Wp Header Logo 925.png

در حال تکمیل

جشنواره فیلم فجر رویدادی است که می‌خواهد آیینه سینمای ایران باشد اما آن چیزی که در دوره‌های اخیر شاهدش هستیم چندان گواه این امر نیست. در دهه‌های گذشته آثار اجتماعی صرفاً کارهایی هستند که در آن خشونت مدنظر است و فیلم‌های طنز نیز کپی‌های ضعیف از فیلم‌های خارجی شده‌اند. این رویکرد غالب، در نهایت باعث شده فرهنگ بومی و ایرانی در تولیدات سینمایی به گوهری کمیاب تبدیل شود. پیرامون این موضوع ایکنا با عباس رافعی کارگردان و تهیه‌کننده سینما گفت‌وگویی انجام داده که در ادامه با آن همراه می‌شویم.

عباس رافعی، فارغ التحصیل کارشناسی سینما و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی است. وی در سال 1374 بعد از ساخت اولین فیلم داستانی بلندش به نام «راز مینا» اقدام به تاسیس دفتر فیلمسازی فیلمنگاران کرد. «کیمیا و خاک»، «آفتاب بر همه یکسان می‌تابد»، «آیه‌های زمینی» و «پروانه‌ای در باد» از دیگر ساخته‌های رافعی است.

 

ایکنا – چهل‌و‌سومین جشنواره فیلم فجر در حال برگزاری است. این رویداد با این هدف راه‌اندازی شد که برای سینمای ایران آیینه‌ای تمام‌نما بوده و بتواند جریان‌سازی داشته باشد اما آن چیزی که امروز شاهدش هستیم گواه این امر نیست. پیرامون این موضوع نظر خود را بیان کنید؟

مدیران فرهنگی جشنواره فجر را بر این مبنا راه‌اندازی کردند که در آن فیلم‌های الگو ساخته شود تا به واسطه آن بتوانند روند حرکتی سینمای ایران را تنظیم کنند. این رویداد در پی این بود تا نشان دهد فیلم‌هایی که در این فستیوال به نمایش در می‌آید مطلوب نظر جمهوری اسلامی ایران است. بر همین مبنا اگر در یک دوره از جشنواره فیلم «کمال الملک» علی حاتمی وجود داشت به آن بی‌توجهی شده و در عوض به فیلمی نظیر «مترسک» جایزه اهدا می‌کردند زیرا می‌خواستند به واسطه جایزه دادن نگاه خودشان را به سینماگران دیگر تسری بخشند.

وقتی بنیان این جشنواره با چنین رویکردی پایه‌گذاری می‌شود منظور این است که می‌خواهد آثار سینمایی به سمت تولیداتی خاص هدایت شوند. در چنین فضایی بنیاد سینمایی فارابی فیلمی نظیر «آن سوی مه» به کارگردانی منوچهر عسگری‌نسب را تولید می‌کند. فیلمنامه این کار به قلم سید محمد بهشتی (مدیر وقت فارابی) نگاشته شده است. شرایط حاکم بر سینما به گونه‌ای شده بود که به ساموئل خاچکیان که از او به عنوان آلفرد هیچکاک سینمای ایران نام برده می‌شود اعلام کنند اگر می‌خواهد فیلمی بسازد باید آن کار، اثری عرفانی باشد. مثال دیگر محمد متوسلانی است که مجبور شد در فضای ایجاد شده فیلم «جستجوگر» را بسازد.

وقتی سیستمی در سینما شکل گیرد که در آن دولت خود فیلمنامه تصویب کرده و خود بانی ساخت آن می‌شود نتیجه آن می‌شود که در جشنواره‌ای که باز هم دولت برگزار کننده آن است به فیلم‌های دولتی جایزه داده شود. 

جشنواره فیلم فجر بازتاب دهنده جامعه نیست

فیلم‌هایی که دولت از آنها حمایت می‌کرد و به آن جایزه می‌داد همزمان با فیلم‌هایی چون «تاراج» به نمایش در می‌آمدند نتیجه آن می‌شد که مردم به جای رفتن به سمت فیلم‌هایی نظیر «نار و نی» به سمت «تاراج» می‌رفتند. در حقیقت فیلم‌هایی نظیر «تاراج» تمام اندیشه‌های متولیان فرهنگی را تحت سیطره خود درآورد. رونق فیلم‌هایی که از آن نام بردیم باعث شد سینما به دست سرمایه‌سالاران افتاده و آدم‌هایی که به دنبال صادرات گوشت و نفت بودند وارد سینما شوند.

