Wp Header Logo 1272.png

به گزارش شهرآرانیوز؛ ابوالفضل بیهقی را پدر نثر فارسی دانسته اند و از تاریخ آغاز نگارش این میراث سترگ، ۹۹۸ سال می‌گذرد. دو سال دیگر، هزاره تألیف تاریخ بیهقی است. این نکته‌ای است که مهدی سیدی، از مصححان تاریخ بیهقی و تاریخ پژوه، در پیش نشست چهاردهمین همایش بین المللی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی به آن اشاره کرد.

او در بخشی از صحبتش یادآور شد که بیهقی در سال ۴۴۸ ه. ق نوشتن اثر ماندگارش را آغاز کرده و دو سال دیگر، هزارمین سال این اتفاق مهم ادبی است و خوب است که هزاره‌ای وزین برگزار شود.

دکتر مهیار علوی مقدم، دکتر سلمان ساکت و دکتر محمودرضا سلیمانی از دیگر سخنرانان این مراسم بودند که ۱۸مهرماه ۱۴۰۳ در باشگاه مفاخر و پیشکسوتان دانشگاه فردوسی مشهد و به دبیری دکتر حامد مهراد برگزار شد. آنچه در ادامه می‌آید بخشی از سخنان آنان است.

تاریخ بیهقی در نثر همان جایگاهی را دارد که شاهنامه در نظم

مهدی سیدی 
پژوهشگر و نویسنده

تاریخ بیهقی تا همین چهل‌پنجاه سال پیش کتاب خواص بود و عموم مردم کاری با آن نداشتند و نهایتاً در دانشگاه‌ها خوانده می‌شد. اما اکنون خوشبختانه و به دلایلی، تاریخ بیهقی بسیار گسترش یافته است. در همین مشهد، در دانشگاه فردوسی، کافه کتاب، کانون وکلای مشهد و چند جای دیگر، جلسات بیهقی خوانی برگزار می‌شود. حتی بچه‌هایی که در دوران دبیرستان برای آزمون یا المپیاد بیهقی خوانده اند، عاشقش شده اند و با اینکه رشته شان در دانشگاه چیزی غیر از ادبیات است، این کتاب را زیر بغل دارند.

تقریباً ۱۵۰ سال پیش، نهضت بیهقی خوانی و بیهقی شناسی در دنیا شروع شد. دو نفر انگلیسی در هند تصمیم می‌گیرند بیهقی را تصحیح و چاپ کنند و از روی شش نسخه خطی این کار را می‌کنند که به چاپ مورلی مشهور است. بعد از آن، در سال ۱۳۰۷ قمری، ادیب پیشاوری در تهران یک نسخه خطی بیهقی را پیدا می‌کند، همان را می‌دهد رونویس کنند و در حاشیه اش هم خودش چیز‌هایی می‌نویسد و به صورت چاپ سنگی منتشر می‌کند. 

پس از آن، سعید نفیسی در ۱۳۱۹ خورشیدی تصحیحی از بیهقی بر مبنای دو نسخه مورلی و ادیب پیشاوری انجام می‌دهد. پنج سال بعد در سال ۱۳۲۴، دکتر غنی و دکتر فیاض با دولت قرارداد می‌بندند تا یک تاریخ بیهقی برای دبیرستان‌ها تصحیح کنند. اما چون ناقص بوده، دکتر فیاض از ۱۳۲۴ شروع به جمع آوری نسخه‌ها می‌کند و در مجموع ۱۰نسخه جمع آوری و تصحیح می‌کند و ۱۵۰صفحه شرح هم می‌نویسد که اجل مهلتش نمی‌دهد و تصحیح فیاض نیز ناقص می‌ماند. 

بعد از آن، آقای خطیب رهبر همان چاپ قدیم فیاض را برمی دارد و لغاتی را توضیح می‌دهد که این تصحیح محسوب نمی‌شود. تا اینکه بالاخره کار ما انجام شد و تصحیح و شرح آن به پایان رسید که پس از نکاتی که دوستان و استادان تذکر دادند، ویرایش جدید را انجام داده و رونمایی هم کردیم. اما بیهقی پژوهی تازه شروع شده است. ظاهراً کاری از بیهقی تمام شده، اما کار دیگری از آن شروع شده است. 

