براساس آخرین نظرسنجی ایسپا، میزان استقبال شهروندان از تلویزیون برای تماشای فیلم و سریال با چند پله سقوط به رده چهارم رسیده است و از اغلب پلتفرمها عقبتر است.
دانلود و تماشا از طریق اینترنت و تماشای سریالهای پلتفرمهای داخلی در صدر این نظرسنجی است و صدا و سیما با وجود صرف بودجه گستردهای که در مرکز سیمافیلم برای تولید و تبلیغ سریالها از ۱۱ درصد مخاطب در این نظرسنجی فراتر نرفته است. پس از این نظرسنجی بود که علی ربیعی، دستیار اجتماعی رئیس جمهور اظهار کرد: «مدتهاست مرجعیت خبری از داخل به بیرون مرزها انتقال یافته است».
پیشتر و علاوه بر او منتقدیان زیادی در شبکههای اجتماعی و رسانههای مستقل از این سازمان پرهزینه عریض و طویل و ناکارآمد انتقاد کردند.
نخستین و بیشترین واکنشها به این موضوع معطوف به ابراز تاسف در خصوص صرف میلیاردها تومان از جیب ملت برای برنامهسازیهای بیمایه است که کمترین مخاطب را به خود جذب میکند.
کاهش معنادار بینندگان تلویزیون در حالی است که پیمان جبلی با تهدید گاه و بیگاه و حذف هنرمندان محبوب و افزودن هنرمندان همسو تلاش کرده نشان دهد که میتواند صدا و سیما را محل گردهمایی تنها گروههای همفکر خود کند و دست سایرین را از آنتن تلویزیون ملی ببرد. هر چند که در سالهای اخیر او در این کار به توفیق قابلتوجهی رسیده است، اما به همین میزان مخاطبانش را هم از دور این جعبه جادویی پرانده است.
سیل انتقادها به صدا و سیما
یکی از منتقدان میگفت «چاه صداوسیما پر نمیشود نه با پول نه با پرسنل زیاد». انتقاد تند او البته چندان هم دور از واقعیت نیست. در ده سال گذشته بودجه صداوسیما از ۹۶۷ میلیارد تومان به ۲۴ هزار میلیارد تومان افزایش پیدا کرده است یعنی رقمی حدود ۲هزار و ۳۸۰ درصد افزایش و آن هم برای رسانهای که طبق نظرسنجی ایسپا مرجعیت خود را کاملا از دست داده است. هرچند که مسئولان صدا و سیما قایل به این جایگاه از کف رفته نیستند و همچنان مدعی تاثیرگذاریشان در افکار عمومی هستند.
بودجهای که گفته میشود در غیاب ناتوانی در فروش نفت، جیب شهروندان را هدف گرفته که قاعدتا باید از قِبل افزایش مالیاتها و کم گذاشتن هر چه بیشتر از کیفیت رفاه عمومی افزایش یابد. اما آنچه بسیاری را خشمگین کرده این موضوع است که بخشی از این بودجه صرف نهادها و سازمانهای فرهنگی غیرپاسخگویی میشود که خود را ملزم به تامین نظر مالیاتدهندگان نمیدانند و تنها در جادهای یک طرفه از جیب آنها به نفع خود برداشت میکنند.
محمد مهاجری، فعال رسانهای اصولگرا در شبکه اجتماعی ایکس، در خصوص نظر سنجی اخیر چنین نوشت: «صداوسیما برخلاف نظرسنجیهای مکرر و مشاهدات میدانی اعلام کرده است اینکه میگویند این رسانه مرجعیت خبری خود را از دست داده، حرف بیربطی است و صداوسیما همچنان مرجع اصلی اخبار برای مردم است».
او در ادامه با نقل حکایتی طنز واکنش صدا و سیما به از میان نرفتن مرجعیت رسانهای خود را به سخره گرفت و نوشت: «عابری از کنار رودخانهای میگذشت که دید مردی به حالت دَمَر / روی شکم خوابیده و از آب رودخانه میآشامد. به او گفت: دَمَر آب نخور عقلت کم میشود. جواب شنید: عقل چیست؟ عابر گفت: هیچی! به خوردن آب ادامه بده».
کاربر دیگری در شبکه اجتماعی ایکس به انبوه پرسنل صدا و سیما اشاره کرد و گفت: «بیبیسی به ٧٠ زبان دنیا برنامه میسازد، ٢٠ هزار پرسنل و تلویزیون دولتی چین با یک میلیارد مخاطب فقط ١٠ هزار پرسنل دارد، اما صدا و سیمای ایران حدود ۵٠ هزار حقوق بگیر دارد که حتی از مخاطبینش هم بیشتر است!»
