Wp Header Logo 2430.png

نامه شاملو به آیدا را بخوانید و حس خود را بنویسید/عشقی ملموس با اقساطی عقب افتاده!

دقیقا ۶۲ سال پیش ۲۷ مهرماه که اتفاقا آن روز هم جمعه بود، احمد شاملو، شاعر و نویسنده بزرگ و کم نظیر، مشغول نوشتن نامه‌ای برای محبوبش، آیدا سرکیسیان شده بود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، احمد شاملو در نامه‌ای که فقط یکی دو ساعت بعد از دیدار با آیدایش نوشته شد و در آن از احوال روحی و شرایط سخت زندگی‌اش می‌گوید. اما این نامه یک نقطه روشن دارد؛ عشق. عشق زندگی پر از سختی شاملو را سرِپا نگه داشته بود و باعث می‌شد حتی در چنین شرایط پیچیده‌ای بلند شود و به کارهایش رسیدگی کند. امروز بعد از شصت و دوسال بخش‌هایی از این نامه را مرور می‌کنیم:

آیدا، بدترین روزهای زندگی‌ام را می‌گذرانم!

«با این که وقت تنگ و کار بی‌انتهاست، با این که باید از حالا (به نظرم ساعت از نیم بعد از نصف شب گذشته باشد) شروع به کار کنم، و با این که هر دقیقه را باید غنیمت بشمرم، نمی‌توانم خودم را راضی کنم که چند سطری برایت ننویسم و با آن که الان یک ساعت هم نیست که از کنار تو دور شده‌ام، بی تو باشم.

آیدا جانم! بدترین روزهای عمرم را می‌گذرانم. فشار تهی‌دستی و فشار آن زن بی‌انصاف بی‌رحم از طرف دیگر، فشار بانک که پول سفته‌اش را می‌‌خواهد و فشار بی‌غیرتی و وقاحت این مرد شارلاتان که دو ماه عمر مرا به امروز و فردا کردن تلف کرده است، همه مرا در منگنه گذاشته‌اند.

از صفر باید شروع کنم، اما برای آن که به صفر برسم، خیلی باید بکوشم. مع ذلک نفس گرم تو، وجود تو، عشقت و اطمینانت مرا نیرو می‌دهد. پر از امید و پر از انرژی هستم. تو را دارم و از هیچ چیز غمم نیست. از صفر که هیچ، از منهای بی‌نهایت شروع خواهم کرد و از هیچ چیز هم نمی‌ترسم. من در آستانه مرگی مأیوس، در آستانه «عزیمتی نابهنگام» تو را یافتم؛ وقتی تو به من رسیدی من شکست مطلق بودم، من مرده بودم. پس حالا دیگر از چه چیز بترسم؟

دست‌های تو در دست من است. امید تو با من است. اطمینان تو با من است. چه چیز ممکن است بتواند مانع پیشرفت من شود؟ کوچک‌ترین لبخند تو مرا از همه بدبختی‌ها نجات می‌دهد. کوچک‌ترین مهربانی تو مرا از همه نیروی همه خداها سرشار می‌کند… یقین داشته باش که احمد تو مفلوک و شکست‌خورده نیست. تمام ثروت‌های دنیا، تمام لذت‌های دنیا، تمام عالم وجود، برای من در وجود «آیدا» خلاصه می‌شود. تو باش، بگذار من به روی همه آنها تف کنم. بگذار به تو نشان بدهم که عشق، عجب معجزه‌یی است. تو فقط لبخند بزن. قول بده که فقط لبخند بزنی، امیدوار باشی و اعتماد کنی. همین!

آیدای من! اگر می‌خواهی پیروز بشوم، به من لبخند بزن. سکوت غم‌آلود تو برای من با تاریکی مرگ برابر است….

لبان بی‌لبخند تو آیدا! لبان بی‌لبخند تو پیروزی بدبختی است بر وجود من.

بگذار من به بدبختی پیروز بشوم.

لبخندت را فراموش مکن آیدا،

لبخندت را فراموش مکن…

از این بحران بیرون می‌آییم. و پس از آن من باید به ناگهان سر برافرازم… من بسیار عقب افتاده‌ام. باید کمکم کنی که این عقب‌افتادگی را جبران کنم… وقت کم و راه دراز است، باید قدم‌های بلند بردارم. مرا به جلو بران! کمکم کن! فقط با لب‌هایت، فقط با لبخندت، فقط با آغوش پرمهرت. با نگاهت و با ملاحتت.

لبخند بزن!

همیشه لبخند بزن!

با امید به عشق تو حالا شروع به کار می‌کنم

شب به خیر

احمد تو

جمعه 27 مهرماه 41»

آیدا، بدترین روزهای زندگی‌ام را می‌گذرانم!

اگر شما هم دل‌تان می‌خواهد نامه‌های عاشقانه احمد شاملو به آیدا را بخوانید و در میان تمام آن همه عشق، از احوال درونی و موقعیت اجتماعی شاملو آن هم از زبان خودش آشنا شوید باید به سراغ کتاب «مثل خون در رگ‌های من» بروید. کتابی که نشر چشمه آن را منتشر کرده است. نامه‌های نویسندگان و شاعران همیشه خواندنی هستند چون آنها در صمیمی‌ترین حالت بدون هیچ نقاب اجتماعی از خودِ خودشان می‌نویسند.

source