به گزارش شهرآرانیوز؛ بسیاری از پژوهشگران حوزه تاریخ بر این باورند که موانع پیش روی پژوهشگران این حوزه، علاوه بر محبوس کردن اطلاعات تاریخی، موجب در پرده ابهام ماندن حقایق تاریخی خواهد شد؛ برای مثال اینکه اجانب در کشور ما نفوذ کرده و اسباب دردسر شدهاند، در سایه دسترسی به اسناد تاریخی روشن میشود.
در هفتههای گذشته، در سلسله گفتوگوهایی با عنوان «گفت وگوی تاریخ» که با دکتر فاطمه قاضیها و دکتر رسول جعفریان، دو تن از پژوهشگران صاحب نام تاریخ کشورمان، داشتیم، به دلایل متعددی در خصوص مانع تراشی مراکز اسنادی برای پژوهگشران پرداختیم و از زاویه نگاه این صاحب نظران، تلاش کردیم به نقد و بررسی مشکلات موجود در حوزه پژوهش تاریخ بپردازیم و از آسیبهایی بگوییم که میتوانند در روند انجام پژوهشهای تاریخی خللی ایجاد یا حتی آن را متوقف کنند.
۲۵ آذر در تاریخ رسمی ایران به نام «روزپژوهش» سند خورده است و همین مناسبت بهانهای بود تا در سومین بخش از «گفت و گوی تاریخ» به سراغ «مجید جلیسه» برویم که کارنامه پرباری در حوزه پژوهشگری تاریخ ایران دارد. لازم به یاد آوری است که اگر چه پرسشهای مطرح شده با این پژوهشگر، از لحاظ مضمونی شباهتهایی با پرسشهای مطرح شده با دکتر قاضیها و دکتر جعفریان دارد، پاسخهای داده شده به سؤالات و ارائه برخی مصداقها متفاوت و با توضیحاتی کاملتر است.
مجید غلامی جلیسه یکی از نویسندگان و پژوهشگران مطرح حوزه تاریخ و نسخ خطی در ایران است و علاوه بر تحصیلات آکادمیک، دانش آموخته سطح چهار حوزه علمیه (اصفهان و قم) است.
او علاوه بر نوشتن و تألیف کتابهای پرشمار در حوزه تاریخ، کارنامه پر باری هم در حوزه پژوهشهای تاریخی و نسخ خطی از خود به جا گذاشته است و سوابق اجرایی بی شماری نیز در حوزه فرهنگ دارد که از آن جمله میتوان به حضور او به عنوان معاون پژوهشی، فرهنگی و آموزشی خانه کتاب و مدیرعامل مؤسسه خانه کتاب (۱۳۹۳-۱۳۹۷) اشاره کرد. این پژوهشگر نسخ خطی پژوهشگاه عالی تاریخ ایران و فرانسه همچنین سابقه مدیرعاملی خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) و داوری در رویداهایی همچون هفتمین دوره حامیان نسخ خطی مجلس شورای اسلامی (۱۳۸۵)، کتاب سال ایران در بخش نسخ خطی (۱۳۹۲-۱۳۹۶) و کتاب فصل در بخش نسخ خطی و کلیات (۱۳۹۳) را در کارنامه فعالیتهای خود دارد.
جناب جلیسه، ماجرای انتشار برخی از آلبومهای کاخ موزه گلستان که خرداد امسال رخ داد و در بسیاری از رسانه ها، به ویژه شبکههای اجتماعی، بازتاب گسترده یافت، هنوز داغ است. بعد از این اتفاق بود که مردم به عمق فاجعه پی بردند و تا حدی متوجه رفتار انحصارگرایانه مجموعههایی همچون کاخ موزه گلستان در مخفی نگه داشتن و در دسترس قرار ندادن اسناد و عکسهای قاجاری شدند. آیا در همه این سالها شاهد رویهای آمیخته با سکوت از سوی رسانهها بودهایم یا اینکه پژوهشگران تمایل چندانی به حرف زدن در باره این رفتار انحصارگرایانه نداشتهاند؟
البته که ما ایرانیها ذاتا انسانهای عافیت طلبی هستیم و در چالشها سعی میکنیم یا مصالحه کنیم، یا از خیر ماجرا بگذریم و سکوت پیشه کنیم؛ اما بااین همه، به نظرم پژوهشگران و رسانهها ساکت نبودهاند و پژوهشگران طی این سال ها، بارها زبان به اعتراض گشودهاند، به ویژه وضعیت بسته کاخ گلستان و این اعتراضها هم کم و بیش رسانهای شده است؛ اما خب، کافی نبوده و تعداد اعتراضها کم بوده است. شاید یکی از دلایلش این است که پژوهشگران همیشه امید داشتهاند و دارند که بتوانند از این کتابخانهها و مراکز، از طریقی، خدماتی -ولو اندک- دریافت کنند؛ لذا از رسانهای شدن اسم خود به عنوان معترض و بسته شدن روزنههای امیدشان برای دسترسی به این آرشیوها، ابا دارند.
یعنی شاید همان روحیه عافیت طلبی که در عموم ما ایرانیها هست و در پژوهشگران بیشتر، دلیل فریاد برنیاوردن باشد؛ اما بااین اوصاف امروزه با وجود فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، در این خصوص شاهد اعتراضهای بیشتری هستیم. این را هم بگویم که متأسفانه گوش شنوا هم وجود ندارد، مدیران، چون به صورت رانتی و حزبی انتخاب میشوند، برای خود حاشیه امنی قائلاند و خود را خدمتگزار اهل کتاب و پژوهشگران نمیدانند؛ لذا آن چنان توجهی هم به این اعتراضات، یا به قول خودشان هیاهوهای رسانهای، نمیکنند.