آنچه تمام شده تصحیح و شرح بیهقی است. از ۱۵۰سال پیش چند نفر آمده اند این وزنه – تاریخ بیهقی واقعاً وزنه است – را تا جایی بالا برده اند که بعد افتاده پایین. تا اینکه این وزنه در خراسان و در مشهد بالا برده شد؛ از سال ۱۳۸۲ که بیهقی خوانی در قطب علمی دانشگاه فردوسی مشهد شروع شد تا اینکه در سال ۱۳۸۸ توانستیم با دکتر یاحقی، بیهقی را تصحیح کنیم و شرح بدهیم و به پایان برسانیم. 

اما کاری که مانده تحقیق و تفحص و باز کردن گره‌هایی است که ما هم نمی‌دانیم؛ از جمله اصطلاحاتی که در کتاب آمده و نتوانستیم معنای آن‌ها را پیدا کنیم. با ورق زدن بیهقی و چهار واحد تدریس کردن هم کسی بیهقی شناس نمی‌شود. باید خیلی با بیهقی مأنوس بود که بتوان چیزی از آن را کشف کرد؛ بنابراین صحبت من این است که با به پایان رسیدن شرح و تصحیح بیهقی دوره‌ای پایان یافته و دوره‌ای آغاز شده است. 

درباره مشخص کردن روز بیهقی بگویم که این کار را به من محول کردند. ابوالفضل بیهقی سال ۳۸۵ ه. ق به دنیا آمده و ماهش را هم نمی‌دانیم. او در سال ۴۷۰ ه. ق در ماه صفر درگذشته که می‌شود شهریور. دیدیم تابستان را که نمی‌شود برای روز بیهقی مشخص کرد، چون دانشگاه‌ها باید باز باشد. مهر هم که روز حافظ و روز‌های دیگر را داریم که به اصطلاح پرترافیک می‌شود. این بود که اول آبان را انتخاب کردیم. چهارده سال هم هست که بزرگداشت در این روز برگزار می‌شود.

نکته دیگر اینکه بیهقی در سال ۴۴۸ ه. ق نوشتن تاریخ بیهقی را شروع کرد و تقریباً در سال ۴۵۱ آن را تمام کرد. این‌ها را برای یادآوری گفتم که امسال سال ۱۴۴۶ قمری است و دو سال دیگر، ۱۴۴۸، می‌شود هزارمین سال نوشتن تاریخ بیهقی. خوب است که دانشگاه فردوسی و دانشگاه حکیم سبزواری که پرچم‌دار هستند و دیگر متولیان، از حالا کمر‌ها را برای برگزاری هزاره‌ای وزین برای تاریخ بیهقی ببندند. این واقعه‌ای کلان است، زیرا تاریخ بیهقی در حوزه نثر همان جایگاهی را دارد که شاهنامه در حوزه نظم.

نیاز داریم به پیوند ادبیات با دیگر رشته‌ها و هنر‌ها

دکتر مهیار علوی مقدم
رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه حکیم سبزواری

۲۹ مهر ۱۳۸۵ دعوتی داشتیم از آقای سیدی، دکتر یاحقی و مرحوم صفوت و نشست بیهقی را در سبزوار برگزار کردیم. من از آقای سیدی درخواست کردم که تقویمی به ما ارائه کنند تا روزی ملی برای بیهقی داشته باشیم. در نهایت، روز اول آبان انتخاب شد. یک سال بعد، یعنی در اول آبان سال ۱۳۸۶، نخستین همایش بزرگداشت بیهقی را برگزار کردیم. این روند را ادامه دادیم و در این هفده سال، سیزده دوره همایش را برگزار کردیم که چهاردهمین دوره اش امسال برگزار می‌شود.

باور ما این است که فردوسی پدر شعر فارسی است و این باور را داریم که ابوالفضل بیهقی هم پدر نثر فارسی است. ما از همان سال اول پافشاری کردیم که این روز در تقویم ملی کشور اعلام شود. از هر راه و روش و مسیری که امکان داشت پیش رفتیم. آقای حداد عادل را دعوت کردیم؛ ایشان آمد و قول داد که در شورای عالی انقلاب فرهنگی پیگیر کار باشند. بعد این موضوع مطرح شد که ابوالفضل بیهقی درباری و سنی بوده است و بعد پرونده ثبت اول آبان به نام روز ملی بزرگداشت بیهقی کاملاً از دستور کار خارج شد. 

