Wp Header Logo 1987.png

به گزارش خبرآنلاین، پزشکیان در این جلسه، مخالفت خود را با ورود شورای عالی انقلاب فرهنگی به موضوعاتی همچون تعیین سقف ظرفیت و نحوه پذیرش دانشجو در رشته‌های مختلف و همچنین تعداد و سن اعضای هیات علمی دانشگاه‌ها و… صریحا ابراز کرد.اما نکته اصلی پزشکیان آنجا بود که گفت: اینکه برخی مصوبات این شورا از سوی دستگاه‌ها اجرایی نمی‌شود به دلیل آن است که در فرآیند تدوین و تصویب این مصوبات هیچ‌گونه مداخله یا مشارکتی نداشته‌اند تا دغدغه‌ها و مطالبات خود را بیان کنند.

فیاض زاهد و محمدمهاجری در یادداشتی مشترک در روزنامه اعتماد درنقد عملکرد شورای عالی انقلاب فرهنگی نوشتند: مرور تاریخ تاسیس شورای عالی انقلاب فرهنگی (در ابتدا ستاد انقلاب فرهنگی) نشان می‌دهد این مجموعه مانند سایر نهادهای برآمده از انقلاب، بنا به ضرورت‌هایی تاسیس شده و شاید بی‌توجه به اینکه آیا آن ضرورت به‌ طور کامل همچنان وجود دارد یا نه، ادامه یافته است.

آنچه رییس‌جمهور در اظهارات اخیر خود به آن پرداخته، نوعی نقد از منظر بروکراسی است که اتفاقا درست هم هست. شورای انقلاب فرهنگی وارد مقوله انتصاب روسای دانشگاه‌ها می‌شود حال آنکه انتخاب یک رییس دانشگاه اصلا مشکل‌تر از انتصاب یک استاندار نیست. در انتخاب مدیران ارشد اجرایی روالی وجود دارد که هرچند بی‌اشکال نیست و در مواردی مته به خشخاش گذاردن است، اما تکرار همان روند در مورد روسای دانشگاه‌ها کفایت می‌کند. از طرفی انتخاب این مدیران توسط شورای انقلاب فرهنگی نتیجه‌ای جز اطاله وقت و گاه بی‌سامان شدن مراکز آموزش عالی نتیجه‌ای ندارد. از این مهم‌تر دخالت آشکار در وظایف قوه مجریه است و عملا به تضعیف دولت می‌انجامد.

همچنین است مواردی چون ظرفیت رشته‌های مختلف در کنکور، تعداد اعضای هیات علمی، سن استادان و نظایر آنها که در سخنان دکتر پزشکیان هم آمده است. این برای شورای انقلاب فرهنگی افتخار نیست که بعد از چهار دهه هنوز نتوانسته برای چنین موضوعاتی، به فرمول منطقی و عملیاتی برسد و هر سال یا هر چند سال بخواهد به صورت موردی و اقتضایی ورود کند.

اما اشکالات وارد بر شورا صرفا از نگاه اجرایی و بروکراسی نیست بلکه از منظر اهداف و روش‌ها نیز، با معضل روبه‌رو است. به جای دخالت شورا در اموری که آن را فرسوده می‌کند و عملا با وجود تشکیلات نسبتا گسترده، کارآمدی هم ندارد، باید به دنبال پاسخگو کردن خود در قبال وضعیت فرهنگی کشور باشد.

با دخالت جدی شورا در بسیاری از امور فرهنگی انتظار نمی‌رفت وضعیت آموزش و پرورش، موسیقی، کتاب، تئاتر، سینما و صدا و سیما، این گونه باشد که هست. ممکن است گفته شود شورا در بسیاری از این موارد دخالت مستقیم ندارد. اما واقعیت آن است که ریز شدن در بسیاری امور از طریق صدور بخشنامه‌ها و دستورالعمل‌ها از یک طرف دستگاه‌های اجرایی را بی‌اراده کرده و از سویی، آنها را بی‌خیال بار آورده است.