مجموعههایی بی شمار از آثار هنری، اسناد خطی و عکسهای تاریخی با بیشترین کیفیت و جزئیات به علاوه اطلاعات تکمیلی آن در بسیاری از کتابخانه ها، موزهها و دانشگاههای معتبر جهان، به صورت رایگان در اختیار عموم پژوهشگران و مردم قرار میگیرد، اما در ایران با وجود فعالیت سازمانها و موزهها و دانشگاههایی که با وجود ردیف بودجههای مشخص و اعتبارات در خور توجه مالی، چنین آثار و اسناد خطی را در اختیار دارند، نه فقط دسترسی مخاطبان و علاقه مندان، بلکه دسترسی پژوهشگران نیز با سختیها و موانع زیادی رو به روست. به نظر شما دلایل این سخت گیریها و مانع تراشیها چیست؟
البته باید اشاره کنم که در عموم کتابخانهها و موزههای دنیا این طور هم نیست که همه چیز رایگان باشد. خود من که به طور مستمر با بسیاری از این مراکز در ارتباط هستم، بارها شده است که برای رفع نیازهایم مجبور به پرداخت هزینههای گزافی شدهام؛ اما خب، اصل اولیه در همه این مراکز در خارج از کشور تسهیل در ارائه خدمات است. در کنار این اصل دیجیتال سازی منابع مختلف و ارائه رایگان آنها نیز بر اساس سیاستهایی صورت میگیرد.
البته این موضوع کم و بیش در برخی از کتابخانهها و آرشیوهای داخل ایران نیز با ان قلتهایی در نحوه ارائه و کیفیت انجام میشود؛ اما در یک نگاه کلی تعداد منابع دردسترس و کیفیت دسترسی و ارائه منابع مختلف میراثی ما در پایگاههای اطلاعاتی مختلف دنیا بسیار بیشتر و بهتر از آن چیزی است که در ایران ارائه میشود. شاید مهمترین دلیل این موضوع نبود تخصص گرایی در سطح کلان است.
غالبا مدیران ارشد این کتابخانه ها، موزهها و مراکز آرشیو، در این حوزهها متخصص نیستند؛ البته شاید بتوان این موضوع را در سطحی بالاتر درباره وزیران نیز صادق دانست؛ مثلا ممکن است وزیر میراث فرهنگی از حوزهای پا به این وزارتخانه بگذارد که اطلاعات زیادی از موضوع فعالیت وزارتخانه متبوعش نداشته باشد؛ همچنین وزرای دیگر وزارتخانههای مرتبط با این موضوع نیز احتمالا همین وضعیت را دارند و طبیعی است که مدیران زیرمجموعه او نیز به گونهای انتخاب میشوند که تخصصی در این موضوعات و طبعا دغدغههای این چنین نداشته باشند.
هر جا مدیر متخصص و دغدغه مندی آمده، این موضوع حل شده است؛ مثلا زمانی که جناب آقای دکتر رسول جعفریان که خود پژوهشگری برجسته در حوزه تاریخ و میراث اسلامی است، به عنوان رئیس کتابخانه مجلس شورای اسلامی انتخاب میشود، شاهد تحول در این موضوع هستیم. ایشان همین رویه را در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نیز دنبال میکند؛ اما در همین سالها در دیگر کتابخانههای ما وضعیت بر چه منوال بوده است؟
مدیرانی بر مسند نشستهاند که نه تخصص داشتهاند، نه دغدغه و با وجود بودجه فراوان و امکانات بسیار، در موضوع دیجیتال سازی و دسترسی آزاد به اطلاعات، شاهد هیچ عملکرد مثبتی نیستیم. لازمه ارائه خدمات این چنین، سرمایه گذاری کلان و دراز مدت است. مرمت و آماده سازی، فهرست نویسی، دیجیتال سازی و اشاعه، اموری زمان بر و نیازمند به کارگیری نیروهای متخصص و امکانات به روز است. این نوع پروژهها برای مدیری که هیچ تخصصی ندارد و فقط آمده است پویانمایی کند، اصلا جذاب نیست.
عکس شماره ۸۹ از آلبوم ۲۴۰ کاخ موزه گلستان، دورنمایی از امامزاده سلطان ابراهیم قوچان است
که در سال ۱۳۱۱ قمری توسط عبدا… قاجار گرفته شده است.
سال ۱۳۸۷ در ایران قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و در سال ۱۳۸۸ نیز تأیید نهایی مجمع تشخیص مصلحت نظام را گرفت و تدوین آیین نامه اجرایی و ابلاغ آن در سال ۱۳۹۴ اجرایی شد. براساس این قانون، هر فرد ایرانی میتواند به همه اطلاعات طبقه بندی نشده دسترسی داشته باشد؛ اما با وجود صراحتی که در مادهها و تبصرههای آن وجود دارد، هنوز برخی از مراکز اسنادی، آنچه را در اختیار دارند، دارایی شخصی یا به مثابه اسناد محرمانه انگاشته و اجازه دسترسی به اسناد را برای پژوهشگران تاریخ محدود یا حتی مسدود کردهاند. آیا اساسا این اسناد در طبقه بندیهای مرسوم و تعریف شده، جزو اسناد محرمانه تعریف میشوند؟ تکلیف اجرای قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات چه میشود؟ آیا میتوان به اسناد و آثار تاریخی اصطلاح محرمانه را اطلاق کرد و آثار هنری و عکسهای تاریخی را در طبقه بندیهای مرسوم جزو اسناد محرمانه به حساب آورد؟
در دسترسی به اسناد، کتابهای خطی، منابع قدیمی چاپی، آثار هنری و … هیچ محدودیت قانونی یا طبقه بندی وجود ندارد. تنها مسئله، قانون کپی رایت است که این نوع از منابع مشمول این قانون هم نمیشوند؛ مگر اسناد معاصر که مطابق قانون، دسترسی به آنها نیز بعد از گذشت پنجاه سال آزاد است. اسناد و منابع موجود در کتابخانهها و مراکز آرشیوی -چون کاخ گلستان- در زمره منابع تاریخیای هستند که دسترسی به آنها هیچ منع قانونی ندارد. اساسا مشکل به هیچ وجه موضوع یا خود اسناد نیست. این قبیل اسناد در همه جای دنیا مشمول هیچ قانونی نمیشوند و دسترسی به آنها آزاد است. متأسفانه ناآگاهی مدیران از این قبیل منابع آرشیوی است که موجب حصر آنها و انسداد دسترسی پژوهشگران به آن هاست.
