هم شاعر است و هم نویسنده. کتابهای زیادی برای کودکان و نوجوانان نوشته و شعرهای زیادی هم برای آنها سروده است. وقتی 10 ساله بود، با تشویق کتابدار مسجد محل، نوشتن را شروع کرد. با نوشتن خلاصه داستانهایی که میخواند، به دنیای نویسندگی قدم گذاشت و حالا فهرستی بلند بالا از آثارش برای بچهها دارد.
حجتالاسلام سیدمحمد مهاجرانی متولد ۱۳۴۸ در شهر مهاجران استان اراک است. او دانشآموخته حوزه علمیه قم و از شاعران آیینی کودک به شمار میرود. اولین کتاب او با عنوان «پیامبر عزیز ما» برگرفته از سیره حضرت رسول اکرم(ص) بود که به زبان شعر به نگارش درآمد.
بیشتر فعالیت این روحانی خوشقریحه در حوزه کودک و نوجوان است، در همین راستا سیدمحمد مهاجرانی به گفتوگو نشسته است که در ادامه از خاطر شما میگذرد.
ایکنا- آغاز گفتوگو را از کودکی و نوجوانی شما استوار کنیم. آقای مهاجرانی دوران نوجوانی اغلب چه کتابهایی را مطالعه میکردید؟
در دوران کودکی و نوجوانی من، نویسندگان کودک و نوجوان بسیاری فعالیت نداشتند و محدود بودند. در میان نویسندگان مذهبی، محمود حکیمی، مرحوم علی وافی، رضا رهگذر و همینطور مرحوم آذریزدی شاخص بودند. در بین نویسندگان چپگرا هم علیاشرف درویشیان، صمد بهرنگی و منصور یاقوتی اقبال بیشتری به آثارشان بود. من با توجه به فضای خانواده و زیستی که داشتم کتابهای مذهبی را بیشتر میخواندم. البته به دلیل کنجکاوی و میل زیاد به داستان، گاهی داستانهای بهرنگی، درویشیان و یاقوتی را هم مطالعه میکردم.
ایکنا- بر همین اساس بود شوقِ خواندن کمکم به اشتیاقِ نوشتن تبدیل شد. نویسندگی و شاعری را از چه سنی شروع کردید؟
اشتیاق به شعر را در همان سنین کودکی در خودم کشف کردم. یکی از سرگرمیهایم نوشتن کلمات همقافیه بود. یادم است وقتی 12 ساله بودم، دوست داشتم با تمام حروف الفبا کلماتی بنویسم که پایانش «ت» باشد. مانند عزت، رحمت، زحمت، دولت، ملت و…؛ از 15سالگی عملاً وارد فضای شعر شدم و دفتر شعری داشتم که هنوز هم بعضی از برگههایش را دارم.
علاقهمندیام به داستان و شوق نوشتن از 10سالگی آغاز شد و بانی آن یکی از کتابداران مسجد «آقا ضیاء» اراک بود که وقتی به ما کتاب میداد، از ما میخواست خلاصۀ کتاب را در قالب یک داستانک بنویسیم. این کار اولین تمرین و دستگرمی من در داستاننویسی بود که در تقویت علاقه و انگیزه بسیار مؤثر و سودمند واقع میشد.
ایکنا- اولین کتابی که برای بچهها نوشتید بر چه موضوعی استوار بود؟
اولین کتابی که نوشتهام اوایل دهه هشتاد بود و «حاجی کوچولو» نام دارد. داستان منظوم پسری است به نام علی کوچولو که با مادرش به مکه رفته و هنگام بازگشت، خاطرات سفر خود را برای دوستانش بیان میکند.
ایکنا- خیلی از بچهها شما را به خاطر شعرهای خوبتان میشناسند. به نظر شما شعر برای مخاطب کودک و نوجوان باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
ویژگیهای شعر را میتوان به دو دستۀ ساختاری و محتوایی تقسیم کرد. در بین ویژگیهای ساختاری شعر، زنده بودن زبان شعر، بهرهگیری از قالبهای جذاب، ظرافتهای زبانی، آرایههای ادبی، ریتم و موسیقی قوی را میتوان نام برد. در بین ویژگیهای محتوایی نیز مهمترین مؤلفهها بهره بردن شعر از حکمت، اندیشه و الهامگیری از متون مقدس و تناسب داشتن آن با حالوهوای زندگی انسان قرن بیستویکم است.
ایکنا- ایدههای خلق آثارتان به عنوان یکی از نویسندگان حوزه کودک و نوجوان از کجا سرچشمه میگیرد؟
این جمله معروف است که «نویسنده شکارچی سوژههاست» و میدانیم که شکارچی مکان و زمان نمیشناسد و با چشم و گوش باز، ذهن تیز و دقت تمام پدیدههای دوروبر خودش را برانداز میکند و از آنها سوژه میگیرد.
