در جهان هنرهای نمایشی، موضوع خانواده همواره یکی از کانونیترین و تأثیرگذارترین مفاهیم بوده است؛ مفهومی که نهفقط به عنوان یک ساختار اجتماعی، بلکه بهمثابه بستری روانی و عاطفی در شکلگیری شخصیتها ایفای نقش میکند. روابط خانوادگی، زمینهای زنده و پرکشش برای خلق درامهایی هستند که مخاطب را به اعماق پیچیدگیهای روح انسان میبرند. شخصیتها درون این بستر، نهتنها به واسطه کنشهای بیرونی، بلکه از طریق واکنشهای درونیشان نسبت به والدین، فرزندان یا همسران خود، به طرز واقعیتری درک میشوند.
احمد شاکری، از نویسندگان و پژوهشگران حوزه ادبیات داستانی و روایت، در گفتوگویی با ایکنا به بررسی این نسبت پرداخته و توضیح میدهد که چگونه خانواده میتواند به عنوان عامل کلیدی در فهم عمیقتر از شخصیتها عمل کند. از نظر او، انسان در موقعیتهای خانوادگی است که چهرههای پنهانتر خود را بروز میدهد و همین لحظات، بسترهای مناسبی برای داستانپردازی فراهم میکنند. وی تأکید میکند که بخش بزرگی از عواطف انسانی، که مخاطب در داستانها با آنها همذاتپنداری میکند، درون خانه و در روابط خانوادگی شکل میگیرد و بازنمایی این روابط، برای روایتپردازی ضروری است.
از دیدگاه شاکری، نه تنها خانواده بستری برای شکلگیری هویت فردی شخصیتهاست، بلکه ابزاری برای بازتاب هویت فرهنگی و اجتماعی جامعه نیز به شمار میرود. او معتقد است که هنر نمیتواند نسبت به خانواده بیتفاوت باشد، زیرا ذائقه مخاطب را نیز در همین بستر میسازد یا هدایت میکند. بنابراین، پرداختن به خانواده در آثار نمایشی، نهفقط یک انتخاب هنری، بلکه ضرورتی فرهنگی است که میتواند به بازشناسی ما از خود و جامعهمان کمک کند.
احمد شاکری متولد ۱۳۵۳ در تهران؛ نویسنده، منتقد ادبی، عضو هیئت علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است. کتابهایی چون «انجمن مخفی»؛ «عریان در برابر باد»؛ «سرزمین پدری»؛ «نفس»؛ «باران نیمروز»؛ «بیاسمی»؛ «خوابنما»؛ «آنچه اتفاق خواهد افتاد»؛ «آرامش عمیقی مرا دربر گرفته بود» و «در عالم اسراری است» ازجمله تألیفات او در حوزه داستان و رُمان بهشمار میرود. همچنین آثاری چون «درباره ادبیات»؛ «عقل قادر به حل همه مسائل نیست»؛ «جستاری در اصطلاحشناسی و مبانی ادبیات داستانی دفاع مقدس»؛ «فلسفه داستانِ داستان» و مجلداتی دیگر از جمله آثار قلمی شاکری در حوزه نقد ادبیات معاصر ایران به شمار میرود.
ایکنا – با توجه به اینکه بحث خانواده و جایگاه آن در تولیدات نمایشی همواره یکی از موضوعات مهم و مورد توجه در عرصه هنرهای نمایشی بوده، ابتدا بفرمایید که چرا این موضوع تا این حد در سینما و تلویزیون اهمیت دارد؟ به نظر شما پرداختن به این موضوع چه تاثیری میتواند بر درک و شناخت مخاطب از شخصیتها و روایتها داشته باشد؟
یکی از دلایل اهمیت پرداختن به موضوع خانواده در هنرهای نمایشی، این است که خانواده به عنوان بستر اصلی شکلگیری شخصیتهای انسانی و محل ظهور بسیاری از ویژگیهای فردی و اجتماعی افراد، نقشی محوری دارد. این که در سینما و تلویزیون به خانواده پرداخته شود، در واقع به نوعی بازنمایی و تحلیل انسان در موقعیتهای مختلف اجتماعی، روانشناختی و عاطفی است. خانواده نه تنها از نظر فردی بلکه از دیدگاه اجتماعی نیز تاثیر زیادی در شناخت انسانها و رفتارهای آنها دارد.