این موقعیت باعث شد جشنواره،‌ ساز خود را بزند و سینمای مردم‌پسند هم راه خود را برود در نتیجه فیلم‌هایی نظیر «شارلاتان»، «مفت بر» و… شایع شود! این کمدی‌های سخیف در کنار آثاری که برگزیده جشنواره فجر می‌شدند؛ تولیداتی نبودند که مردم خود را در آنها ببینند. در حقیقت رویکرد جشنواره فجر باعث شد دو نوع فیلمساز متولد شود؛ اول، سینماگرانی که در پی فیلم‌های تجاری و بدنه بودند، دوم، کارگردانانی که تنها موفقیت در جشنواره را مدنظر داشتند در‌حالی‌که می‌شد فیلمسازانی نظیر داریوش مهرجویی، اصغر فرهادی و… را داشت که هم در گیشه موفق بودند هم اینکه در جشنواره به موفقیت دست یافتند. بگذارید فیلم «اجاره‌نشینها» را مثال بزنم. این فیلم کمدی بود که هم در آن ویژگی سرگرمی وجود داشت هم به داشته‌های هنری نظر شده بود. این اثر هنوز بعد از 40 سال دیدنش دلنشین است و در آن پیام‌های سیاسی و اجتماعی وجود دارد. در این کار درام خوبی دیده می‌شود و شخصیت‌پردازی‌ها اوج و فرودهای زیبایی دارند. 

جریان‌سازی عباس کیارستمی در سینما

جشنواره فیلم فجر هیچگاه نتوانسته جریان‌سازی داشته باشد درحالی‌که فردی نظیر عباس کیارستمی به تنهایی جریان‌سازی داشت. این سینماگر نه تنها در داخل بلکه خارج از مرزها نیز تاثیرگذاری خود را داشته است. نکته دیگر که باید ارزیابی شود به سرانجام آثاری برمی‌گردد که در دوره‌های مختلف جشنواره برگزیده شده‌اند. مثالی از دوره هشتم جشنواره فیلم فجر می‌زنم؛ در این دوره فیلم سینمایی «کلوزآپ» ساخته کیارستمی، «هامون» داریوش مهرجویی، «مادر» علی حاتمی» و «ای ایران» ناصر تقوایی حضور داشتند اما فیلمی که برگزیده جشنواره شد «مهاجر» ساخته ابراهیم حاتمی کیا بود. سوالی مطرح می‌کنم؛ آیا فیلم «مادر» و «هامون» اکنون زنده هستند یا «مهاجر»؟ فیلم «کمال الملک» زنده است یا «مترسک»؟ این سوالات جوابش این است که جشنواره فیلم فجر راه خود را از مردم جدا کرده است. این  آثار مصداق‌هایی هستند که جشنواره فیلم فجر از ابتدا، پیش گرفت و هنوز هم از گذشته درس نگرفته و به مسیر اشتباه خود ادامه می‌دهد!

امسال پوستر جشنواره «چهل‌وسوم» عکسی از فیلم علی حاتمی است اما این فیلم در جشنواره فجر حتی کاندید بهترین فیلم نشد! نکته بعد اینکه جشنواره فیلم فجر هیچ‌گاه سیاست مدونی ندارد و در هر دوره دبیر آن تغییر پیدا می‌کند. این رویداد به دلیل اینکه بودجه‌اش توسط دولت تامین می‌شود تنها نیازهای دولت‌های وقت را پوشش داده است برای همین قادر نیست جشنواره سینمای ایران باشد. این جشنواره هیچ‌گاه چترش به روی همه سینماگران گشوده نبوده و همیشه تنها چند نفر زیر این چتر گرد هم آمده‌اند؛ چند نفری که من از آنها به عنوان بچه لوس‌ها و آقا‌زاده‌ها نام می‌برم.