اگر اعضای شورا کلاه خود را قاضی کنند احتمالا به این نتیجه خواهند رسید که سهم‌شان در نابسامانی اوضاع، نه کمتر از قوای مجریه و مقننه و قضاییه نخواهد بود که بیشتر هم هست. معطل شدن شورا در امور غیرسیاستگذاری و دور بودن از واقعیت‌های کف جامعه نتیجه‌اش همین وضعیتی است که با آن مواجهیم. به‌علاوه از آنجا که شورا برخی تصمیماتش بدون مشورت و دخالت مجریان است، عملا به منصه اجرا نمی‌رسد. یعنی وقت و انرژی زیادی مصرف شده و راندمانی دور از انتظار به دست آمده است.

شاید اگر شورای انقلاب فرهنگی برای مدتی بجای درگیرشدن با امور روزمره، به بازسازی تشکیلات، تصحیح اهداف، ویرایش روش‌های بررسی موضوعات و… بپردازد و برای مجلس، دولت و دستگاه قضایی‌شان و شخصیت و خرد قائل شود، فرصت یابد تا مسائل کلان فرهنگی کشور را از خطری که با آن روبه‌روایم، نجات بدهد.

از سویی ارزش‌ها و هنجارهای حاکم بر این شورا که امروزه به نظر از منظر ضرورت وجودی حتی محل تردید است، با تحولات جامعه همخوانی ندارد. نهادی که هیچ رابطه‌ای با ارزش‌ها و رویدادها و تغییرات نسلی ندارد. نوعی بروکراسی دیوانی و کهنسالانه که درک نادرست و کمتری از خواست و مطالبات نسل‌های جدید دارد. مثلا بیایید تحولات نسل زد را با درک اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در تحولات سال‌های اخیر مقایسه کنید. حقیقتا اگر قرار بود نهادی از این بلبشوی نسلی سردرآورد و نسخه مناسبی ارائه بدهد این محترمان بودند!؟

از منظری دیگر کارکرد شورای عالی انقلاب فرهنگی تحت نگرش چپ‌های کلاسیک پدید آمد. اگر امروز باید فرد یا نهاد یا فرهنگی را ملامت کنیم، پیش و بیش از همه باید از مدافعان ایدئولوژی مارکسیستی که پیکره نهادهای پیشرو و روشنفکر ایران را در برگرفته بود، ایراد گرفت. آنها سلطه مطلقی بر کتاب، تئاتر، موسیقی، کانون پرورش فکری کودکان و… داشتند. نهاد سیاست هم در قبضه آنها بود. درک آنها از جهان بین‌الملل، خاورمیانه، اینترناسیونالیسم بین‌الملل، مفهوم رنجبران ‌و کارگران، مونتاژ و تولید، امپریالیسم و انباشت ثروت و… همه و همه تاثیر مخرب خود را بر ماهیت و نگره جریان مذهبی گذاشت.

جریانات مذهبی در ذات خود محافظه‌کار و در پیوند با نهادهای مدنی و بازار بودند. اما نگره چپ آنچنان در فکر ساخت انسان تراز نوین بود که قالب ذهنی خود را بر تن انقلابیون مسلمان پوشاند.

اینک ما مانده‌ایم و رسوباتی که کمتر پیوندی با ارزش‌های دینی و اسلامی دارد. شورای انقلاب فرهنگی را به ماشینی برای تربیت انسان تراز بدل کرده‌ایم.چون دانشگاه را محل اثر می‌دانیم با کم‌خاصیت کردن این نهاد بزرگ، شورا را مداخله‌گر برای تحقق این ماموریت کرده‌ایم. امروز این نهاد در چگونگی ارتقای علمی استادان هم مداخله دارد. از آن بدتر اگر استادی بخواهد ارتقای علمی یابد، باید از سوی نهادهای امنیتی تایید شود! باورتان نمی‌شود؛ اما چنین هست. هر چه هم افراد دلسوز فریاد زده و استدلال کرده‌اند بی‌فایده است. شورایی مسوولیت‌های کار دانشگاه را گرفته که نه در انجام آن رسالت موفق است و نه اجازه می‌دهد دانشگاه به وظیفه و ‌رسالت ذاتی خود عمل کند. از این زاویه است که درک سخنان رییس محترم جمهور ارزشمند می‌نماید.

23302

source