پیگیری‌ها را ادامه دادیم تا اینکه توانستیم در سال ۱۳۹۸ روز اول آبان را در بخش زمینه تقویم ملی ثبت کنیم و بالاخره در سال ۱۳۹۹ این روز در بخش اصلی تقویم ثبت شد. از سال ۱۴۰۱ مقداری رویه و روند همایش بیهقی را عوض کردیم. یعنی از این سال عنوان را گذاشتیم؛ «همایش بین المللی بزرگداشت بیهقی» و عنوان دیگر و دوم و متغیری هم اضافه کردیم که در آن سال «بازشناخت جایگاه نثر فارسی» بود. 

در سال ۱۴۰۲ این عنوان دوم شد؛ «بازشناخت پیوند نثر فارسی و هویت ملی» که به پیوند هویت ملی و نثر فارسی نظر داشتیم و امسال هم عنوان دوم را گذاشته ایم؛ «مطالعات میان رشته‌ای نثر فارسی». چرا امسال وارد عرصه مطالعات میان رشته‌ای شدیم؟ برای اینکه باور ما این است که دنیای آینده از آن مطالعات میان رشته‌ای است. ما باید به این سمت وسو برویم. نمی‌توانیم ادبیات را در همان حوزه سنتی محدود کنیم. نیاز داریم به پیوند بین ادبیات و سینما، ادبیات و تئاتر، ادبیات و نگارگری، ادبیات و پیکرتراشی و…

این را هم بگویم که برگزاری این همایش‌ها و انجام این کارها، کار دیوانگان و شیداهاست. اگر این دیوانگی نبود چنین کار‌هایی پیش نمی‌رفت و من افتخار می‌کنم که جزو همین دیوانگان هستم.

تاریخ-موزه بیهقی را بسازیم

دکتر محمودرضا سلیمانی
مدیر موزه دانشگاه حکیم سبزواری

ما در دنیا در موزه شناسی و موزه داری پیشرو هستیم، اما در این باره هیچ کاری نکرده ایم. پیشنهادی را بنده مطرح کرده ام که درواقع ایده خیلی خوبی است که دکتر صادقی منش تحت عنوان موزه نثر فارسی مطرح کردند. متونی در اختیار ماست که برای نسل امروز ناشناخته است و با آن فاصله دارد. موزه‌ها جایی هستند که می‌توانند این فاصله را کم کنند. پیشنهاد این است که تاریخ-موزه بیهقی ایجاد شود تا متن بیهقی خوانده و فهمیده شود. ایده‌ای که بنده دارم این است که متن بیهقی را ببینیم. اما چگونه؟ از گرافیست‌ها و تئاتری‌ها و عکاسان بخواهیم در رابطه با بیهقی کار کنند. 

عکاسان متن را عکاسی کنند، شخصیت‌ها ساخته شوند و سناریو‌ها دقیقاً اجرا شود. تمام این مواد و مصالح در خود تاریخ موجود است، اما ما می‌توانیم به وسیله یک سری ایده‌های امروزی و تکنولوژی‌های امروزی که در دسترس داریم، بیهقی را به کودکانمان معرفی کنیم و در میان بگذاریم تا آن‌ها با بیهقی زیست کنند. در تاریخ-موزه بیهقی می‌توانیم شخصیت‌ها را بسازیم و این شخصیت‌ها با هم شروع به حرف زدن کنند و دانش آموزان ما با آن شخصیت‌ها ارتباط بگیرند و صحبت کنند.

چه لزومی دارد هرسال کنگره و همایش برگزار کنیم؟

دکتر سلمان ساکت
عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی

برگزاری نشست‌ها و همایش‌های سالانه در ایران یک سنت غلط است؛ این سنت غلط را باید بشکنیم. در دنیا نیز آن را شکسته اند. چه نیازی است که ما هر سال یک کنگره داشته باشیم؟ چرا باید برای «شاهنامه» هر سال کنگره داشته باشیم؟ به اعتقاد من، هیچ نیازی نیست. دنیا هم به همین قضیه رسیده است. 