به عنوان مثال ماشینی دیدم که جای بدی پارک کرده بود و جمع زیادی را به زحمت انداخته بود. بر اساس همین ماجرا، طرح قصهای را نوشتم که بد پارک شدنِ یک ماشین یا هر رفتار نادرست دیگری میتواند دومینووار همهچیز را خراب کند.
گاهی سوژههایم را از برنامههای مستند میگیرم. مانند موضوع یکی از برنامههای مستند درخت انجیری بود که بسیاری از جانورانِ یک جنگل میوههای آن را میخوردند؛ پرندهها، گوزنها، میمونها، حشرات و حتی ماهیهایی که در برکۀ کنار درخت بودند. همین مستند برای من سرچشمه شکلگیری چند قصه و شعر شد.
ایکنا- کمی درباره عادتهای نویسندگی خود بگویید. جوشش نویسندگی شما در چه زمانی، مکانی و با چه شرایطی شکل میگیرد؟
دوست دارم در کارم منظم باشم. بینظمی و بهویژه بینظمی در خواب و بیداری بزرگترین عیب و آسیب در دنیای نویسندگان است. من در تمام روزهای سال-حتی روزهایی که در سفر هستم- دست از نوشتن و سرودن نمیکشم.
معمولاً سعی میکنم کارم را از طلوع فجر یعنی بعد از نماز صبح شروع کنم و تا ظهر ادامه میدهم. بعدازظهر هم بهشکل منظم یک ساعت استراحت میکنم و دوباره کارم را از سر میگیرم و تا شب ادامه میدهم.
از دیرخوابیدن و شبزندهداریهای نامنظم بسیار گریزانم. کسی که دیر میخوابد و به عنوان مثال تا ساعت سه یا چهار شب بیدار میماند ناچار است دیر از خواب بیدار شود و بخش زیادی از اوقات آرام و دلنشین و انرژیبخش صبح را از دست میدهد.
ایکنا- یکی از آثار شما جزو منابع جشنواره رضوی دوره دوازدهم بود. به نظر شما این جشنواره چه کمکی به ترویج کتاب میکند؟
به نظر من هر جشنوارهای در حد خود میتواند در ترویج فرهنگ کتابدوستی و کتابخوانی نقشآفرین باشد. جشنواره رضوی هم در جهت ترویج ادبیات دینی کودک بهویژه در موضوع سیره و سنت اهل بیت(ع) خیلی خوب عمل کرده است و بهواسطه این جشنواره کودکان زیادی با سیره و سبک زندگی اولیای الهی آشنا شدهاند.
ایکنا- تا به حال پیش آمده که بچهها نظرشان را درباره کتابهای شما به خودتان به شکل مستقیم بگویند؟ از بچههایی که کتابهای شما را خواندهاند چه نوع بازخوردی گرفتهاید؟
گاهی در بازدیدهایم از مدارس یا کتابخانهها، کودکان مستقیم نظر خودشان را میگویند. در ایام برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران نیز گاهی خانوادهها یا مربیان که من را میبینند دیدگاهشان را میگویند. گاهی هم بعضی از والدین از طریق فضای مجازی دیدگاه فرزندانشان را به من انتقال میدهند.
ایکنا- شما خودتان در دوره نوجوانی به مطالعه کتابهای خاصی علاقه داشتید. امروز کودکان و نوجوانان ممکن است سلیقه متفاوتی داشته باشند. به نظر شما سلایق و علایق کودک امروز با کودکان دهههای قبلی چه تفاوتی کرده است؟
بدیهی است که، متناسب با رشد، تحول دانش، فناوری و گسترش شگفتانگیز فضای مجازی و آگاهی انسانها از سبک زندگی فرهنگهای دیگر، سبک و شیوه زندگی عموم مردم تغییراتی زیادی کرده است که البته درباره خوب یا بد بودن این پدیده نیاز است تأملات جدی صورت گیرد و همه ابعاد قضیه واکاوی شود. ولی نکته مهم این است که کودکان و نوجوانان با توجه به آزادی ذهن و دغدغه نداشتن و نیز بهخاطر تیزهوشیها و کنجکاویهای خاصی که دارند خیلی زودتر و بیشتر از بزرگترها سلایق و علایق آنها در معرض تغییر است و فرازونشیب دارد که نمود و نشانههای آن را در آرایش چهره، نوع لباسها و تصاویر روی لباس، زیورآلات، غذاهای موردعلاقه، جنس فیلمها و موسیقیهایی که میبینند و میشنوند و الگوهایی که به آنها تعلق خاطر دارند میتوان دید.