کاربر دیگری به شباهت این رفتار صدا و سیما با سایر بخشهای کشور اشاره کرده و همه آنها را مایه خسران دانست و نوشت: «پلتفرمهای پخش فیلم و سریال را تحت فشار قرار دهیم، تا مردم صداوسیما ببینند. بیبیسی و… را پارازیتی کنیم تا مردم از صدا و سیما خبر بشنوند. واردات خودرو را ممنوع کنیم تا مردم خودروی داخلی بخرند. آیفون را رجیستری نکنیم تا مردم سامسونگ بخرند. گوگلپلی را فیلتر کنیم تا بازار «بازار» بهراه باشد. اینستاگرام را فیلتر کنیم تا همه روبیکا نصب کنند. آقایان! آقایان! ۴۵ سال هدررفت عمر مردم و پول جیبشان کافی نیست تا بفهمید مسیر را اشتباه میروید؟».
منتقدان زیادی در شبکههای اجتماعی و رسانههای مستقل از این سازمان پرهزینه عریض و طویل و ناکارآمد انتقاد کردند. نخستین و بیشترین واکنشها به این موضوع معطوف به ابراز تاسف در خصوص صرف میلیاردها تومان از جیب ملت برای برنامهسازیهای بیمایه است که کمترین مخاطب را به خود جذب میکند
صدا و سیما نظرسنجی ایسپا را قبول ندارد
همانطور که گفته شد طبق نظرسنجی ایسپا (مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران) مجموع آمار مخاطبان تماشای فیلم در فضای اینترنت و بستر پلتفرمهایی فعال مثل فیلیمو و فیلم نت و سایتهای دانلود متصل به این سامانهها، حدودا شش برابر مخاطب تلویزیون است و میزان استقبال از تلویزیون برای تماشای فیلم و سریال با چند پله سقوط و با ۱۱ درصد به رده چهارم رسیده است.
اما صدا و سیما به این موضوع و حواشی آن واکنش نشان داد و نه تنها این نظرسنجی را رد کرد که انتقادها را مغرضانه دانست.
۱۹ مهر، روابط عمومی مرکز تحقیقات صدا و سیما در واکنش به گزارش ایسپا در جوابیهای به برخی رسانهها نوشت: «این نظرسنجی در بین ۲۲۵۰ نفر از دانشجویان مقاطع مختلف عمدتاً کارشناسی به صورت پیمایشی انجام شده است بخشی از نتایج این نظرسنجی که به تازگی منتشر شده است نشان میدهد دانشجویان بخش عمدهای از اوقات فراغت خود را صرف گشتوگذار در فضای مجازی میکنند همچنین گوش دادن به موسیقی، معاشرت با دوستان، ورزش و … در رتبههای بعدی فعالیتهای دانشجویان در اوقات فراغت قرار دارد».
در ادامه جوابیه صدا و سیما آمده است که «این نظرسنجی نشان میدهد اساسأ تماشای فیلم و سریال جایگاه قابلتوجهی در پر کردن اوقات فراغت دانشجویان دانشگاههای دولتی ندارد و در بعضی موارد حتی گوش دادن به پادکست بیش از تماشای فیلم و سریال اوقات فراغت دانشجویان را به خود اختصاص میدهد». بر همین اساس در این جوابیه نتیجه گرفته شده که «اساسا الگوی مصرف رسانهای یک قشر خاص مثلاً دانشجویان، قابل مقایسه با عموم مردم و تعمیم به کل جامعه ایران نیست».
همچنین این جوابیه انتشار جنس اظهارنظرها به بهانه نقد مدیریت رسانه ملی را مسبوق به سابقه دانست و اعلام کرد که این موضوع «بیانگر نیات خاص منتشرکنندگان این تحریفات است» و آن را فریب افکار عمومی دانست.
جای خالی محبوبها را چه کسانی پر کردند؟
مروری به شبکههای تلویزیونی نشان میدهد که این مجموعه به شدت با فقر محتوا و برنامهسازی مواجه است. به طوری که برنامههای صبحگاهی صداوسیما همان روال دهه ۷۰ را طی میکنند. برنامه ظهرگاهی و مذهبی، همان تاکشو قدیمی مجری و کارشناس محور است. برنامههای انتقادی در بیکیفیتترین حالت ممکن و با کلیشههای همیشگی روی آنتن میرود و افراد مدعو هر روز از حلقههای نزدیکتر به حاکمیت انتخاب میشوند. سریالها محتوای خود را از دست دادهاند و به وفور سریالهایی که بارها تکرار شده به نمایش درمیآید. این رکود و ایستایی در شرایطی است که روزگاری این مجموعه سرشناسترین هنرمندان را در خود جای داده بود و بسیاری نیز در مکتب همین افراد تعلیم دیده و به برنامهسازان خوبی تبدیل شده بودند.
