به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، امروز (یکشنبه) پانزدهمین روز از ماه مبارک رمضان و ولادت باسعادت امام حسن مجتبی (علیهالسلام) است. به مناسبت ولادت ایشان بخشهایی از کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» را در ادامه میخوانید:
پُرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ
صلح عوامل خودش را داشت و هیچ تخلف و گریزی از آن نبود. آن روز شهادت ممکن نبود. مرحوم شیخ راضی آل یاسین (ره) در کتاب «صلح الحسن (علیهالسلام)» ثابت میکند که اصلاً جا برای شهادت نبود. هر کشته شدنی که شهادت نیست! کشته شدن با شرایطی، شهادت است. آن شرایط در آنجا نبود و اگر امام حسن (علیهالسلام) در آن روز کشته میشدند، شهید نشده بودند. امکان نداشت که آن روز کسی بتواند در آن شرایط حرکت مصلحتآمیزی انجام بدهد که کشته بشود و اسمش شهادت باشد و انتحار (خودکشی) نکرده باشد.
در مورد صلح از ابعاد مختلف صحبت کردهایم، اما حالا مسئله این است که بعد از صلح امام حسن مجتبی (علیهالسلام)، کار به شکلی هوشمندانه و زیرکانه تنظیم شد که اسلام و جریان اسلامی، وارد کانال آلودهای که به نام خلافت و در معنا سلطنت بهوجود آمده بود، نشود. این، هنرِ امام حسن مجتبی (علیهالسلام) بود. ایشان کاری کردند که جریان اصیل اسلام _که از مکه شروع شده بود و به حکومت اسلامی و به زمان حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و زمان خودِ ایشان رسیده بود_ در مجرای دیگری جریان پیدا کند؛ منتها اگر نه به شکل حکومت، زیرا ممکن نبود، لااقل دوباره به شکل نهضت جریان پیدا کند. این، دوره سوم اسلام است. اسلام دوباره نهضت شد. اسلام ناب، اسلام اصیل، اسلام ظلمستیز، اسلام سازشناپذیر، اسلام دور از تحریف و مبرّا از اینکه بازیچه دست هواها و هوسها بشود، باقی ماند، اما در شکل نهضت باقی ماند؛ یعنی در زمان امام حسن (علیهالسلام)، تفکر انقلابیِ اسلامی که دورهای را طی کرده بود و به قدرت و حکومت رسیده بود، دوباره برگشت و یک نهضت شد.
البته در این دوره، کار این نهضت بهمراتب مشکلتر از دوره خودِ پیامبر بود، زیرا شعارها در دست کسانی بود که لباس مذهب را بر تَن کرده بودند؛ در حالیکه از مذهب نبودند. مشکلیِ کار ائمه هدی اینجا بود… ائمه میخواستند که نهضت مجدد به حکومت و جریان اصیل اسلامی تبدیل بشود و آن جریان اسلامی که از آغشته شدن، آمیخته شدن و آلوده شدن به آلودگیهای هواهای نفسانی دور است، روی کار بیاید، ولی این کار، کار مشکلی است…
به برکت امام حسن مجتبی (علیهالسلام)، این جریان ارزشی نهضت اسلامی، اسلام را حفظ کرد. اگر امام حسن (علیهالسلام) این صلح را انجام نمیدادند، آن اسلام ارزشی نهضتی باقی نمیماند و از بین میرفت؛ چون معاویه بالاخره غلبه پیدا میکرد. وضعیت، وضعیتی نبود که امکان داشته باشد امام مجتبی (علیهالسلام) غلبه پیدا کنند. همه عوامل در جهت عکس غلبه امام مجتبی (علیهالسلام) بود. معاویه غلبه پیدا میکرد؛ چون دستگاه تبلیغات در اختیار او بود. چهره او در اسلام، چهرهای نبود که نتوانند موجه کنند و نشان بدهند.
اگر امام حسن (علیهالسلام) صلح نمیکردند، تمام ارکان خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) را از بین میبردند و کسی را باقی نمیگذاشتند که حافظ نظام ارزشی اصیل اسلام باشد. همهچیز بهکلی از بین میرفت و ذکر اسلام برمیافتاد و نوبت به جریان عاشورا هم نمیرسید! اگر بنا بود امام مجتبی (علیهالسلام) جنگ با معاویه را ادامه بدهند و به شهادت خاندان پیامبر منتهی شود، امام حسین (علیهالسلام) هم باید در همین ماجرا کشته میشدند، اصحاب برجسته هم باید کشته میشدند، حجربنعدیها هم باید کشته میشدند، همه باید از بین میرفتند و کسی که بماند و بتواند از فرصتها استفاده کند و اسلام را در شکل ارزشیِ خودش باز هم حفظ کند، دیگر باقی نمیماند. این، حق عظیمی است که امام مجتبی (علیهالسلام) بر بقای اسلام دارند.
البته صلح تحمیلی بود، اما بالاخره صلحی واقع شد. باید گفت حضرت دل ندادند. همین شرایطی که حضرت قرار دادند، درواقع پایه کار معاویه را متزلزل کرد. خودِ این صلح و شرایط امام حسن (علیهالسلام) همهاش یک مکر الهی بود. «وَ مَکَروا وَ مَکَرَ الله وَ اللهُ خیرُ الماکِرین»؛ یعنی اگر امام حسن میجنگیدند و در این جنگ کشته میشدند _که به احتمال قوی بهدست اصحاب خودشان که جاسوسان معاویه آنها را خریده بودند، کشته میشدند_ معاویه میگفت: من نکشتم، اصحاب خودش کشتند. به عزاداری هم میپرداخت و بعد تمام اصحاب امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را تارومار میکرد. یعنی دیگر چیزی به نام تشیع باقی نمیماند تا عدهای در کوفه پیدا شوند و بعد از ۲۰ سال امام حسین (علیهالسلام) را دعوت کنند. اصلاً چیزی باقی نمیماند. امام حسن (علیهالسلام) شیعه را حفظ کردند؛ یعنی بنا را حفظ کردند تا بعد از ۲۰-۲۵ سال حکومت به اهل بیت (علیهمالسلام) برگردد.
پس از اینکه امام حسن (علیهالسلام) با معاویه صلح کردند، نادانان و ناآگاهان با زبانهای مختلف حضرت را نکوهش میکردند؛ گاهی ایشان را ذلیلکننده مؤمنین میدانستند و میگفتند شما این مؤمنین پرشورِ پرحماسهای که در مقابل معاویه قرار داشتند، با صلح خودتان خوار کردید و تسلیم معاویه کردید؛ گاهی تعبیرات محترمانهتر و مؤدبانهتری بهکار میبردند، ولی مضمون یکی بود. امام حسن (علیهالسلام) در برابر این اعتراضات و ملامتها جملهای را خطاب به آنان میگفتند که شاید در سخنان ایشان از همه جملات رساتر و بهتر باشد و آن جمله این است: «ما تَدری لَعَلَّهُ فِتنَةٌ لَکُم وَ مَتاعٌ إِلی حین» (بحارالانوار/ جلد ۴۴/ صفحه ۵۶؛ برگرفته از آیه ۱۱۱ سوره مبارکه «انبیاء»: «و نمیدانم، شاید آن برای شما آزمایشی و (مهلت) برخورداری تا زمانی (معین) باشد.») چه میدانی و از کجا میدانی؛ شاید این یک آزمونی برای شما است؟ و شاید یک متاع و بهرهای است برای معاویه تا زمانی محدود و این جمله اقتباس از آیه قرآن است…
انتهای پیام/ 118
source