ایکنا- از این جمله شما میتوان دریافت که معتقدید سلیقه بچههای امروزی با گذشته فرق کرده است. شما چگونه این تغییر سلیقه را در نوشتههای خود لحاظ میکنید؟
کار دشواری است که نویسنده پابهپای تحولات روز پیشرفت داشته باشد و آثاری انعطافپذیر و متناسب با تمام متغیرهای دنیای کنونی بنویسد، ولی میتواند در انتخاب واژهها، زبان و لحن اثر، ویژگیهای شخصیتهای اصلی و فرعی داستان، جنس و نوع گرههایی که در داستان ایجاد میکند تا حدودی خود را به سلیقۀ نوجوانان کنونی نزدیک کند.
ایکنا- کتابی دارید با سبکی خاص با عنوان «میدان انقلاب»، درباره این کتاب کمی صحبت میکنید؟
این کتاب دوطرفه است. کتابهای دوطرفه کتابهایی هستند که از هر دو طرف میتوان آنها را خواند و پایان هر دو طرفِ کتاب مشترک است. یک طرف کتاب بهمن 57 نام دارد و دربارۀ تاریخ انقلاب اسلامی و بهویژه حوادث سالهای 56 و 57 است و طرف دیگر بهمن 97 نام دارد که درباره دستاوردهای چهلساله انقلاب اسلامی است.
ایکنا- آخرین کتابی که نوشتهاید چیست؟
آخرین کتابی که نوشتم و به تازگی چاپ شده «برگههای سفید، دیوهای سیاه» نام دارد. این کتاب دربارۀ دختری به نام «محیا»ست که اهل غزه است. این کتاب صبر و مقاومت و روحیه جهادی مردم قهرمان غزه را در قالب داستانی کوتاه نشان میدهد.
«محیا»، شخصیت اصلی این داستان، نقاش است و سعی میکند با نقاشیهای روزانهاش رنجها، سختیها، نیز پیروزیها و فرهنگ مقاومت مردم غزه را ترسیم نماید. در دل این جریان، ماجراهایی رخ میدهد که سیر داستان را شکل میدهد.
داستانی دربارۀ حجاب در دست نگارش دارم که سعی کردهام با نگاهی نو و متفاوت با سایر کارهایی که در این حوزه است و با بهرهگیری از عناصر زیباییشناسی به این امر مهم بپردازم.
ایکنا- برخی از کودکان و نوجوانان این برهه زمانی که علاقهمند به حوزه کتاب و کتابخوانی هستند، عضویت در کتابخانهها را انتخاب میکنند و کمکم به سمت نگارش و نویسندگی سوق پیدا میکنند، برای نوقلمان نوجوان که تازه نویسندگی را شروع کردهاند چه توصیهای دارید؟
نخست آنکه؛ کارشان آهسته و پیوسته باشد، یعنی از شتابزدگی و بینظمی در نوشتن و فاصله انداختن پرهیز کنند. هر روز بنویسند، حتی اگر میزان نوشتهشان کم باشد. به عنوان مثال روزی نیمصفحه یا یک صفحه بنویسند. ولی هرگز از کارشان دست نکشند تا از ریل ذوق و هنر فاصله نگیرند.
دوم آنکه؛ از همین نوجوانی روحیه انتقادپذیری خود را بالا ببرند و اگر کسی دوستانه عیب کارشان را گفت، دلخور نشوند. یادشان باشد اگر ایراد کارشان را پیدا کنند، قلم آنها پختهتر خواهد شد.
سوم؛ اهل مطالعه باشند، مطالعه همهجانبه، منظم و هدفمند. نوشتن و نویسندگی یعنی سرریز شدن و لبریز شدن دانشها و دادههایی که در ذهن و مشت نویسندهاند. کسی که ذهن و دستش خالی باشد، به طبع نمیتواند جوشش، خروش و درخشش داشته باشد و اگر هم از سر بخت و اتفاق اثر خوبی خلق کند، دیگر نمیتواند کارش را ادامه بدهد و ناچار است از نویسندگی دست بکشد یا اینکه به دام تکرار میافتد.
ایکنا- و در پایان اگر نکتهای باقی مانده است بفرمایید.
انشاءالله نویسندگان نوجوان از توصیهها و نویسندگانی که این راه را پیمودهاند استفاده کنند. حضور در کتابخانهها، مراوده با دوستداران کتاب، فضا را برای ترغیب کودکان و نوجوانان به دنیای کتاب فراهم میکند، کاری که کتابخانهها به خوبی میتوانند تثبیتکننده آن باشند.
انتهای پیام
source