Wp Header Logo 1355.png

وقتی از پیچیده نویسی می‌گوییم، باید دو نکته را درنظر گرفت: نخست اینکه آیا این پیچیدگی به موضوع آن نوشته برمی گردد یا به نویسنده. طبیعی است که وقتی برخی نوشته‌ها مانند متن‌های فلسفی را می‌خوانیم، به دلیل پیچیدگی محتوا، با زبانی پیچیده هم روبه رو می‌شویم. تا اینجای ماجرا چندان عجیب نیست، و این زبان نوش جان اهلش باشد. اما کافی است کسی که کمتر در این زمینه‌ها مطالعه دارد به برخی از این کتاب‌ها نگاهی بیندازد تا سخت نویسی و دشوارفهمی و فراوانی اصطلاحات عجیب و غریب آن سوهان روحش شود و جانش را بیازارد.

حال برمی گردیم به یک اصل کلی: مگر قرار نیست زبان ابزار مفاهمه و گفت‌و‌گو باشد؟ مگر زبان یکی از مؤلفه‌های مهم فرهنگ هر جامعه برای تبادل اندیشه‌های مختلف نیست و مگر قرار نیست دانش‌هایی مانند فقه ــ که در این یادداشت مورد بحث ماست ــ کاربست اجتماعی هم داشته باشد و باید‌ها و نباید‌های شرعی را به زبانی ساده برای مردم بازگوید؟ آیا روان و ساده بودن مطالب در عین علمی و متقن بودن آن‌ها وظیفه نویسنده یک متن فقهی و گوینده آن نیست؟ آیا متون فقهی و رساله‌های عملیه از ویژگی سادگی زبان برخوردارند؟ آیا یک پرسشگر عادی مسائل شرعی می‌تواند به سادگی و روانی پاسخ خود را از زبان یک روحانی بشنود، بدون اینکه با واژه‌ها و اصطلاحات تخصصی و فقهی روبه رو شود؟

سخن بر سرِ این نیست که برابر‌هایی صددرصد فارسی جایگزین شود؛ منظور این است که واژه‌ها واژه‌هایی قابل فهم برای عموم باشد و درک اجتماعی آن ساده باشد. اگر بخواهم نمونه‌ای مثال بزنم، اینکه بی گمان از بین سه واژه «دلیل ها»، «دلایل» و «ادله» واژه «ادله» نمی‌تواند در روابط اجتماعی زبان کاربست عمومی داشته باشد و باید صرفا برای مخاطب خاص به کار رود. کم از این واژه‌ها و، البته مهم تر، اصطلاحات تخصصی نداریم که هنگام مواجهه با عموم باید از به کار بردن آن‌ها پرهیز کرد.

ناگفته نماند که بسیاری از متون فقهی فارسی هم ــ که فقط مخاطب خاص و متخصص داردــ به دلیل تکیه بر منابع اولیه دینی، که عربی است، با انبوهی از واژه‌های عربی همراه است که با فارسی معیار فاصله دارد؛ و نیز خاطرنشان کنم که در حوزه علوم و به ویژه علوم دینی ــ به خصوص هرچه به گذشته‌تر برمی گردیم ــ زبان عربی زبان غالب جهان اسلام بوده است. ازاین‎رو، گاه علما و نویسندگان آثارشان را ابتدا به زبان عربی می‌نوشتند (اکنون نیز این شیوه کمابیش وجود دارد)، سپس این متون به فارسی ترجمه می‌شد.

ضمن اینکه برای طلاب و دانش آموختگان حوزه‌های دینی تسلط به زبان عربی یک ضرورت است، به ویژه که متون پایه‌ای فقهی بزرگانی، چون شیخ توسی، علامه حلی، آخوند خراسانی و شیخ انصاری به زبان عربی بوده و این موضوعات در نگارش ترجمه‌ها به فارسی و حتی نوشتن متون فارسی بی تأثیر نبوده و نیست. بنابراین، ما در این متون با فارسی نویسی و واژه‌های فارسی کمتری روبه روییم. برای نمونه، به این متن فارسی استناد می‌کنم:

«عموم فقها، برپایه حجیت ظواهر الفاظ، فتاواى مکتوب فقیه، به ویژه رساله عملیه او، را همانند فتواهاى شفاهى وى حجت و موجب اثبات تکلیف دینى برشمرده و شرط این حجیت را مصون بودن رساله از جعل و غلط و تحریف دانسته‌اند. مقلد مى بایست به انطباق فتاواى موجود در رساله با فتواهاى مرجع خود اطمینان داشته باشد. این اطمینان با ملاحظه و تدقیق مرجع دینى یا افراد موردوثوق او در رساله و تأیید آن از جانب مرجع تقلید حاصل مى شود.»

