به گزارش گروه فرهنگ دفاعپرس، یکی از جنایتهای منافقین در راه پرده پوشی حق، تحریف تاریخ زندگانیامالمؤمنین حضرت خدیجه کبری (س) است. این تحریفات به گونهای ماهرانه صورت گرفته که در نظر اول، هر شخصی سر تسلیم در مقابل آن فرود میآورد و به حقیقت آن اذعان میکند، اما اگر با دیدی بصیر همراه با توجه به مسلمات اعتقادی مذهب حقه به آن نگریسته شود، دروغ و نفاق از بندبند سطور آن نمایانگر میشود و سره از ناسره و هدایت از ضلالت شناخته میشود.
انتساب ایشان با حضرت فاطمه زهرا (ع) و همچنین با امیرالمؤمنین (ع) و اهلبیت پیامبر اسلام (ص) اولین و مهمترین علت این امر به حساب میآید؛ زیرا این انتساب یکی از افتخارات ائمه اطهار (ع) و باعث سرفرازی ایشان در مقابل دشمنانشان بوده است، به گونهای که در مفاخرههای اهل بیت (ع) در مقابل دشمنانشان یکی از موارد افتخار، داشتن مادری مثل حضرت خدیجه کبری (س) بوده است.
اما در مقابل آنچه همیشه باعث سرافکندگی و مایه ننگ دشمنان ایشان بوده است حسب و نسب پست آنان و انتساب آنان به مادرانی خلاف کار و ناپاک است. به عنوان مثال: هند مادر معاویه از فواحش معروف زمان خود بود که روابط نامشروع وی با بسیاری از مردان قریشی و غیر قریشی درتاریخ به ثبت رسیده است یا صهاک جدۀ عمر بن خطاب نیز آن گونه بود؛ تا جایی که مشاهده میکنیم گاهی در مجادلاتی که افرادی با وی داشتند، برای آنکه وی را شرمنده و سرافکنده کنند، به حسب و نسب پست وی اشاره میکردند و از وی به عنوان «یابن الصهاک الحبشیه» نام میبردند. البته این مسالهای مخفی و پوشیده نبود، بلکه حتی خود غاصبین هم در مواردی به آن اعتراف کردهاند. چنانکه ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه مینویسد.
سومین علت تحریف زندگیامالمؤمنین (ع)، ریشه در محبت بیحد حصر پیامبر اسلام (ص) به ایشان دارد؛ محبتی که حتی سالها بعد از وفات ایشان عرصه را بر زنان حسودی مانند عایشه و حفصه تنگ کرده بود؛ به حدی که از قول عایشه نقل شده که بر هیچکدام از همسران رسول خدا (ص) به اندازه حضرت خدیجه (س) حسادت نبردم، با اینکه اصلاً او را ندیده بودم.
حال اگر آن محبت بیاندازه را در کنار این حسادت بیحد و حصر بگذاریم، سومین علت تحریف واضح میشود مضافاً اینکه فراموش شدن نام و یاد حضرت خدیجه کبری (س) به هر طریق ممکن امکان یکه تازی آنان در مقام امالمؤمنینی را بیشتر فراهم میساخت و در سایه فقدان ذکر و یاد آن بانوی بزرگوار در بین مسلمین زمینه رشد بهتری برایشان فراهم میآمد تا بدان وسیله راحتتر بتوانند دین خدا را به نفع غاصبان تاویل و تفسیر نمایند و با سوء استفاده از نام امالمؤمنینی حجابی سترگ میان اهل بیت پیامبر (ص) و مردم ایجاد کنند و مانع دسترسی مردم به ایشان شوند.
این چهار علت از مهمترین علل دستبرد منافقین در تاریخ زندگیامالمؤمنین (س) است؛ زیرا درست تمامی انتظاراتی که آنان از ورود عایشه و حفصه به خانه پیامبر (ص) داشتند، یعنی جلب علاقه پیامبر به آنان و همچنین ادامه نسل ایشان از طریق آنان تا بدان وسیله به اهداف شوم خود برسند، نه تنها بر آورده نشد، بلکه در عین ناکامی، آن را در شخصیتی همچون خدیجه کبری (س) جلوهگر یافتند؛ خدیجهای که نه تنها همسر فداکاری برای پیامبر (ص) و همچنین مادری پر افتخار برای اهل بیت (ع) ایشان است، بلکه در درجات معنوی به حدی ممتاز است که پیامبر اسلام (ص) ایشان را یکی از چهار زن برگزیده در بهشت برشمردهاند.
