آیین افتتاحیه مجموعه تلویزیونی «تنها گریه کن» با قرائت آیاتی از قرآن و پخش سرود ملی آغاز شد.
«تنها گریه کن»؛ یک حماسه در قاب تلویزیون
در ادامه «صادق یزدانی» مدیر شبکه افق طی سخنانی ضمن خوش آمدگویی به حضار برای حضور در این آیین افتتاحیه اظهار داشت: احساسات انسانی در مواردی برای انسانها، بالاترین شرافت را به ارمغان میآورد و اگر این احساسات ارزشمند انسانی با روحیات وخلقیات بشر گره بخورد شاهکار انسانیت را خلق خواهد کرد و آن چیزی است که به عنوان هدف غایی خلقت انسان یاد میشود.
وی ادامه داد: وقتی احساساتی مثل عشق، غرور، توکل، عشق و صبر، استقامت با شخصیتهای والا گره میخورد، شاهکار ویژه بشر خلق میشود. اگر این شاهکار انسانی با واژه و فردی به نام مادر گره بخورد، یک پرده تازه و ویژه از انسانیت رقم خواهد خورد و این گره خوردن منجر به خلق یک حماسه میشود، حماسهای خواندنی، دیدنی و شنیدنی.
مدیر شبکه افق در ادامه بیان داشت: حماسه «تنها گریه کن» زندگی پر فراز و نشیب مادر بزرگوار شهید محمد معماریان سرکار خانم اشرف سادات منتظری است، حماسهایی که ما آن را در قالب کتاب «تنها گریه کن» به قلم اکرم اسلامی خواندیم و امروز در آیین افتتاحیه این سریال، شاهد تصویرگری این حماسه که حاصل زحمات دوستانی، چون میلاد حاجی پروانه علی درخشنده بزرگوار است، هستیم.
وی ادامه داد: قرار است با «تنها گریه کن» خروجی نهایی از یک حماسه در قاب تلویزیون دیده شود.
یزدانی در ادامه گفت: «تنها گریه کن»، روایت دختری است که از ابتدای زندگی پای دار قالی نشسته است تا کمر اقتصادی خانواده خم نشود و در وقت ازدواج، معیارش برای انتخاب همسر، مومن و نماز شب خوان بودن او بوده است.
وی در ادامه افزود: در واقع «تنها گریه کن»، روایت یک حماسه از زنی است که پیش از انقلاب همه تلاش خود را برای پیروزی انقلاب به کار میبندد و قدم به قدم پیش میرود تا به روزهایی پیروزی انقلاب نزدیک میشویم، در آن زمان نیز نه فقط در محل سکونتش؛ در قم تلاش میکند بلکه به تهران میآید و تلاش خود را برای این پیروزی ادامه میدهد. زنی که در آغاز جنگ تحمیلی از همه چیزش میگذرد و همه چیز را فدا میکند، حتی پاره تنش محمد معماریان را.
یزدانی ادامه داد: این سریال روایت فداکاری است و به تصویر کشیدن حماسه زنان مقاوم ایران زمین. زنانی که تا همین امروز در سال ۱۴۰۳ همچنان در میدانند.
مدیر شبکه افق در ادامه بیان داشت: خانم متنظری نه فقط درایام جنگ که پس از آن هم، منزلش مثل یک مقر جدی پناه دادن محرومان بوده و تا به امروز هم ایشان یک فعال اجتماعی و فرهنگی باقی ماندهاند.
وی اظهار داشت:تمام تلاش درسریال «تنها گریه کن» این بوده که بتوانند یک روایت زیبا و سریع و جذاب از این مادر مقاوم به تصویر بکشند و ما امیدواریم مورد پسند همه مخاطبان قرار بگیرد.
وی در پایان گفت: «تنها گریه کن» روایتی تازه از یکی از زنان ایران زمین است. این سریال ان شالله از هفته آینده به طور همزمان از روبیکا و نماوا و شبکه افق در روزهای پنج و جمعه پخش خواهد شد و امیدواریم با این سریال ذره ایی از دینمان به زنان مقاوم سرزمین مان را ادا کرده باشیم.
در ادامه برنامه سالار عقیلی ضمن اجرای چند قطعه، چونای «ایران فدای اشک و لبخند تو» و «وطنمای شکوه پابرجا»، قطعه تولید شده برای سریال «تنها گریه کن» را برای نخستین بار اجرا کرد.
یک سردار خط شکن در دو جبهه
در ادامه برنامه، «حاج حسین کاجی» ایثاگر، نویسنده و راویتگرضمن سلام و درود به شهدا بیان داشت: از محضر همه حضار گرامی به ویژه سردار جعفریان عزیز کسب اجازه میکنم. ما در زمان جنگ به سردار جعفری میگفتیم آقا عزیز، فرهنگیان میگویند حاج عزیز و نظامیان و سیاسیون میگویند سردار جعفری. ایشان برای ما هنوز عزیزند و همان آقا عزیز.
