم در زندگی پولاد کیمیایی بودن بوده است.

 

یعنی پسر مسعود کیمیایی بودن سخت بوده است؟

بله بخشی از سختی همین بوده است. سنگینی نام مادر، نام پدر، کار کردن، روی خود  ایستادن و تحمل این که در واقع بمانی و بسازی با همه چیز کنار بیایی و شاید هم به حقت نرسی، شاید هم اتفاق نیفتد و شاید هم برسی.

در زندگی خصوصی چالش خیلی زیاد داشته‌ام که جلوی دوربین عنوان نمی‌کنم، زندگی بسیار سختی داشته‌ام اما چیزی که مردوم مربوط و برایشان جذاب باشد این است که سعی کرده‌ام  هر کاری را که انجام می‌دهم آبرومند باشد و خودم را به هیچ جریانی و به چیزی نفروشم و  واقع خودم را اجرا بکنم.

آبروی پدر و مادرم و همچنین آبروی خودم باشم و در واقع و اینکه در کشور بمانم.

 

اما شما قبلاً یک بار تصمیم گرفتید که از کشور بروید…

بله چندین بار تصمیم گرفتم.

 

یعنی تصمیم گرفتید که دیگر کار نکنید؟

بله تصمیم گرفتم که دیگر کار نکنم، اتفاقا آن زمان روی من تاثیر خیلی بدی گذاشت، شاید در دیگر کشورها هم باشد اما در کشور ما بعضی وقت‌ها بی‌عدالتی زیاد است و این مساله آدم را ازار می دهد و از یک جایی به بعد آدم دیگر می‌بُرد و با خود می‌گویی که بروم از یک جای دیگر از صفر شروع کنم.

من بخشی از عمرم را در ایران نبودم و بخشی از شخصیتم آن طرف شکل گرفت و خیلی چیزها و خیلی کارها را در شرایط فعلی بلد نیستم، خیلی کارها را بعضی وقت‌ها بلد نیستم.

خدا آقای صدر را رحمت کند می‌‌گفت«در این مملکت وقتی حرف می‌زنی مثل این است که یک کد می‌دهی و ممکن است کسی نفهمد منظورت چیست». فکر می‌کردم که می‌توانم بروم و در خارج از کشور از صفر شروع کنم اما وقتی دیدم در کشور خودم حتی مثلا وقتی که در ترافیک گیر کرده ام و عصبانی‌ام، یک نفر می‌آید و با محبت می‌گوید خیلی مخلصیم و به من عشق می‌دهد، دیدم نمی‌توانم بروم و تصمیم گرفتم که بمانم

 

جایی که کمدی زیاد است، یعنی تراژدی بالاست/ چرا مسعود کیمیایی با گوگوش ازدواج کرد؟

آقای مسعود کیمیایی که فیلمساز برجسته‌ای بودند و خیلی از نسل‌ها سینما را با ایشان شناختند و عاشق سینما شدند، چرا در مقطعی با خانم گوگوش از کشور خارج شدند در صورتی که همه چیز در ایران برای ایشان مهیا بود؟

پدر من اصلا قصد مهاجرت نداشت و مبنا بر این بود که فیلمی در خارج از کشور ساخته شود،

 

چرا به دنبال خانم گوگوش رفتند؟

حالا ماجراها را زیاد باز نکنیم چون خیلی داستان دارد، یعنی اصلاً باز کردن و مسائل یک جریانی است که دوباره به آن اتفاقات می‌رویم، ولی کلی به شما بگویم به هر جهت این بود که پدر من نیت‌اش کمک کردن بود.

در یک مقطعی درون همین جا سیاستی آغاز شد که این شکلی بود که بیاییم به هنرمند‌هایی که در کشور ماندند و نرفتند و یک سری کارها را نکرده‌اند و کار سیاسی یا موضع خاصی نگرفته‌اند اجازه بدهیم که کار کنند، اما برخی مانند آقای بهروز وثوقی، ناصر ملک‌مطیعی و فردین و… نتوانستند کار کنند که متاسفانه دو نفر از آن‌ها را از دست دادیم، امیدوارم حداقل آقای وثوقی بتوانند برگردند و کار کنند.

پدر من هم در مورد این خانم نیت‌اش خیر بود و می‌خواست کاری کند که همین‌جا بتواند کار و فعالیت کند اما متاسفانه به جای دیگری ختم شد.

 

آقای مسعود کیمیایی شما را بازیگر بهتری می‌دانند یا کارگردان؟

سوال خیلی خوب و سختی است چون این سوال را من هیچ وقت از پدر نکرده‌ام، اما احساس می‌کنم که در زمینه بازیگری  بازی‌ام را تایید می‌کند و خیلی دوست دارد.

 

من همیشه محروم بودم از این که پدرم در بازی با من کار کند، چون مثلاً با بازیگران دیگر خیلی کار می‌کند و به آن‌ها می‌گوید که چکار کنند و یا چکاری نکنند ولی هیچ وقت با من کار نکرد یعنی من سر صحنه هیچ وقت مورد هدایت پدرم قرار نگرفتم، برای این‌که آن‌ قدر مغرورانه به من نگاه می‌کرد که تو باید این کار را انجام بدهی و تو باید بازی‌ات را بکنی، به سراغ دیگر بازیگران برای هدایتشان می‌رفت.

این موضوع اوایل برایم یک نقطه خیلی آزاردهنده شده بود که چرا به من چیزی نمی‌گوید.

بعد از این که فیلم اولم را  ساختم به این بخشی که من کارگردان خوبی هم می‌توانم بشوم پی برد، اما این را هم بگویم که اصلاً قرار نبود من بازیگر شوم، من قرار بود کارگردانی را ادامه دهم.

ابتدا از بچه‌گی به تدریج خود این راه اتفاق افتاد یعنی آرام آرام در مثلا یک صحنه بازی کردم  و یواش یواش جلوی دوربین یک نقش، دو نقش بعد یک‌دفعه در فیلم حکم اتفاق عجیبی افتاد و آن‌جا پدر به من گفت تو بازیگری.

  بعد از آن جنگیدم، کار کردم و در کارهای دیگر مثل سریال آقای جیرانی، آقای رسول صدر عاملی کار کردم و حتی قرار بود با آقای اصغر فرهادی کار کنم که قسمت نشد و در نهایت در این دنیای بازیگری افتاده‌ام.

اما الان در این سن ۴۴ سالگی دوست دارم که یک مقداری کارگردانی را هم بیشتر تجربه کنم، یعنی الان بیشتر دغدغه کارگردانی دارم.

 

و حرف آخر… 

دوست دارم که مقداری مردم هم با همدیگر مهربان‌تر باشند،  بارها می‌بینیم که برخی به هنرمندان یا ورزشکاران فحش می‌دهند به عنوان مثال همین اخیراً آقای طارمی  خیلی عصبانی شد و گفت «آقا چرا به ما فحش می‌دهید؟ چرا به خانواده ما توهین می‌کنید؟».

این نگاه و این ادبیات تند و این نوع از انتقادی که مردم بعضی وقتا به هنرمندان می‌کنند یک مقداری احساس می‌کنم که بی‌انصافی است.

امیدوارم که این اتفاق هم درست شود، یعنی این عصبانیت ملی یک خورده کم شود و حال همه خوب باشد.

 

 

source