در سالهای اخیر پیمان جبلی با تهدید گاه و بیگاه و حذف هنرمندان محبوب و افزودن هنرمندان همسو تلاش کرده نشان دهد که میتواند صدا و سیما را محل گردهمایی تنها گروههای همفکر خود کند و دست سایرین را از آنتن تلویزیون ملی ببرد. هر چند که در سالهای اخیر او در این کار به توفیق قابلتوجهی رسیده است، اما به همین میزان مخاطبانش را هم از دور این جعبه جادویی پرانده است
در حالی سالها صدا و سیما در میان مدیران مختلف این سازمان دست به دست شده و هر کدام به سیاقی گروهی را از برنامهسازی حذف کردهاند که در یک دهه اخیر و به خصوص در دوران جدید مدیریت این سازمان، این جرح و تعدیل شکل افراطی پیدا کرده است.
نیازی نیست که برای مقایسه عملکرد این مجموعه با گذشته، تخصص خاصی داشته باشید، کاهش قابل توجه مخاطبان خود گواهی است بر کاهش قابل توجه کیفیت آن. در این میان صاحبنظران معتقدند بررسی عملکرد این سازمان نشان میدهد که این مجموعه نه تنها دیگر آثار پرمخاطبی تولید نمیکنند که اساسا از همکاری با افرادی که قدرت جذب مخاطب را دارند میگریزد. حتی پیمان جبلی، رئیس این سازمان نه تنها اصراری بر جذب این گروه ندارد که بارها بر سلبریتیزدایی از این مجموعه تاکید داشته است. او چندی پیش در پاسخ به پرسشی از دانشجویان دربارهی بازگشت برخی برنامهسازان و چهرهها به تلویزیون، تصریح کرد: «بالاخره وقتی این آدم در برنامهای میآمده برای خودش خِیلی از مخاطبان را داشته است. اسمش میآمده، برنامه با خودش مخاطب میآورده است. اسم آن آدم روی شبکهای میآمد، آن شبکه خودش را بالا میکشید. خب حالا به نظام، مردم و اعتقادات خودش لگد زده است. لگد زده به نمکدان، نمک را ریخته و نمکدانی را شکسته است. آیا از من انتظار دارید برای اینکه من پرمخاطب بشوم بروم خواهش و التماس کنم که تو رو خدا بیا؟!» جبلی سپس به تربیت چهرههای جدید در صداوسیما اشاره کرد و گفت: «در کنار این مسئله تربیت و کشف چهرههای جدید اتفاق افتاده، من اسم نمیبرم، اما در این مدت اخیر و در ماههای بعد از فتنه، چهرههای جدیدی کشف شدهاند و اتفاقاً تبدیل به سلبریتی شدهاند. منتهی سلبریتیهای ارزشی. چه بسا اصلاً بین خود شما افرادی باشند که قابلیت داشته باشند دو روز دیگر به صداوسیما بیایند و سلبریتی شوند؛ بنابراین ما باید کشف و تربیت کنیم». لابد اشاره او به سلبریتیهای ارزشی، چهرههایی، چون محمدرضا شهبازی، مجری و برنامهساز همین برنامه پرحاشیه سیدخندان است که در بهترین ساعات در پرمخاطبترین شبکه پخش میشود، اما تاکنون جز مواردی که به خشم مخاطبان و کاربران شبکههای اجتماعی منجر شده، به موفقیت دیگری نایل نیامده است.
تنگ شدن این دایره البته هر از گاهی در اندک برنامههای تلویزیونی به شکل گل درشتی رونمایی شده است. از حذف چهرههای پرمخاطبی، چون عادل فردوسیپور، فرزاد حسنی، رضا رشیدپور، سروش صحت و … که بگذریم، حضور افرادی، چون منصوره معصومی، مدیر موسسه بیتالنور اصل و گوینده سخن نغز «این مملکت مال حزباللهیهاست»! تا زینب ابوطالبی، مجری شبکه افق سیما و خالق جمله معروف «هر کسی به ایدئولوژی حاکم اعتقاد ندارد جمع کنه از ایران بره»! مواردی که از نظر صاحبنظران به شکلی علنی مواضع این مجموعه را در قبال جریانهای مختلف کشور نشان داده است.
در این میان آنچه از نظر بسیاری از مخاطبان ناقوس مرگ صدا و سیما آن هم با هزینه هنگفت از جیب شهروندان را به صدا درآورده است، مشخصا نه این خطکشیها بلکه تبلور بیخلاقیتی، بیاستعدادی، چاپلوسی که به خوبی در برنامه اخیر سیدخندان میتوان صدای خوردن قاشق این سازمان عریض و طویل و پرهزینه را به تهدیگ سیاستهای فرهنگیاش شنید.
منبع: توسعه ایرانی
source