البته، چنانچه نهضتی صورت پذیرد که در کنار فراگیری زبان عربی، که نیاز طلاب است، در نوشتن و ترجمه این متون فقهی به فارسی ــ حتی اگر مخاطب آن‌ها طلبه‌ها و روحانیان هستندــ توجه بیشتری به ویژگی فارسی نویسی شود، برای پاسداری از زبان فارسی کاری درخور و ستودنی خواهد بود.

شاید به واسطه همین دغدغه‌ها بود که نخستین فرهنگ فقه شیعی و نخستین تجربه فقه پژوهان شیعه در زمینه فرهنگ نویسی توسط جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم زیرنظر مرحوم آیت ا… سیدمحمود هاشمی شاهرودی تدوین و تنظیم شد: فرهنگی شامل بیش از شش هزار از اصطلاحات و عناوین کاربردی فقهی.

تفاوتی که «فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام» با فرهنگ‌های پیش از خود مانند «مصطلحات الفقه» (آیت ا…  علی مشکینی) و «الموسوعة الفقهیه المُیَسَّرة» (محمدعلی انصاری) دارد نگارش فارسی آن است و اینکه در آن کوشش شده است معادل یابی فارسی برای اصطلاحات و عناوین فقهی صورت گیرد. با نگاهی اجمالی که به این فرهنگ داشتم، مشاهده کردم که علاوه بر بسامد بیشتر واژه‌های فارسی در این فرهنگ، ساده نویسی برپایه ساختار و دستور زبان فارسی و جمله‌های کوتاه و روان در آن کاملا آشکار است.

این کوشش‌ها البته پیشینه هم دارد و، به دلیل نثر پیچیده رساله ها، روان‎سازی مدنظر قرار گرفته بود. ازاین رو، نخستین بار شیخ بهایی (درگذشته ۱۰۳۱ هجری قمری) رساله‌ای با عنوان «جامع عباسی» به فارسی ساده تألیف کرد که اقدامی برای فهم بهتر مردم بود. زبان آسان و نثر بى تکلف آن زمینه ساز نگارش متون فقهى فارسى به شمار مى رود.

کتاب «نخبه» هم از مشهورترین رساله هاى عملیه است که به سبب داشتن نثر روان فارسى مشهور است.  آیت ا… سیدابوالحسن اصفهانی (وفات ۱۳۶۵ هجری قمری) هم رساله‌ای به زبان فارسی به نام «ذخیرة الصالحین» منتشر کرد. رساله عملیه «جامع الفروع» آیت ا… بروجردى هم (با ویراستاری علی اصغر فقیهی)، افزون بر کوتاه نویسی، نثرى روان، به روز و قابل فهم براى همه دارد.

در پایان این نوشته بد نیست به این نکته اشاره کنم که، درحالی که برای به کار بردن اصطلاح «ویراستاری» در این حوزه مردد بودم، تیتر مقاله «ویراستاری رساله‌های عملیه امروزین» از ابوالفضل طریقه دار (در مقاله‌ای که در «شبکه اجتهاد» قابل مشاهده است) برایم خوشایند و جذاب بود که این چنین آغاز می‌شود: «حدود ۲۵ سال پیش از بیت مرحوم آیت ا… بهجت از من خواستند قسمتی از رساله عملیه آن عالم ربانی را ویرایش کنم. قبلا برای فهم احکام روزمره خود به رساله رجوع می‌کردم، ولی هیچ گاه به نثر و نگارش و جمله بندی‌های آن توجه نداشتم.»


منابع:
«رساله عملیه» در «دانشنامه جهان اسلام»، نوشته فریده سعیدی. [مدخل]«شبکه اجتهاد». [وبسایت]«فرهنگ فقه شیعی (مقدمه)»، زیرنظر سیدمحمود هاشمی شاهرودی. [کتاب]«مروری بر رساله‌های عملیه (۲)»، نوشته عباس یزدانی. [مقاله]

source