بزرگ‌ترین همایش‌های ایران شناسی جهان دارد چهارساله برگزار می‌شود، کنگره ایران شناسی که همه ابعاد ایران پیش از اسلام، ایران بعد از اسلام، دوره معاصر، مسائل ادبی، تاریخی، روان شناختی و جغرافیایی در آن است؛ کنگره‌هایی با این گستردگی هر چهار سال یک بار برگزار می‌شود. ما چرا باید هر سال برگزار کنیم؟ نتیجه اش این می‌شود که بودجه‌ها و انرژی‌های بسیار زیادی از بین می‌رود، تن‌ها و توان‌ها فرسوده می‌شود، اما بازدهی نخواهد داشت. 

پیش از انقلاب هم که ما در این امور خیلی بارورتر عمل می‌کردیم، هزینه‌های بیشتری صرف می‌کردیم و البته کیفیت خیلی بهتری هم داشت. فکر نمی‌کردیم باید سالانه این اتفاق را رقم بزنیم؛ یعنی، وقتی آقای دکتر فیاض میان داری می‌کند و کنگره در سال ۴۹ برگزار می‌شود، نمی‌گوید سال۵۰ هم برویم و دومی اش را برگزار کنیم. این سنتی است که به نظرم ما به غلط در این سال‌ها آغاز کرده ایم و باید آن را تغییر بدهیم و تبدیلش کنیم به همایش‌های دو، سه یا چهارساله که دو سال به نظرم منطقی است. اما معنایش این نیست که طی آن دو سال هیچ کاری نکنیم. 

در این مدت می‌شود همین پیش نشست‌ها و کارگاه‌ها و نقد کتاب‌ها و رونمایی‌ها را برگزار کنیم؛ یعنی می‌شود فعالیت داشت. همایش‌های «شاهنامه» ما هم به این روز افتاده. آیا کیفیت کنگره‌های «شاهنامه» در سال ۸۲ یا ۸۳ با الان یکی است؟ اصلاً یکی نیست. من به طور مشخص چندین سال است که دارم این حرف را می‌زنم. از این فرصت هم استفاده می‌کنم و می‌گویم همایش‌ها را تبدیل کنید به همایش‌های دو، سه، چهارساله. لازم نیست هرساله صورت بگیرد، ولی در سال‌های میانی فعالیت‌هایی انجام شود.

مردم فرهنگ را پیش می‌برند، نه دانشگاه

درباره نام گذاری روز‌هایی به نام مفاخر، که یک سنت بسیار پسندیده است، خون دل‌ها خورده می‌شود. ما ۲۸ معبر را در دانشگاه فردوسی به نام مفاخر نام گذاری کردیم و پدرمان برای یکی یکی آن‌ها درآمد. شما امروز خیابان «باهنر» را می‌بینید که به نام یازده تن از استادان مزین شده؛ ما برای تک تک آن‌ها رفته ایم به ۱۰ جا جواب داده ایم تا موفق شدیم.

حالا شما می‌خواهید ثبت ملی کنید. خیلی کار دشواری است، خیلی زحمت‌ها کشیده می‌شود، خیلی سنگ‌ها جلوِ پای شما گذاشته می‌شود. بنابراین، اصل کار بسیار بسیار پرزحمت است و باید بوسید دست کسانی را که این کار را کرده اند. برای همه این بزرگان، از فردوسی و سعدی و حافظ و مولانا و از جمله بیهقی. 

البته خوب است اینجا از یک ضلع چهارم هم یاد کنیم: زحمات آقای مقصودی. آقای مقصودی هم در آن سال‌ها خیلی زحمت کشید، به عنوان یک فعال اجتماعی در کنار دکتر علوی مقدم، استاد سیدی و آقای دکتر یاحقی و آقای خسروجردی. این دوستان درواقع این بنا را برافراشتند و دستشان درد نکند. اما من انتقادی هم دارم. بعضی از این تاریخ‌ها مثل اول اردیبهشت مناسبتی دارند. سال درگذشت، سال تولد، سال اتمام شاخص‌ترین اثر، همه این‌ها مشخص است؛ شما درباره این‌ها دیگر حرف و حدیثی ندارید. 