به نظرم قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات هم در کشور ما تنها یک قانون است که متأسفانه پشتوانه اجرایی ندارد و رویه شکایت و پیگیری شکایت در این موضوع نیز آن قدر طولانی و طاقت فرساست که هیچ پژوهشگر، یا فردی علاقهای به طرح چنین شکایتی ندارد.
نقش مجلس شورای اسلامی را در اصلاح رویههای اشتباه چطور ارزیابی میکنید؟ با توجه به وجود قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات، مجلس میتواند قانون تازهای برای اجرای قوانین مصوب قبلی، مانند مورد مذکور، به تصویب برساند؟ آیا تصویب قوانین جدید یا اضافه کردن مصوباتی که مجلس شورای اسلامی میتواند در نظر بگیرد، راه درستی برای اصلاح رویههای اشتباه است؟
هیچ منع قانونیای برای دسترسی به آرشیوها و منابع کتابخانهای تاریخی وجود ندارد. یعنی شما نمیتوانید هیچ قانون یا مصوبهای را به من نشان دهید و بگویید که مطابق این قانون یا مصوبه امکان دسترسی به فلان آرشیو وجود ندارد؛ بنابراین اینکه دولت یا مجلس بخواهند قانونی را برای رفع موانع، اصلاح یا تصویب کنند، اساسا سالبه به انتفاع موضوع است. تنها چیزی که اینجا میماند، آن است که وزرا، هیئت امنای کتابخانهها و مراکز آرشیوی، هیئت مدیرهها و در نهایت رؤسای کتابخانهها هستند که باید با تصویب آیین نامهها یا مصوباتی، دسترسی پژوهشگران به منابع کتابخانهای و موزهای را به شکلی استاندارد و هدفمند تسریع و تسهیل کنند؛ البته در این میان، دولت، مجلس یا قوه قضاییه میتوانند با توصیهها یا ایجاد زیرساختها و بودجههایی امکان تسریع و تسهیل هرچه بیشتر این مهم را فراهم کنند.
عکس شماره ۳۷ از آلبـــوم ۱۴۲ کاخ مــوزه گلستان. تصویر قبرستان قتلگاه مشهد است که توسط
آقا رضا عکاس باشی در سال ۱۲۸۴ قمری گرفته شده است
آیا پیش از این هم مسدود کردن راههای دسترسی پژوهشگران به اسناد تاریخی سابقه داشته است؟
متأسفانه دسترسی نداشتن به منابع کتابخانهها و آرشیوها در ایران سابقهای طولانی دارد. مرحوم مینوی که پژوهشگری بزرگ و دنیادیده بود، در مقالهای باعنوان «خزاین ترکیه» که در سال ۱۳۳۹ در مجله دانشکده ادبیات داشگاه تهران منتشر میکند، این چنین فریاد بر میآورد که «.. مالک کتاب مالک جلد و کاغذ آن است، نه مالک مطلب آن. مؤلف کتاب را برای آن نوشته است که دیگران بخوانند و اخلاف از گفته و نوشته اسلاف مطلع گردند و برای آن ننوشته است که در محله کاغذفروشان محبوس بماند و بپوسد. کتابخانهای که از مندرجات نسخههای محفوظ در آن طالبین استفاده نتوانند کرد، با انبوهی خشت و سنگ تفاوت ندارد … هرکس که از نشر کتابی مانع شود، مرتکب قتل مؤلف آن شده است و به کلیه نسلها و اجیال بشر از امروز تا آخر دنیا زیانی جبران ناپذیر وارد آورده است.»
حالا چه شد که مینوی این را نوشته است؟ داستان از این قرار بوده است که یک استاد عالی قدر و دنیا شناس ترکیه، پرفسور زکی ولیدی طغان، به دعوت دانشگاه تهران برای کنگرهای به ایران میآید و برای دیدن نسخهای به کتابخانه ملک میرود و تقاضای تصویر هشت صفحه از کتابی تاریخی میکند، ولی مدیر وقت آن کتابخانه، یعنی مرحوم احمد سهیلی، اجازه چنین کاری را نمیهد.
این را گفتم که بدانیم این داستانها اصلا چیزهای جدیدی نیستند و متأسفانه در دنیای امروز- که دنیای اطلاعات و دسترسی به اطلاعات است- هم باز وضع بر همین منوال است. آن زمان سختی تهیه میکروفیلم بود و هزار بهانه دیگر، اما حالا که میشود به راحتی از هر کتاب، نسخه خطی، سند، یا عکس و … تصویر تهیه کرد و به آنی برای هرکس در هرجای دنیا ارسال کرد، واقعا هیچ بهانهای برای این موضوع وجود ندارد.
در گذشته بهانه اصلی برای این قبیل کارشکنیها کمبود امکانات و تجهیزات میکروفیلم نگاری یا تصویربرداری از این قبیل منابع بود؛ اما امروزه چنین بهانهای به هیچ وجه پذیرفتنی نیست. امروزه هر پژوهشگر حتی خود میتواند با گوشی موبایلش از آنچه میخواهد، تصویربرداری کند؛ ضمن اینکه تهیه امکانات تصویربرداری دیجیتال و استاندارد برای این کتابخانهها و مؤسسات آن قدرها هم پرهزینه و غیرممکن نیست و حتی با بودجههای اندک این مراکز نیز قابل تهیه و اجراست.