این مقامی است که تنها همسر نبی بودن تضمین کننده آن نیست، بلکه نشان از قابلیت و لیاقت خود ایشان برای احراز آن دارد. مهمترین دلیل ما در اثبات این ادعا، کتاب خدا است که در آن همسر لوط و همسر نوح از غابرین و خیانتکاران به حساب آمدهاند. اما آسیه زن فرعون از صالحین خوانده میشود. با این حساب مقام دست نیافتنی امالمؤمنین (س) فقط به واسطه همسری با نبی اکرم به دست نیامد که دیگر زنان هم بتوانند به این طریق خود را در نزد عوام، قرین ایشان قلمداد کنند.
بنابراین، غاصبان وقتی فهمیدند مثل خدیجه شدن برای دیگر همسران پیامبر (ص) محال است، سعی کردند مقام و منزلت خدیجه کبری (س) را در نظر مردم آن قدر پایین بیاورند که دیگر جایگاهی برای ایشان در نزد مردم نماند و در مقابل، آنچه میتوانند برای آنان فضیلت و منقبت بتراشند تا بدان وسیله در قلوب مردم جایی برایشان باز نمایند و با این پشتوانه به اهداف خود برسند.
البته این اولین بار نبود که منافقان برای وصول به اهداف خود دست به چنین نقشههای شومی میزدند، بلکه قبل از آن هم برای توجیه عملکرد خود در عرصه خلافت و پرده پوشی، اشتباهات فاحش خود که ناشی از جهل آنان به مسائل ابتدایی دین بود، دست به تخریب شخصیت نبی اکرم (ص) زده و ایشان را در نزد عامه تا حد یک انسان معمولی که نعوذبالله دارای اشتباهاتی فاحش و امیالی فاسد است تنزل دادند.
آری! منافقان و دشمنان در رویارویی با زندگی پر افتخار امالمؤمنین چارهای جز تخریب شخصیت ایشان ندیدند و در این راستا اقداماتی چند انجام دادند. منافقان تا آنجا که توانستند برای عایشه و حفصه منقبت جعل کردند تا برای آنان مجالی برای خودنمایی در بین عوام از مردم درست کنند؛ به عنوان مثال روایتی مانند روایت چهار زن برگزیدۀ بهشتی که به آن اشاره کردیم را جعل کرده و در آن به نقل از رسول خدا (ص) عایشه را افضل زنان عالم معرفی کردند.
منفقان در چینش زندگی امالمؤمنین حضرت خدیجه (س) دست بردند و آن را به نحو دلخواه خود عوض کردند و آنگونه که مطابق مصالحشان بود ایشان را به مسلمین معرفی کردند. تا آنجا که توانستند فضائل و مناقب ایشان را حذف نمودند یا به دیگران نسبت دادند تا از فروغ جلوات ایشان در نزد عامه مردم بکاهند و مردم را به طرف دیگران متمایل کنند.
نتیجۀ این قدامات، ورود تحریفات عدیده در تاریخ زندگی آن بزرگوار است. باید به این نکته اشاره کرد که این اقدامات نتایج بسیار زیادی در تاریخ صدر اسلام برجای گذارد. نشر و نقل و کتابت روایات پیامبر اسلام (ص) از طرف دیگر، راه جعل و تحریف را در تمامی امور مربوط به دین باز کرده بود. به صورتی که کافی بود فرعی از فروع دین و یا جزیی از اجزاء اعتقادات اسلامی کوچکترین ضرری برای دستگاه حکومتی خلفاء و همچنین توابع آنان داشته باشد تا آن را به کلی حذف نموده و یا چنان دستکاری کنند که دیگر کارآیی خود را از دست بدهد. این روند چنان به شدت دنبال شد که حتی عبدالله بن عمر هم به این مسئله اقرار نموده است که بعد از پیامبر (ص) حتی نماز هم از خطر تحریف مصون نماند.
در چنین شرایطی منافقین دست به تحریف در زندگیامالمؤمنین خدیجه (س) زدند و به وضوح روشن است که اقدامات آنان در این شرایط چه نتایج مخربی توانست به دنبال داشته باشد. آنان با این اقدامات موفق شدند در اذهان جمیع مسلمین در تمامی اعصار این چنین وانمود کنند که اولاً خدیجه کبری (ع) محبوبترین زنان پیامبر اسلام (ص) نبود به علت آنکه او بیوه بود و تفاوت سنی زیادی با پیامبر اکرم (ص) داشت.
منبع: تحریف تاریخی تحلیلی حضرت خدیجه کبری (س)/ تالیف مهدی آقابابایی
انتهای پیام/ 161
source