جوان آنلاین: فیلم علت مرگ نامعلوم را باید در سینما روی پرده تماشا کرد. ۱۱۰ دقیقه یک اثر جادهای خوب ببینید. فیلمی که سینماست با قصهای منطقی درون ژانری که مخاطب را همراه میکند. پیش از این علی زرنگار به عنوان نویسنده ذهنی چالشی داشت و فیلمنامههای چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت، بدون تاریخ بدون امضا و مغز استخوان را نوشته است (که البته هر سه اثر را از نظر پرداخت کارگردانی نمیپسندم). با دیدن مضمون همین سه اثر مشخص میشود که مسئله انسانی در ارتباط با بحرانهای فردی و اجتماعی برای او اولویت دارد. «علت مرگ نامعلوم» روایت درست و به قاعده از به چالش کشیدن آدمهای ساده زیست و ضعیف است که به دلیل درآمد و زندگی نامناسب از روحیه انسانی خودشان کوتاه میآیند. البته با کشمکشهای فراوان و متقاعد شدن اشتباهی برای رسیدن به زندگی بهتر، زرنگار فیلمش را طوری شروع میکند که مخاطب تا نیمههای فیلم همچنان در جهانی گم و مبهم قرار میگیرد.
چند مسافر هستند که جز پیمان و دوستش دیگر مسافران رابطهای با یکدیگر ندارند و با مرگ اتفاقی یکی از مسافران، ایجاد بحران میشود مخمصهای که این چند مسافر با آن مواجه میشوند همان چالش انسان شناسی یا همنوعشناسی است تا جایی که قرار بر تحویل دادن جنازه به اداره پلیس میشود، اما زمانی که مسافران دلارهای جاسازی شده در کاپشن مسافر مرده را پیدا میکنند قصه چالشیتر میشود و انگار همه یک نظر دارند، اما کسی جرئت گفتن آن را ندارد ولی تمامی این آدمها میدانند برای رسیدن به نیازهای طبیعی زندگیشان باید پول داشته باشند.
زرنگار نگاه تحقیرآمیز به مسئله فقر نداشته و سعی کرده شخصیتهای بینام فیلمش را با تعداد انبوهی از دلار مورد آزمایش انسانی و ایضاً روانشناختی قرار بدهد، اما راننده ماشین قراضه ون که فقط راننده است و لباسهای کهنه به تن دارد در ابتدا به دلیل تهمتهایی مانند دزدی که به او میزنند فریاد راه میاندازد، اما در سیر قصه شخصیت او دچار دوگانگی میشود و انگار متقاعد میشود که باید این دلارها میان او و مسافران تقسیم شود، اما فقط پیمان است که نمیتواند چنین پیشنهادی را قبول کند و بپذیرد که جنازه را دفن کنند و تا انتها هم از تصمیمش کوتاه نمیآید.
(به دلیل بینامی شخصیتها از نام بازیگر استفاده میشود) در میان مسافران علیرضا ثانیفر با شخصیت جدی و زبان تلخ و کنایهگویی که دارد حلقه انسانی مسافران دیگر را دستخوش رسیدن به دلارها میکند. شخصیت او مانند دیگر شخصیتهای فیلم مبهم و ناشناس است، اما انگار مسافران دیگر تحت تأثیر شیطنتهای غیر انسانیاش قرار میگیرند حتی پانیبال شومون که برای مرخصی از زندان آمده تا پول دیه رفیقش را جور کند، با تمامی تجربههای اجتماعیاش که انگار نگاه انسانیتری نسبت به بقیه دارد باز هم با تصمیم ثانیفر همراهی میکند. در این میان پیمان که انگار از همه بیشتر نیاز به پول داشته است قید آن را میزند و از مسافران جدا میشود. زرنگار برای ایجاد قصهاش و نوع روایت آن ایده داشته و اثری جادهای که احتمالاً مخاطب را در بعضی سکانسها خسته کند، اما چیدمان درام و ایجاد لحظات دراماتیک که با شناخت ذرهای آدمهای فیلم همراه میشود به کلیت اثر جذابیت بخشیده است. حتی دیالوگ نویسیها تحت تأثیر پیرنگ اصلی فیلم – فارغ از خرده پیرنگهای اضافی شکل گرفته و ایجاد قصهگویی به موازات پیدایش یک بحران و حادثه به صورت کاملاً سینمایی پیش میرود. علی زرنگار با ایجاد چالش انسانی سعی بر نزدیک شدن به درونیات انسانها داشته، اینکه آدمها تا کجا از انسان بودن دست میکشند و این میتواند نقد انسانیت در جامعه امروز باشد که آدمها برای دستیابی به یک زندگی بیدرد سر و بهره مندی از رفاه، انسان بودن را فراموش میکنند.
سؤال اینجاست که اگر جنازه افغانی نبود و مسافران از بلوچ بودن او اطلاع داشتند باز هم حاضر به چنین کاری میشدند؟ معتقدم که زرنگار باید افغان بودن آن مرد را در دیالوگ حذف میکرد تا نقد اجتماعی از جامعه ایرانی کاملتر میشد. قطعا با این مناسبات پایان فیلم هم میتوانست با حس پشیمانی بیشتر رقم بخورد، اما در شکل کنونی انگار مسافران آن ون به دلیل ایرانی بودن آن جنازه شوکه میشوند.
به هر شکل ممکن علت مرگ نامعلوم اثری باشد که کارگردانش برای ساختن آن روی لبه تیغ راه رفته چراکه این امکان وجود داشت که اثر به دام سانتی مانتالیسم گرفتار شود و تمامی عناصر شکل دهنده فیلم از بافت اصلی ژانر جدا شوند، اما این چنین نشده و زرنگار کنار آدمهای فیلمش ایستاده و عنصر تنیدگی بحران مابین چند آدم غریبه و ایجاد تعلیقهای چندباره جواب داده است. بازی بازیگران اصلی و بومی و ناشناخته بسیار یکدست درآمده است و معتقدم پانیپال شومون بهترین فیلمش را بازی کرده و همچنین علیرضا ثانی فر با آن هیبت و نوع دیالوگ گفتنش فضای اثر را گاه از آن جدی بودن محض نجات میدهد.
همچنان دلیل اکران نشدن این فیلم در سه سال گذشته مشخص نشده و قطعاً هم نخواهد شد، اما در میان سیل انبوه فیلمهای تجاری و مبتذل، این فیلم مخاطب را به تامل دعوت میکند چراکه اثری دست کم دغدغه مند و متفکر است. علت مرگ نامعلوم محصول سینمای مستقل است که برای تداوم ساخت چنین آثاری باید از آنها حمایت کرد.
source