Wp Header Logo 1149.png

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، محسن حسام‌مظاهری سال‌هاست که خود را به ‌عنوان پژوهشگر حوزه مناسک و آیین‌های دینی معرفی کرده و تلاش دارد قرائتی جدید از مناسک شیعی ارائه دهد. او در آثار و گفتارهایش، آیین‌های عاشورایی، هیات‌ها و حتی برخی مظاهر دینداری عمومی را با رویکردی جامعه‌شناختی نقد می‌کند.

اما پرسش این است: آیا پروژه فکری او در مسیر بازشناسی عالمانه این پدیده‌هاست یا عملا در برابر جریان‌های پیش‌برنده تاریخ تشیع قرار گرفته است؟ تشیع در طول تاریخ از عاشورا به ‌عنوان موتور محرک خود استفاده کرده است؛ نهضت‌هایی همچون قیام توابین، زیدیه، نهضت سربداران و حتی انقلاب اسلامی، همگی از شور و شعور عاشورایی تغذیه کرده‌اند. حال آنکه مظاهری با برجسته‌سازی گزاره‌هایی همچون «سیاست‌زدایی از هیات» یا «نقد احساس‌گرایی دینی»، در عمل این موتور محرک را به حاشیه می‌راند. او با اتکا به روش‌شناسی جامعه‌شناختی، مناسک شیعی را در چارچوب «سنت‌های اجتماعی» تحلیل می‌کند و تلاش دارد آن را از ابعاد آرمانی و فراتاریخی خود تهی کند. این در حالی است که تشیع، بویژه در دوران معاصر، هر گاه در متن تحولات سیاسی و اجتماعی قرار گرفته، به اوج اثرگذاری رسیده است.

تلاش برای خنثی‌سازی این مناسک، چیزی جز تقلیل یک جریان تمدن‌ساز به سطح یک آیین اجتماعی نیست. مظاهری در ظاهر دغدغه آسیب‌شناسی دینی دارد اما در عمل پروژه‌ای را دنبال می‌کند که خروجی آن چیزی جز سکولاریزه کردن شعائر مذهبی نیست. او می‌خواهد عزاداری را از سیاست جدا کند، در حالی که عاشورا در ذات خود یک حرکت سیاسی علیه ظلم و طغیان است. این همان پارادوکسی است که پروژه او را به بن‌بست می‌کشاند: آیا می‌توان عاشورا را فهمید، بدون آنکه پیام آن برای امروز جامعه را درک کرد؟ پروژه حسام‌مظاهری اگرچه در ظاهر یک تلاش علمی برای شناخت مناسک شیعی است اما در عمل، با تضعیف عناصر هویت‌بخش تشیع، در برابر پویایی تاریخی آن قرار گرفته است. نادیده گرفتن جنبه‌های تمدنی و مبارزاتی مناسک عاشورایی، به معنای عبور از روح تاریخ شیعه است؛ چیزی که هیچ پژوهشگری نمی‌تواند بدون پرداخت هزینه علمی و اجتماعی از کنار آن عبور کند.

برای درک بهتر اثرات پروژه فکری حسام‌مظاهری باید به پیامدهای عملی آن در فضای فرهنگی و اجتماعی ایران توجه کرد. اگر نگاه او مبنا قرار گیرد، هیات‌ها و عزاداری‌های مذهبی از کارکردهای تاریخی خود تهی می‌شوند و به امری صرفا آیینی و نمادین تقلیل می‌یابند. در این نگاه، هیات نه بستری برای تربیت نیروهای اجتماعی و سیاسی، بلکه صرفا یک تجمع فرهنگی با جنبه‌های احساسی تلقی می‌شود. این دیدگاه هرچند ممکن است در ظاهر خالی از سوگیری ایدئولوژیک به ‌نظر برسد اما در عمل با پروژه‌هایی همسو است که تلاش دارند دین را به حاشیه برانند و آن را از عرصه عمومی خارج کنند. نگاهی به تاریخ معاصر نشان می‌دهد هرگاه هیات‌ها و مناسک عاشورایی فعالانه در تحولات اجتماعی نقش ایفا کرده‌اند، جامعه دچار تغییرات اساسی شده است. در دوران مشروطه، عزاداری‌های حسینی به بستری برای آگاهی‌بخشی و بسیج مردمی علیه استبداد تبدیل شد. در نهضت ملی شدن نفت، هیات‌های مذهبی نقشی کلیدی در سازماندهی اعتراضات ایفا کردند. انقلاب اسلامی نیز بدون حضور گسترده دسته‌های عزاداری و شعارهای برگرفته از فرهنگ عاشورایی، نمی‌توانست چنین دامنه‌ای پیدا کند.