در گذشته فهم آزادی اطلاعات و تسهیل دسترسی به اطلاعات آن قدر که باید، ایجاد نشده بود. معدود افرادی، چون مینوی، قزوینی، تربیت، تقی زاده و … که به کتابخانههای ترکیه و اروپا رفته بودند، با این قبیل دسترسیها و سرویس دهیها آشنا بودند و بسیاری از پژوهشگران تصوری این چنین نداشتند؛ اما حالا یک دانشجوی ترم اولی هم میداند که مثلا کتابخانه کنگره آمریکا حجم بسیاری از نسخههای خطی فارسی کتابخانه خودش را دیجیتال کرده و به صورت رایگان روی اینترنت قرار داده است؛ پس میتواند مقایسه کند و در نتیجه مطالبه گری میکند که چرا مثلا فلان کتابخانه که با بودجه دولتی و عمومی مشغول فعالیت است این قبیل کارها را انجام نمیدهد و کم کاری میکند.
این عکس را عبدا… قاجار گرفته است.
در تصویر رئیس تلگراف خانه سرخس را به همراه جمعی از کارکنانش می بینید
در نظر برخی از علاقهمندان به تاریخ و احتمالا برخی از پژوهشگران این حوزه، شائبههایی وجود دارد مبنی بر اینکه مراکز اسنادی در ارائه اسناد تاریخی به پژوهشگران عامدانه و با هدف کسب منفعت یا سود مالی، محدودیتهایی ایجاد میکنند. به نظرتان این گزاره را میتوانیم درست تلقی کنیم؟
نه، این را قبول ندارم؛ چون اگر این چنین بود، امروز میتوانستیم به راحتی با پرداخت پول به نسخههای این کتابخانهها دسترسی پیدا کنیم؛ اما باید بگویم متأسفانه حتی این نگرش منفعت طلبانه هم وجود ندارد. من اساسا دریافت وجه (البته معقول) در قبال ارائه خدمات را بد نمیدانم، بلکه مفید هم میدانم، اما چنانچه پیش از این اشاره کردم اساسا مدیران این کتابخانهها به دلیل نداشتن تخصص و آگاهی لازم، به نفس اشاعه اطلاعات و فواید و منافع آن برای تاریخ و فرهنگ این مملکت واقف نیستند.
در کتابخانههای بزرگ مختلف دنیا امکانات فراوانی برای پژوهشگر فراهم کردهاند که به راحتی و رایگان بتواند با حضور در این کتابخانه هرنوع منبعی را که میخواهد، ببیند و مطالعه کند، اما خب، اگر به تصویری با کیفیتتر از آن نیاز داشت، با دریافت وجهی این خدمت به او داده میشود؛ اما مشکل در کتابخانهها و مراکز آرشیوی و موزهای ما این است که اولا ما نمیدانیم در آنها چه منابعی وجود دارد و در وهله بعد هم اگر بدانیم، امکان دریافت خدمات حضوری به راحتی فراهم نیست و از همه بدتر، دسترسیهای دیجیتال حتی در قبال دریافت وجه هم یا وجود ندارد، یا به سختی فراهم است.
الان مدت هاست کتابخانه مجلس که چندی پیش سایتش هک شد، هیچ نوع خدمات برخطی ندارد و در خصوص خدمات حضوری هم محدودیتهای آزاردهندهای وجود دارد. همین موضوع در خصوص کتابخانه ملی هم به شکل دیگری وجود دارد. کتابخانه آیت ا… مرعشی در قم درحوزه خدمات رسانی به پژوهشگر فاجعه است؛ نه وب سایت برخطی دارد که بتوانید از مکانی به جز قم به اطلاعات نسخهها دسترسی داشته باشید، نه دیجیتال سازی صورت گرفته است که بتوانید این نسخهها را برخط ببینید، یا دانلود کنید؛ وقتی هم حضوری میروید، برای دسترسی به این نسخهها هزاران، اما و اگر وجود دارد.
در گفتوگوهایی که با پژوهشگران تاریخ داشتم، همگی و متفق القول معتقد بودند که سخت گیریها و مانع تراشیها در انتشار و دسترسی به اسناد و آثار تاریخی بخش مهمی از حقایق تاریخی را که جنبه آگاهی بخش دارد و میتواند بر نقاط تاریک تاریخ ایران نور بتاباند، همچنان در گوشه تاریک قفسههای مخازنِ نگهداری اسناد نگه دارد و اطلاعات مهمی از تاریخ و فرهنگ و هنر ایران را محبوس کند. به نظرتان چگونه میتوان مانع از این حبس تاریخی شد؟
قطعا همین طور است. ببینید کتابخانه موزه بریتانیا حدود یکصد سال پیش فهرست کتابهای چاپی فارسی موجود در مخزن خود را فهرست کرده است. دقت کنید صحبت بر سر کتابهای انگلیسی یا کتابهایی به زبانهای اروپایی دیگر نیست؛ کتابهای چاپی فارسی را فهرست و منتشر کردهاند. این درحالی است که کتابخانه ملی ما هنوز موفق نشده است فهرست کاملی از کتابهای چاپی کهنِ موجود در آرشیو خود را منتشر کند و آنچه در پایگاه برخط خود ارائه داده است نیز بسیار پرغلط و مشوش است. هنوز نیمی از نسخههای خطی موجود در کتابخانههای بزرگ ما همانند کتابخانه آیت ا… مرعشی، آستان قدس، کتابخانه ملی و … فهرست نشدهاند.
تعداد اسناد فهرست نشده در مراکز آرشیوی ما بسیار زیاد است و این در حالی است آنچه که فهرست شده است نیز ناقص و پرغلط است و از همه مهمتر دسترسی به آنها نیز معضل بزرگی است. ما در چنین شرایطی، چگونه میتوانیم به تدوین و تحلیل درستی از تاریخ کشور خود اقدام کنیم؟! یکی از وظایف کتابخانه ملی شناسایی منابع فارسی و شیعی و اسلامی در دیگر کتابخانههای جهان است؛ اقدامی که در دوره پهلوی با اهتمام محمد قزوینی و مجتبی مینوی و … کم و بیش انجام میشد و تأثیرات مثبت آن هنوز هم دیده میشود؛ اما در دوره پس از انقلاب و مخصوصا حالا که دیجیتال سازی و دسترسی به منابع خطی دو چندان شده است و این کتابخانه میتواند با بازتعریف این مأموریت سرعت درخورتوجهی به این موضوع دهد، کارهای یومیه خود -مثلا خرید نسخههای خطی داخل ایران- را نیز به زور انجام میهد.