وی ادامه داد: نکته ایی که میخواهم در محضر این فرمانده بزرگ بگویم این است به یاد دارم در شرایط سخت جنگ که در خیبر از آسمان و زمین گلوله میبارید، شهید زین الدین، حواسشان به یک فرمانده بود و آن وقت اولین بار آقاعزیز را به ما معرفی کردند.
کاجی بیان داشت: خوشحالم که آقا عزیز که در دفاع مقدس خط شکن بودند، الان هم خط شکن شدند و اولین سریال درباره یک مادر شهید را ساخته شده است.
وی در طی سخنان به ظرفیت مادران شهدا تاکید کرد و گفت: زن، زندگی و آزادی برای ماست. چون خوب تعریف نکردند ما بد برداشت میکنیم و من تصورم این است سریال «تنها گریه کن» یک نسخه از زن زندگی آزادی را معرفی کند چرا که بسیاری از اولینها در راه حق و ظلمستیزی مردان نبودند زنان بودند.
تنهایی پای «تنها گریه کن» گریه کردم
در ادامه برنامه سردار عزیز جعفری ضمن گرامی داشتن شهدا بیان داشت: من قبل از اینکه بخواهم صحبتی بکنم در محضر مادر شهید و پدر و مادر شهدا، باید بگویم ما هر چه داریم از خون شهیدانمان است. عزت و اقتدار جمهوری اسلامی و امنیت ایران اسلامی که داریم؛ امنیت بی نظرمان مدیون خون شهداست و ما مدیون خانواده شهدا هستیم.
این سردار گفت: ظلم ستیزی، محور اصلی انقلاب اسلامی است، این محور شکست ناپذیر است و ماندنی است و هر چه دشمن آن را تحریک کند یا بخواهد با آن دربیافتد ضرر می کند، این فرمایش رهبری در مورد مقاومت فرمودند.
و اما امنیت، نعمتی است که ما از آن برخورداریم، اینجا ده ها هزار جوان جانشان را برای این امنیت فدا کردند که ایران اسلامی امن باشد و بتواند به دنبال اهداف اسلامی و فرمانی الهی برود. امنیتی که با خون شهیدان گره خورده است و از بین رفتنی نیست چون خون شهیدان ضامن آن است.
پس بیایید قدر شهیدانمان را بیشتر بدانیم. این بیشتر بدانیم ممکن است باری و مسئولیتی را روی دوش ما بگذارد و ما بتوانیم قدمی در راه مسیر آرمان شهدا برداریم. لااقل مدافع اهداف و آرمان شهدا و مروج خواسته های آنها باشیم.
سردار عزیزی در ادامه اظهار داشت: بنا به فرمایش مقام معظم رهبری، در گام دوم انقلاب بتوانیم به سمت تمدن سازی و اسلامی شدن جامعه برویم که متاسفانه خیلی با آن فاصله داریم اما چون این نسیر و هدف شکست ناپذیر است، ان شالله محقق خواهد شد.
وی در پایان گفت: کتاب «تنها گریه کن» خاطرات خانم منتظری را بیان می کند و اقرار می کنم پای این کتاب، تنهایی خیلی گریه کردم و ازآنجا که مقام معظم رهبری برای این کتاب تقریظ نوشتند، وقتی خودم هم آن را خواندم و حقیقتا احساس کردم باید دنبال یک اثر هنری درباره این کتاب باشیم. پینشهاد دادیم، آقای کاجی قبول کردند. پدر و مادر شهید موافقت کردند و این اتفاق بیافتد و با آقای حاجی پروانه جلسات زیادی داشتیم که این ماجرا را چگونه نشان دهیم که حقش را نشان دهیم.
البته ما هر چقدر قوی ترین هنرمندان را به پای کار بیاوریم باز هم نمی توانیم ابعاد معنوی شهدا و خانواده شهدا به تصویر بکشیم، ولی این مجموعه تلاش خود را کرده و شاید در آینده روی ابعاد دیگری از این داستان باز کار شود مثلا فیلم سینمایی و…
مادر من که مریض نیست!
در ادامه برنامه، نقاشی بهنام شیرمحمدی که تصویری از شهید و مادر شهید کنار ضریح امام جسین (ع) بود، تقدیم اشرف سادات منتظری شد.
این مادر شهید در شرح این تصویر گفت: این درباره آخرین خوابی است که از محمد دیدم.