با این حال در پروژه فکری مظاهری، این بعد تحول‌آفرین مناسک شیعی کمتر مورد توجه قرار گرفته و حتی در برخی موارد مورد انتقاد واقع شده است. یکی از نقدهای اصلی او به گسترش مناسک عزاداری، آن چیزی است که از آن به ‌عنوان «احساس‌گرایی افراطی» یاد می‌کند. او معتقد است مناسک دینی باید از هیجانات احساسی فاصله بگیرند و بیشتر بر ابعاد معرفتی متمرکز شوند. این در حالی است که یکی از مهم‌ترین عناصر هویت‌ساز در تاریخ تشیع، همین شور و احساسات عاشورایی بوده است. آیا می‌توان خطبه‌های زینب کبری(س) و امام سجاد(ع) در کوفه و شام را صرفا یک رفتار عقلانی تحلیل کرد؟ آیا حرکت توابین و شهادت آنان نتیجه یک تحلیل صرفا منطقی بود یا اینکه پیوندی عمیق میان شور و شعور در آن نهفته بود؟

مناسبات تاریخی نشان می‌دهد هر جا احساسات دینی از جامعه رخت بربسته، آن جامعه به‌تدریج از هویت دینی خود فاصله گرفته است. در تجربه غرب، کلیسا زمانی که از مناسک پرشور فاصله گرفت و دین را به سطحی از آموزه‌های اخلاقی و نظری تقلیل داد، به‌تدریج جایگاه خود را در میان مردم از دست داد. اگر این روند در جهان اسلام نیز تکرار شود، آیا می‌توان انتظار داشت نسل‌های آینده همچنان پیوند عمیق خود را با فرهنگ عاشورا حفظ کنند؟ نکته دیگری که در نقد پروژه فکری مظاهری باید مورد توجه قرار گیرد، نقش آن در بازتولید گفتمان‌هایی است که تلاش دارند دین را از سیاست جدا کنند.

این دیدگاه هرچند ممکن است در قالب‌های علمی و جامعه‌شناختی بیان شود اما در نهایت با همان رویکردی همسو است که توسط جریان‌های سکولار دنبال می‌شود. برای مثال، در سال‌های اخیر برخی جریان‌ها تلاش کرده‌اند هیات‌های مذهبی را از حضور در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی بازدارند و آن را صرفا به مراسمی محدود کنند که هیچ ارتباطی با مسائل روز جامعه نداشته باشد. این همان چیزی است که در تجربه کشورهای دیگر نیز مشاهده شده است؛ جایی که دین به یک امر کاملا شخصی تقلیل داده شد و نقش اجتماعی خود را از دست داد.

در مقابل، تاریخ تشیع نشان می‌دهد هرگاه دین در عرصه عمومی حضور فعال داشته، توانسته است جریان‌ساز باشد. حضرت امام خمینی(ره) با بهره‌گیری از فرهنگ عاشورا توانست یک نهضت عظیم را رهبری کند که در نهایت به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید. رهبر انقلاب نیز بارها تأکید کرده‌اند هیات‌های مذهبی نباید از تحولات اجتماعی و سیاسی غافل شوند، چرا که این غفلت می‌تواند منجر به انفعال نیروهای مذهبی در برابر جریان‌هایی شود که به ‌دنبال سکولاریزه کردن جامعه هستند. نکته دیگر آن است که پروژه فکری مظاهری، به‌رغم ادعای علمی بودن، در مواردی دچار نوعی سوگیری است که نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد. او در نقد مناسک شیعی بیشتر بر نقاط ضعف و آسیب‌های احتمالی آن تمرکز می‌کند اما از کارکردهای مثبت و تمدنی آن کمتر سخن می‌گوید. این در حالی است که یک پژوهش علمی باید به هر دو سوی ماجرا توجه داشته باشد. برای مثال، اگر برخی شکل‌های عزاداری دچار آسیب‌هایی باشند، آیا راه‌حل این است که کل این مناسک زیر سوال برود؟ یا آنکه باید به اصلاح و ارتقای آن پرداخت؟

نقدهایی که بر مناسک عاشورایی مطرح می‌شود، نباید بهانه‌ای برای تضعیف این سرمایه عظیم اجتماعی و تاریخی باشد. هرگونه اصلاح در این حوزه باید از درون سنت‌های شیعی و با حفظ روح اصلی آن انجام شود، نه از طریق نسخه‌هایی که در نهایت به حذف تدریجی این مناسک منجر شود. برای نمونه، تجربه برخی کشورهای اسلامی که تلاش کردند دین را از عرصه عمومی حذف کنند، نشان داد چنین سیاستی نه‌تنها موفق نبود، بلکه در بسیاری از موارد نتیجه معکوس داد و باعث شد گروه‌های افراطی خلأ ایجادشده را پر کنند. در نهایت آنچه پروژه محسن حسام‌مظاهری را به یک چالش جدی تبدیل می‌کند، تأثیرات اجتماعی آن است. اگر نگاه او مبنا قرار گیرد، در آینده‌ای نه‌چندان دور هیات‌ها و مناسک دینی از کارکردهای تاریخی خود فاصله خواهند گرفت و به امری صرفا فرهنگی و غیرسیاسی تبدیل خواهند شد.

این اتفاق، به‌معنای از دست رفتن یکی از مهم‌ترین ابزارهای کنشگری اجتماعی در جهان شیعه خواهد بود. بنابراین نقد پروژه مظاهری از این منظر ضروری است که نباید اجازه داد این نوع نگاه، به جریان غالب در تحلیل مناسک دینی تبدیل شود. مناسک عاشورایی، نه‌تنها یک سنت دینی، بلکه یک ابزار تمدن‌ساز و هویت‌بخش است که حذف یا تضعیف آن، تأثیرات جبران‌ناپذیری بر جامعه خواهد داشت.

source