کتابخانه ملی ایران طی سه سال گذشته بنابر گزارشی که چندی پیش در وب سایت خود منتشر کرد، تنها ۶۷ نسخه خطی خریداری کرده است، در حالی که بسیاری از کلکسیونرهای ایرانی یا کتابخانههای خارجی دهها برابر این را در سال خریداری میکنند. قاچاق نسخههای خطی از داخل ایران به خارج چندین برابر شده است و این چیزی نیست مگر بی توجهی و اهمال کاری مراکزی، چون کتابخانه ملی ما. ما در دورهای هستیم که به واسطه وجود انبوهی از دسترسیها امکان نگارشی تحلیلی و دقیقتر از هرزمانی از تاریخ این مملکت را داریم، اما متأسفانه به واسطه همین انحصارطلبیها و نگاههای غیرتخصصی و بسته، در بدترین شرایط به سر میبریم. پژوهشگر جوان ما باید برای دسترسی به یک برگ سند یا تصویر یک نسخه خطی تا فلان کتابخانه برود و دست آخر هم موضوع تحقیق یا پایان نامه خود را عوض کند، زیرا کتابخانه یا مرکز سندی با او همکاری لازم را نمیکند.
و تبعات ادامه دار این انحصارگرایی و در اختیار قرار ندادن اسناد و عکسهای تاریخی در دراز مدت چیست؟
این موضوع در همه این سالها تبعات فراوانی برای ما داشته است. یکی از بزرگترین نتایج این انحصارطلبی نگارش ناقص و چه بسا جانب دارانه تاریخ است. خود این موضوع بسیار حائز اهمیت است. اینکه در عصری زندگی میکنیم که با وجود انواع امکانات و دسترسیهایی که باید وجود داشته باشد، گذشته ایران ما ناقص نگاشته میشود و ارزیابی میشود، طبیعا بسیار وحشتناک و ناراحت کننده است. مگر جز این است که بسیاری از تصمیم گیریهای فعلی ما برای جامعه امروز بر مبنای پژوهشهای تاریخ نگر است؟!
خب، حالا این تاریخ خود ناقص و پراشکال ارزیابی میشود؛ پس در نظر داشته باشید که چه تبعاتی میتواند داشته باشد؛ ضمن اینکه میبینیم که پژوهشگران ما -مخصوصا در یک دهه اخیر- به سمت کتابخانهها و آرشیوهای کشورهای غربی کشیده شدهاند. این موضوع سبب رکود و خمول کتابخانه ها، موزهها و مراکز آرشیوی داخلی شده است، به شکلی که این مراکز وجاهت و جایگاه خود را در میان پژوهشگران داخلی از دست دادهاند.
همین موضوع موجب شده است پروژهها و پژوهشهایی از منظر غربیها برای میراث فرهنگی ما تعریف شود؛ نه اینکه این مسئله بد باشد، اما طبیعتا دغدغههای آنها با ما در داخل ایران کاملا متفاوت است.
از طرفی سرویس دهی نادرست این کتابخانهها و مراکز آرشیوی موجب خدشه دار شدن حس میهن پرستی شده و اساسا این نگاه که مرغ همسایه غاز است، مدام در حال توسعه است. الان پژوهشگر جوان از همه جا بی خبر آرزو میکند کهای کاش انگلیسیها و غربیها در دوره قاجار همه منابع کهن ما را بار میکردند و میبردند؛ زیرا هم بهتر از ما از این منابع حفاظت میکنند، هم در اختیار ما قرارشان میدهند.
حرفهایی درباره وجود برخی رانتها برای دسترسی برخی از پژوهشگران در مراکز اسنادی و آرشیوی کشور مطرح میشود. نمونه آشکار آن هم انتشار غیررسمی برخی از آلبومهای کاخ موزه گلستان است. به نظرتان این موضوع میتواند برای سایر مراکز و سازمانها تلنگری باشد که آرشیوهای کاملی از تاریخ ثبت شده کشور را در اختیار دارند ولی دسترسی را برای بیشتر پژوهشگران و علاقهمندان محدود یا متوقف کردهاند؟
تلنگر فایدهای ندارد. متأسفانه در کشور ما، بالاخص در میان پژوهشگران، روحیه مطالبه گری وجود ندارد یا -بهتر بگویم- کم است. خب این را بگذارید کنار نبود تخصص گرایی که در سطوح مدیریتی این مراکز وجود دارد. این جو رسانهای خیلی زود محو میشود و در باز بر همان پاشنه خواهد چرخید و میچرخد. تا زمانی که مدیران غیرمتخصص بر اساس رانت و حزب گرایی و سیاسیگری بر مسند این کتابخانهها گماشته میشوند، این وضعیت هیچ بهبودی نخواهد داشت. ما بیش از هر زمانی نیازمند مدیران متخصص و دلسوز برای فرهنگ این مملکت هستیم؛ اما «بس که شد این دایره تنگ»، بسیاری از نیروهای متخصص و دلسوز بیرون افتادند.