من پایم شکسته بود. به دهات رفته بودم. شب عاشورا خواب دیدم که در مسجد المهدی هستم. گفتند کمکی میآید. گفتم بروم ببینم کمکی از کجا می آید ، آمدم دیدم یک دسته میآید. یک دسته خیلی منظم. دیدم سعید آل طاها جلوی دسته داشت نوحه می خواند و بچه ها دارند جواب می دهند. گفتم که سعید آل طاها که شهید شده و چطور اینجا توی دسته است. بعد دیدم که پسرم محمد، کنار اوست. برایم یقین شد که اینها فرد عادی نیستند. شهدا هستند که دارند میآیند. از پله های مسجد بالا و به سمت محراب رفتند. منم از سمت زنانه مسجد، رفتم بالا کنار پرده ایستادم همان طور که به این ها نگاه میکردم دیدم محمد از بین جمعیت دور زد آمد کنار من. دستش را انداخت دور گردنم و بنا کرد بوسیدن من.
منم محمد را بوسیدم و گفتم مامان خیلی وقته ندیدمت چه بزرگ شدی.
سرش را از سینه من برداشت. آزادیان آمد جلو، او هم شهید شده بود. گفت حاج خانم خدا بد نده، محمد گفت مامان من که مریض نیست. بعد پرسید مامان این ها چیه زیر دستت. گفتم چیزی نیست مادر، چند روزیه پام درد میکنه و دارم با عصا راه میرم.
گفت مامان چند روزیه ما رفتیم کربلا. از ضریح امام حسین (ع) یک شال سبزی رو من برای شما آوردم. من می خواستم دیدن شما بیام، آزادیان گفته صبر کن با هم بیایم. این شده که همگی به اتفاق رفتیم زیارت مرقد امام. گفتیم امروز روزعاشوراست بریم مسجد المهدی. زیارت نامه عاشورا رو با آقا سید جعفر حسینی بخوانیم، شما را هم اینجا ببینیم.
دستهایش باز کرد از روی صورت من کشید تا مچ پایم. نشست زمین و این پنبهها و باندهایی که حاج محمد به پای من بسته بود را، همه باز کرد و گذاشت زمین. شال سبز به صورت یک نوار بیشتر نیست، این شال سبز را دور مچ پای من بست. گفت مادر، برو توی زیرزمین، دیگهای امام حسین(ع) را بشور. شما یک مقدار پاتم که درد میکنه ، عضله پاته، استخوان پات سالمه.
وی ادامه داد: من از خواب بیدار شدم ، دیدم واقعیت به خواب نیست، به بیداریه. باندها همه باز شدند و ریخته بود روی تشک و شال سبز هم به مچ پایم بسته شده.
من بلند شدم و ایستادم و گفتم من که چشمم لایق دیدن آقا نبوده، داده به دست محمد. ببینم اصلا پایم خوب شده یا نه.
ایستادم و دیدم که اصلا پایم درد نمیکند. از بالا آمدم پایین و شروع کردم به نظافت کردن. صبحانه را آماده کردم و داشتم سماور را می گذاشتم پایین که حاجی با برادرهایش از راه آمدند. حاجی با یک تعجبی گفت خانم چرا داری روی پات راه می ری، مگه به شما نگفتم روپات راه نرو.
حالا می خواستم به حاجی بگویم، نمیتوانستم . فقط اشارهایی به او کردم و گفتم حاجی پای من خوب شده. اینم نشونه ست که پای من خوب شده. محمد آمده. فقط سریع صبحانه تان را بخورید من امروز نذر کردم برم مسجدبرای آقا کار کنم.
هر کجایی که من قدم برمی داشتم بوی عطرش همه ساختمان را گرفته بود، رفته بودم در ماشین، رفته بودم در مسجد درباره اش در آنجا صحبت کردم. در سطح شهر مطرح شد و فرمانداری فهمید. فرمانداری گفتند اگر چنین چیزی حقیقت داشته باشد آقای گلپایگانی از همه اعلم ترند. ایشان باید تایید کنند. دوازدهم محرم بود که آقا خودشان متوجه شدند ، آقازاده شان آسید باقر و آقای لنکرانی گفتند برید منزلشون از نزدیک ببینید و بعد هم بیایید اینجا ما هم ببینیم.
ما ده بیست نفر مهمان داشتم همه را برداشتم و رفتیم پیش آقا. من نشستم پای تخت آقا فقط آقا این شال سبز را می گذاشتند روی چشماشان. می گذاشتند روی قلبشان و میگفتند بوی حسین(ع) را میدهد. به آقازاده شان گفتند بروید تربت مرا بیاورید، من می خوام مقایسه کنم.
وقتی تربت را آوردند. آقا سه مرتبه گفتند، این شال با این تربت هر دو از یکجا آمدهاند. بعد گفتند فکر نکنید این یک تربت معمولی است، این تربت مال زیر جسد امام حسین(ع) است . مال ۱۴۰۰ قبل است دست به دست علما گشته تا مقداری هم به دست آقا رسیده.
در پایان این مراسم، از پوستر سریال «تنها گریه کن» با حضور سردار جعفری و رئیس سازمان هنری رسانه ایی اوج و رونمایی شد.
انتهای پیام/
source