ولی، زمانی که تاریخ مشخص ندارید، مجبورید دست به دامن یک سری مسائل و حواشی شوید. مثلاً تاریخ‌هایی که در آن آثار اشاره شده، یا در آثار دیگران درباره زندگی آن فرد یا اثر شاخص آن فرد اشارات تاریخی وجود دارد؛ و بعد از تقویم‌های تطبیقی استفاده می‌کنید، که همین جا اشاره می‌کنم؛ برای دانشجویان، تقویم‌های تطبیقی که ما استفاده می‌کنیم، حتی بهترین هایشان، حداقل پنج‌شش روز اختلاف دارند.

مسئله بعد این است که ما می‌خواهیم تصمیم گیری کنیم. مثلاً، روایتی که خود آقای دکتر یاحقی و استاد سیدی چندین جا گفته اند و دکتر مهراد نیز از آن دفاع کرده، ولی من اصلاً از آن دفاع نمی‌کنم، درباره این است که چرا ۲۵ اردیبهشت بشود روز فردوسی؟ وقتی خود فردوسی تاریخی برای اسفندماه دارد ـ که البته دو روایت است: بهمن و اسفند ـ شما چرا این کار را می‌کنید؟ علت چیست؟

گفتیم، چون در آن تاریخ هوا سرد است، برف و باران زیاد است، مشهد هم در کل کشور منطقه دورافتاده‌ای محسوب می‌شود و مثل تهران و اصفهان و یزد در مرکز نیست، سفر دشوار می‌شود و بنابراین، فصل بهتری باشد. فروردین هم که پانزده روز تعطیل است؛ خوب نیست. 

در نتیجه به ۲۵ اردیبهشت می‌رسیم که عددش هم در «شاهنامه» آمده است. شما باید تصور کنید که پنجاه سال دیگر ما نیستیم، این روایت نوشته و شنیده می‌شود؛ چه بازخوردی بین نسل‌های بعد خواهد داشت؟ این بازخورد منطقی نیست. من نمی‌خواهم بگویم حتماً نظر استادانی که این کار را کرده اند غلط است، این هم یک دیدگاه است، اما اجازه بدهید ما هم دیدگاهمان را بگوییم. من فکر می‌کنم این روال اصلاً روال خوبی نیست. ما آمده ایم دانشگاه را محور فرهنگ قرار داده ایم، درصورتی که قبل از انقلاب این گونه نبوده.

در جهان، کنگره ای، چون کنگره شیخ طوسی نبوده، کنگره‌ای که پدر استاد شانه چی و استاد واعظ زاده از برگزارکنندگان اصلی اش بودند. فکر می‌کنید کی برگزار شده؟ ۲۸، ۲۹ اسفند و ۱، ۲، و ۳ فروردین. باورتان می‌شود؟ سال ۴۸-۴۹. دانشگاه تعطیل بوده، کشور تعطیل بوده، مشهد تعطیل بوده. بله؛ ولی فعال بوده.

بروید نگاه کنید. به سه زبان کنگره برگزار می‌شده. از اقصی نقاط جهان آمده اند، شرق و غرب عالم. دانشجویان و دانشگاهیان هم آمده بودند. ببینید: ما راه را اشتباه آمده ایم و به دلیل اینکه راه را اشتباه آمده ایم با مقتضیات راه غلطمان تصمیمات دیگری گرفته ایم. همین کنگره بیهقی که به میان داری دکتر فیاض در شهریور برگزار شد، هیچ نگرانی برایش وجود نداشت که آیا دانشگاه تعطیل است یا دانشجو شرکت می‌کند و مخاطب عام کجاست.

ما محور فرهنگ را دانشگاه قرار داده ایم؛ و دانشگاه محور فرهنگ نیست، جامعه محور فرهنگ است. دانشگاه کمک و هدایت می‌کند، اما این جامعه است که فرهنگ را پیش می‌برد. ما، چون فکر کرده ایم دانشگاه اصل است و استاد و دانشجو، همه چیز را منطبق بر آن‌ها تنظیم کرده ایم.

این شیوه مطلوبی نیست و آیندگان، اگر این روایت‌های ما را بشنوند، نگاهی منطقی را بر آن حاکم نمی‌بینند. پیشنهاد مشخص من این است که در رابطه با تاریخ‌هایی که ما می‌توانیم به آن نزدیک شویم، همان را حفظ کنیم. این مردم هستند که فرهنگ را پیش می‌برند؛ ما توهم محوریت داریم. فکر می‌کنم باید نگاهمان را در نام گذاری‌ها و تاریخ گذاری‌ها عوض کنیم.

source