یکی از نکاتی که در پی انتشار آلبومهای عکس کاخ موزه گلستان از سوی برخی از کارشناسان و پژوهشگران مطرح شد، موضوع ضعف در جمع آوری و دسته بندی و در نهایت ایجاد آرشیوهای دیجیتال است. برخی بر این باورند که هنوز در آرشیو کردن و دسته بندی اسناد و آثار تاریخی و همچنین تکمیل فرایند اسکن و دیجیتال شدن اسناد، ضعفهای بسیاری وجود دارد؛ حتی هیچ یک از این مراکز و سازمانهای نگه دارنده اسناد در ازای شیوه نامههای استاندارد نگهداری از اسناد، پاسخگو نیستند و نظارتی بر فرایند نگهداری از اسناد هم گویی وجود ندارد. آنچه مشخص است موضوع نبود نظارت و حساسیت رسانه درباره احتمال وقوع سهل انگاری و حتی تخلف و رخ دادن فجایع فرهنگی است که نادیده انگاشته میشود. در چنین وضعیتی، چطور میتوان این سازمانها و نهادهای متولی میراث فرهنگی و اسناد تاریخی را درباره عملکردشان پاسخگو کرد؟
بازهم ناچارم تأکید کنم که مشکل اصلی نبود تخصص مدیران این مجموعه هاست؛ اضافه کنم که وقتی پژوهشگران هم به این مراکز رفت و آمدی ندارند، مشکلات دوچندان میشود؛ زیرا مطالبه گری وجود ندارد. همه چیز در ابهام و تاریکی است؛ بنابراین آسیبها دوچندان است. همین اواخر خود من شاهد بودم که تعداد درخورتوجهی از کتابهای چاپی کهنِ یکی از قدیمیترین و مهمترین کتابخانههای تبریز در بازار در معرض فروش گذاشته شده بود.
این موضوع را رسانهای کردم و بعد از پیگیریهای فراوان متوجه شدیم که بله، چندسال قبل مدیر این کتابخانه که از قضا هیچ تخصصی در مدیریت کتابخانه ندارد، تعداد فراوانی از کتابهای این کتابخانه را به بهانه رف خوانی و وجین از کتابخانه بیرون کشیده و فروخته است. میراثی که با زحمت فراوان در سالیان سال جمع آوری و حفظ شده است، به یک باره به دست یک مدیر کارنابلد برباد میرود.
متأسفانه فهرست دقیق و درستی از این کتابخانه ها، آرشیوها و موزهها منتشر نشده و بیرون نیامده است. من همیشه تأکید میکنم که نگارش فهرست درست و انتشار آن در حکم شناسنامه است. وقتی شما آثار موزه، کتابخانه یا آرشیو را درست فهرست و آنها را منتشر کنی و در معرض دید و استفاده عموم قرار بدهی، نه یک صاحب، بلکه هزاران و میلیونها صاحب دارند؛ آن وقت مدیر و امین اموال همه حواسشان جمع است که چیزی از این فهرست کم نشود. چون همه چیز عیان است؛ اگر کم شود، حالا به هر طریق اشتباهی، قابل پیگیری است، زیرا شناسنامه دارد و میدانیم که فلان نسخه خطی، سند، نقشه، عکس و… با این مشخصات و ویژگیها متعلق به فلان کتابخانه یا موزه و مرکز اسنادی است.
اما وقتی فلان موزه یا کتابخانه و مرکز اسناد ما هیچ فهرستی بیرون نداده است و ما نمیدانیم چه دارد و چه ندارد، این خود اول همه مشکلات است و بسیاری را به طمع میاندازد که بر این مجموعه چنگ بیندازند و آن را شرحه شرحه و چه بسا غارت کنند.
حالا وقتی فهرستی باشد، میتوانیم بر اساس استانداردهایی، کارهای متعددی را برای تسهیل دسترسی به این مجموعهها نیز تعریف کنیم؛ مثلا ما نیازمند کنسرسیومهایی ملی در این موضوع هستیم، مشابه آنچه در اروپا و آمریکا و حتی در دنیا مرسوم است. الان کتابخانههای اسلامی در انگلستان یک کنسرسیوم دارند به نام «الفهرس» که همگی نسخههای خطی اسلامی به زبانهای مختلف عربی، فارسی، ترکی و اردو روی این پایگاه قابل جستوجو و مطالعه است. مشابه همین موضوع در آلمان هم هست با نام «قلموس»؛ فراتر از آن، اتحادیه اروپا کنسرسیوم «یورپینا» را دارد. الان در همین وب سایت بالغ بر ۳۲ میلیون عکس، ۲۵ میلیون نسخه خطی و کتاب و بیش از یک میلیون صدا به اشتراک گذاشته شده است.
فواید کنسرسیوم زیاد است؛ یکی از مهمترین هایش این است که پژوهشگران میتوانند در آنِ واحد به دهها مرکز آرشیوی و کتابخانه و موزه دسترسی داشته باشند. استانداردها هم تعریف شده است و کیفیت ارائه در یک سطح مشخص قابل قبول است. امروزه فضا برای کارکردن و ارائه خدمات بسیار فراهم است و الگوهای جهانی و استانداردهای خوبی برای الگوبرداری و ارائه خدمات وجود دارد، اما متأسفانه آنچه که نیست، مدیریت درست و تخصص گرایی است.
یکی از بزرگترین معضلات برخی از کتابخانههای بزرگ و کوچک ایران برای ارائه سرویس دهی بهتر زیرساختهای نرم افزاری است. متأسفانه اکنون فقط دو سه سرویس نرم افزاری مشغول خدمات دهی به این کتابخانهها هستند که از کیفیت لازم برخوردار نیستند و البته استانداردهای روز دنیا را نیز دنبال نمیکنند؛ مثلا استاندارد «آر. دی.ای» که میتواند هم زمان همه اشیای کتابخانهای، آرشیوی و موزهای را پوشش دهد، تا امروز در هیچ یک از این نرم افزارها پیاده سازی نشده است، در حالی که استانداردی بسیار انعطاف پذیر و پاسخگو در منابع کتابخانهای است.