نکته مهم دیگر اینکه سینمای ایران سالهاست فرهنگ و زیست بوم ایرانی را تصویر نمی‌کند آنچه امروز در تولیدات سینما رایج شده بیشتر کپی‌های ضعیف از آثار خارجی است در حالیکه فرهنگ غنی این سرزمین می‌تواند الهام بخش کارهای بسیار خوبی در سینمای کشورمان باشد اتفاقی که اگر رخ دهد قادر خواهیم بود فرهنگ ایرانی خود را جهانی کنیم.

ایکنا – باوری وجود دارد مبنی بر اینکه چون این جشنواره عنوان فجر را با خود یدک می‌کشد باید معنا و مفهوم انقلاب در آن جاری باشد. تصور این دوستان از انقلاب هم تنها به سطح خلاصه شده است چون فکر می‌کنند با قرار دادن فیلم‌های دفاع مقدسی در جشنواره به آن تم انقلابی داده‌اند درحالی‌که الزاماً پرداختن به ظواهر به معنای موفقیت در پرداختن به موضوعی خاص نیست؟

همانگونه که گفتم جشنواره فیلم فجر اتفاقی دولتی است که مسئولیت برگزاری آن به صورت مستقیم به وزیر ارشاد بر می‌گردد بنابراین از کارهایی حمایت می‌شود که به صورت مستقیم سیاست‌های دولت وقت را پوشش دهد. یکی از بخش‌های مهم سیاست‌های فرهنگی هر دولتی نیز این است که خود را حامی فیلم‌های دفاع مقدسی و انقلابی نشان دهد. نتیجه این امر نیز قرار گرفتن فیلم‌های بی‌کیفیت دفاع مقدسی یا انقلابی در جشنواره فجر است و عجیب‌تر اینکه این اثر در تمامی ادوار مختلف جشنواره مورد حمایت ویژه قرار گرفته‌اند. این نقد ما به معنای تخطئه فیلم‌های دفاع مقدسی نیست چون جشنواره مقاومت را داریم که در آن فیلم‌های دفاع مقدسی به صورت اختصاصی مورد توجه قرار می‌گیرد. همچنین حرف دیگرم این است که نگاه سطحی به این قبیل موضوعات سبب شده، کارهایی که در این حوزه تولید می‌شوند از کیفیت لازم بی‌بهره باشند. 

اسلام و انقلاب چیزی جز تکیه بر اخلاقیات نیست

نکته دیگرم این است که اسلام و انقلاب چیزی جز تکیه بر اخلاقیات نیست. اگر این امر را مورد نظر قرار دهیم آنگاه فیلمی چون «خانه دوست کجاست» فیلم دینی محسوب می‌شود. در این فیلم پسر بچه‌ای تنها برای رساندن یک دفتر به دوستش راهی طولانی را طی می‌کند. آیا این توجه به اخلاقیات در اوج زیبایی نیست؟ من در این فیلم فداکاری و ایثار را به شکلی تاثیرگذار دیدم بدون آنکه در آن کوچکترین شعاری دیده شود. این فیلم در کمال تعجب مورد بی توجهی مسئولانی واقع شده که تنها پرداخت مستقیم به موضوعات دینی و انقلابی را بهترین شکل از فیلمسازی می‌دانند.

ایکنا – در چنین شرایطی ارزیابی شما از وضعیت سینما در آینده چیست؟

همانگونه که گفتم وقتی در سینما، کمدی‌های سخیف حرف اول را می‌زنند، هجو و هزل در آن شیوع پیدا می‌کند درحالی‌که جامعه پیرامون ما به هیچ وجه شبیه این کمدی‌ها نیست. آدم‌هایی که در این آثار سینمایی می‌بینیم به‌هیچ‌وجه ربطی به مردم ما ندارد و برای کره‌ای دیگر است. متاسفانه وزارت ارشاد هم به دلیل اینکه این فیلم‌ها آثاری بی‌خطر هستند به آنها میدان داده و حمایت می‌کند چون متصورند این فیلم‌ها به دلیل فروشی که در گیشه دارند باعث رونق و حیات هنر هفتم هستند. ساختار حاکم بر سینمای فعلی باعث شده، آینده چندان روشنی را نتوان برای سینما متوقع بود.

 

گفت‌وگو از داوود کنشلو

انتهای پیام

source