علاوه بر پایتخت، کلان شهر مشهد نیز از حیث داشتن مراکز مهم اسنادی یکی از شهرهای سرآمدی است که محل مراجعه بسیاری از پژوهشگران و علاقهمندان به حوزه تاریخ به شمار میرود. چند مرکز اسنادی مهم نیز در این شهر فعالیت میکنند، مانند مرکز اسناد و موزههای آستان قدس رضوی که بسیاری از اسناد و عکسهای تاریخی را در اختیار دارد؛ همچنین مرکز اسناد و تاریخ توسعه شهری شهرداری مشهد، شعبه شمال شرق کتابخانه ملی و اسناد کشور، مرکز اسناد اداره کل اوقاف خراسان رضوی، مرکز آثار مفاخر و اسناد دانشگاه فردوسی مشهد و … از جمله مراکز مهم اسنادی مشهد هستند که احتمالا از برخی ضعفها و بروکراسیها و رویکردهای اشتباه عاری نیستند و همین موضوع میتواند دسترسی پژوهشگران را به این مراکز سخت کند؛ البته در مواردی هم بسیار شنیده و دیدهایم که دسترسی به اسناد و نسخههای تاریخی در این مراکز بسیار سخت و با لابی و رابطه است، نه ضابطه. به نظرتان راهکار تغییر شیوههای اشتباه و پاسخگو کردن این مراکز درباره آثار و اسنادی که در اختیار دارند چیست؟
ببینید، مشهد و مراکز کتابخانهای آن از مهمترین منابع کتابخانهای کشور و جهان اسلاماند. کتابخانه آستان قدس رضوی با آن سابقه طولانی تاریخی یکی از مهمترین کتابخانههای کشور و جهان اسلام است. مراکز دیگری هم که شما به آنها اشاره کردید و همگی ارزشمند هستند، اضافه بر آن، حقیقتا ظرفیتهای فوق العادهای هستند؛ اما مشکل، نگرش کلان مدیریتی است. کتابخانه آستان قدس در گذشته از جمله کتابخانههایی بوده که دسترسی به منابع آن امری درحد محال بوده است؛ البته وضعیت امروز بهتر است و امکانات و تسهیلاتی فراهم شده است، اما آیا وضعیت خدمات رسانی مطلوب است؟ پاسخ من خیر است.
در قرن حاضر، وضعیت خدمات رسانی مطلوب برای چنین مراکزی این است که شما با چند کلیک، به آنچه میخواهید دسترسی پیدا کنید، اتفاقی که برای پژوهشگران درخصوص این مرکز معظم وجود ندارد.
همین موضوع موجب شده است کتابخانهای با عظمت کتابخانه آستان قدس به هیچ وجه در آن جایگاهی که در سطح جهان دارد، قرار نگیرد. کتابخانهها با خدمات رسانی ضعیف و سرویس دهی نامطلوب آهسته آهسته مقبولیت و جایگاه خود را در سطح ملی و حتی جهانی از دست میدهند.
کتابخانه آستان قدس با وجود ظرفیت بالا و ارزشمندی که دارد جایگاهش، مثلا در مقایسه با کتابخانههای ملی بریتانیا، فرانسه، آلمان و …، اصلا درخور نیست؛ زیرا همگی این کتابخانهها با سرعت و به روز مشغول فعالیت و خدمات رسانی هستند و میبینیم که بیشترین ارجاع در پژوهش ها، مربوط به همین کتابخانههای اروپایی است.
در همین جنوب ایران کتابخانه ملی قطر مترصد پیدا کردن چنین جایگاهی است و با خرید مجموعههای مختلف و دیجیتال سازی و ارائه سرویسهای برخط سعی میکند رتبه و جایگاه خود در منطقه و جهان اسلام و حتی دنیا را بهبود بخشد. تعداد بالای نسخ خطی، کتابهای چاپی قدیمی، اسناد، مجلات، عکسها و … در کتابخانه آستان قدس رضوی شاید دلایلی باشند که این نوع سرویس دهی را سخت و دچار اختلال کردهاند؛ اما به هر روی این رویهای است که این کتابخانه باید دنبال کند. قطعا هزینههای خریداری، حفاظت، نگهداری، فهرست نویسی، دیجیتال سازی و … کتابخانهای در حد و اندازه کتابخانه آستان قدس بسیار بالاست؛ اما خب، کتابخانه یک نهاد فرهنگی مصرفی است؛ مثل فلان کارخانه یا باغ و زمین کشاورزی آستان قدس درآمدزایی ندارد؛ همین موضوع و مقایسههایی از این دست سبب میشود که بودجه و امکاناتی که در اختیار چنین مرکزی قرار میگیرد در مقایسه با حجم و انبوه کارهایی که در آن وجود دارد، ناچیز باشد. این موضوع فعالیتهای کتابخانه را تحت الشعاع قرار میدهد.
متأسفانه با توجه به ورودی منابع کتابخانهای، وضعیت برای این کتابخانه روزبه روز سختتر هم میشود؛ پس مدیران این کتابخانه باید خیلی زود تصمیم بگیرند که جایگاه ملی و جهانی خود را تثبیت کنند.
قطعا این نیازمند نگرش کلان مدیریتی در سطح تولیت آستان قدس و معاونتهای آن است؛ مسئلهای که به نظر من عینیت ندارد و من به عنوان یک پژوهشگر هیچ چشم اندازی برای آن متصور نیستم. نمیگویم کاری انجام نمیشود؛ حتما میشود؛ اما به نظر من حمایتها صددر صدی نیست و در مراحل بعدی نیز سیاست گذاری و برنامه ریزیهای کلان ناظر به استانداردهای جهانی و در راستای تسهیل خدمات رسانی و … نیست.
***
عکس شماره ۶۳ از آلبوم ۲۴۰ کاخ موزه گلستان
نمایی از برج ر ادکان استکه توسط عبدا… قاجار گرفته شده و نکات ویژه آن
شرحی است از موقعیت این بنا که توسط عکاس پای عکس چاپ نوشته شده است
اعتراض صواب به امری ناصواب
بخشی از گفتوگو با مجید جلیسه به ماجرای انتشار غیر رسمی تعدادی از آلبومهای کاخ موزه گلستان اختصاص داشت؛ موضوعی که به نظر میرسد همچنان ابعاد بسیاری برای پرداختن دارد؛ برای نمونه موضوع آلبومهای سایه که خرداد امسال در فضای مجاز منتشر شد. جلیسه در این بخش از گفتوگو شرح مفصلی از گنجینه عکس کاخ موزه گلستان میدهد و بر این باور است که دسترسی به همه منابع موجود از عکسهای تاریخی کاخ موزه گلستان میتواند تأثیر شگرفی در پژوهشهای تاریخی مربوط به دوره قاجار داشته باشد و حتی میتواند موجب بازنگری در بسیاری از پژوهشها و اطلاعات موجود شود.
کتابخانه کاخ گلستان یکی از قدیمیترین کتابخانههای کشور و قدیمیترین کتابخانه دوران قاجار است. باید این کتابخانه را مرکز اسناد حکومت دوره قاجار دانست که طی حکومت این سلسله بر ایران، هر چه از اسناد، مدارک، عکس ها، نقشه ها، کتابها و … مربوط به این دوره بوده است در این کتابخانه آرشیو میشده است؛ البته بخش زیادی از این منابع مربوط به همان دوره و بخشی نیز مربوط به دیگر دورههای تاریخی است که همگی حائز اهمیت و ارزشمند هستند.
طبیعتا هرپژوهشگری که درخصوص این دوره تاریخی مشغول به پژوهش است، نیازمند دسترسی به این منابع است؛ اما مع الأسف گارد بسته کاخ گلستان در این سالها موجب شده است که بسیاری از پژهشگران بعد از ماهها -و بلکه سال ها- تلاش به در بسته بخورند و چه بسا از خیر استفاده از این منابع بگذرند شخصا معتقدم پژوهش در خصوص این دوره، منهای آنچه در کاخ گلستان هست، ابتر است و اگر روزی این منابع (اعم از عکس، سند، نقشه، نسخه خطی و …) در دسترس قرار گیرد، باید در بسیاری از پژوهشها مجددا بازنگری شود.
یکی از مهمترین مدارک پژوهشی آن دوره، عکس است. آلبوم خانه کاخ گلستان شامل ۱۵۲۰ آلبوم و حدود ۹ هزار شیشه است که تا پیش از انتشار این عکسها در فضای مجازی، بخش کمی از آنها در قالب چند کتاب و پژوهش، به صورت محدود منتشر شده بود؛ البته همین تعداد هم که منتشر شده، حدود ۳ هزار عکس در قالب ۷۴ آلبوم است.
شما فکر کنید چند عکس دیگر هست که من و شما از آنها بی اطلاع و بی خبریم این نبود اطلاع رسانی و انتشار درست و به اندازه اطلاعات است و رانت و فسادی که در این موضوع ایجاد کرد، موجب انتشار غیررسمی -و به نظر من معترضانه- این آلبومها شد. بمب خبریای که تازه توجه بسیاری از رسانههای جهان را به اهمیت این بخش از آرشیو کاخ گلستان جلب کرده است.
شخصا معتقدم که فرد یا افرادی که این آلبومها را منتشر کردهاند، تنها برای اعتراض به روند ناصواب و بسته اطلاع رسانی و سرویس دهی غیرحرفهای و نابخردانه این آرشیو دست به چنین کاری زدهاند. با این کار، ضمن نشان دادن ارزشمندی این مجموعه، نشان دادهاند که امکان دسترسی به این عکسها چقدر راحت میتواند باشد، در حالی که برخی از پژوهشگران برای دریافت یک فرم عکس، روزها، هفته ها، بلکه ماهها و سالها مسیر کاخ گلستان را رفته و برگشتهاند، اما الان با یک کلیک ساده میتوانند انبوهی از این عکسها را بر روی گوشی موبایل و یا کامپیوتر شخصی خود در خانه داشته باشند.
رانت و فساد در غیاب پژوهشگر شکل میگیرد
تجربه مواجهه مجید جلیسه غلامی به عنوان یک پژوهشگر با مراکز اسنادی کشورمان چطور بوده است؟ آیا فرایند دسترسی او به اسناد و نحوه خدمت رسانی با موانع و محدودیتها همراه بوده است؟ فرایند دسترسیها در سایر مراکز اسنادی جهان چگونه است؟ مثلا یک پژوهشگر باید حتما نامه معرفی در اختیار داشته باشد و فرایند خاص دسترسی به اسناد را طی کند؟ جلیسه به این پرسشها پاسخ میدهد.
من بیش از دو دهه است که با مراکز و کتابخانههای مختلفی در تعاملم. خب، اوایل که پژوهشگر مبتدی و تازه کاری بودم، بسیار سخت بود و البته الان که شناخته شده ترم، کمی آسانتر شده است؛ اما متأسفانه موضوعی که وجود دارد این است که برخلاف رویههای دیگر کشورها که کتابخانهها و موزهها و مراکز آرشیوی فارغ از هر اسم و رسمی وظیفه خود میدانند که به همه خدمات بدهند، در ایران این طور نیست. بسیاری از پژوهشگران جوان پیش من میآیند که مثلا به سراغ فلان کتابخانه یا موزه رفتیم تا فلان منبع را دریافت کنیم و اصلا جواب سلام ما را ندادند و حتی نتوانستیم داخل شویم و تقاضای خود را مطرح کنیم.
این یعنی ساختار مدیریتی این مراکز از پایه مشکل دارد و درِ آنها به روی پژوهشگر گشوده نیست و این بد است. مگر فلسفه وجودی این مراکز چیست؟ غیر از این است که این منابع را حفظ و نگهداری کنند و در معرض دید و استفاده مردم قرار دهند؟! اما متأسفانه بسیاری از کتابخانه ها، موزهها و مراکز آرشیوی ما در بهترین حالت تنها حافظ و نگهبان هستند.
نبود رفت و آمد و سرویس دهی به پژوهشگران به بهانه حفاظت دستمایه زیانهای بزرگی، چون رانت، فساد و چپاول است؛ یعنی این گونه بگویم رفت و آمد پژوهشگر و سؤال و درخواست او خود ابزاری برای حفاظت از منابع این مراکز و آرشیوهاست که از آسیبها و آفتهای متعدد فیزیکی و قهری و دزدی جلوگیری میکند.
source