ایکنا – در صحبتهای خود اشاره کردید که در روایتهای نمایشی، شناخت انسان به ساحتهای مختلفی تقسیم میشود. آیا میتوانید بیشتر توضیح دهید که این ساحتها چیست و چطور پرداختن به هر یک از این ساحتها در داستانها و شخصیتها میتواند عمق بیشتری به روایتها بدهد؟ آیا خانواده جزو یکی از این ساحتها است؟
وقتی از ساحتهای مختلف انسان صحبت میکنیم، منظورمان جنبههای مختلف شخصیت فرد است که در موقعیتهای مختلف زندگیاش بروز میکند. یکی از این ساحتها، ساحت عمومی یا آشکار است که فرد در جامعه به نمایش میگذارد، مثل محیط کار یا اجتماعات عمومی. اما آنچه در داستانها و روایتهای نمایشی اهمیت دارد، نزدیک شدن به ساحتهای پنهانتر انسان است، مانند زندگی خصوصی، روان و روابط عاطفیاش. خانواده، به ویژه در این ساحت، نقش ویژهای ایفا میکند. در واقع، انسان در خلوتترین بخشهای زندگی خود، خصوصاً در تعاملات خانوادگی، ویژگیهای عمیقتری از خود را نشان میدهد. این نکته در خلق شخصیتهای پیچیده و بهدقت طراحیشده در روایتهای نمایشی بسیار موثر است.
ایکنا- پس به نظر شما خانواده میتواند ابزاری برای شناخت عمیقتر شخصیتها باشد؟ آیا در این مسیر، تجربههای شخصی و خانوادگی شخصیتها میتوانند به شکلی برجستهتر از سایر جنبهها در داستانها به نمایش درآید؟
در بسیاری از آثار برجسته سینمایی و تلویزیونی، مشاهده میکنیم که سازندگان تلاش میکنند تا شخصیتها را در ابعاد مختلفشان به نمایش بگذارند. شخصیتهایی که در ظاهر ممکن است یک ویژگی خاص یا نقش اجتماعی داشته باشند، اما در بستر خانواده، بخشهای پنهانتری از هویتشان نمایان میشود. خانواده میتواند این ابعاد پنهان را به شکلی ملموس و طبیعی به نمایش بگذارد. این بخش از زندگی انسانها نه تنها به شناخت بهتر از شخصیتها کمک میکند، بلکه به مخاطب این امکان را میدهد که رابطه عاطفی عمیقتری با آنها برقرار کند.
ایکنا – شما همچنین اشاره کردید که سینما و نمایش ابزارهای محدودی برای روایت شخصیتها دارند، به ویژه در نشان دادن جنبههای ذهنی شخصیتها. این موضوع چگونه بر نحوه نمایش خانواده و روابط در آثار نمایشی تاثیر میگذارد؟ آیا این محدودیتها باعث نمیشود که برخی جنبههای خانوادگی شخصیتها به صورت ناقص به نمایش درآید؟
سینما به عنوان یک رسانه بصری، به طور عمده بر روی نشان دادن رفتارهای بیرونی و کنشهای قابل مشاهده تمرکز دارد. این محدودیت باعث میشود که برخی از جنبههای درونی و ذهنی شخصیتها، که در زندگی خانوادگی بسیار مهم و تأثیرگذارند، کمتر به تصویر کشیده شوند. به عنوان مثال، سینما نمیتواند به راحتی به نمایش افکار و احساسات درونی شخصیتها بپردازد مگر اینکه از تکنیکهایی مثل مونولوگ داخلی یا نمایشهای ذهنی استفاده کند. در نتیجه، یکی از چالشهای پرداختن به موضوع خانواده در سینما، به ویژه در فیلمها یا سریالهایی که به روابط خانوادگی میپردازند، همین محدودیتها در نمایش ابعاد درونی شخصیتها است.
ایکنا – به آسیبهایی که در روایتهای نمایشی، به ویژه در زمینه ادبیات و سینمای دفاع مقدس وجود دارد اشاره کردید. به نظر شما این آسیبها ناشی از چه عواملی است و چگونه میتوان آنها را برطرف کرد؟ آیا نمایش دقیقتر و کاملتر خانواده در این زمینه میتواند به غنای روایتها کمک کند؟
در بسیاری از آثار سینمایی و تلویزیونی که به دفاع مقدس و شخصیتهای آن دوران پرداختهاند، ما شاهد این هستیم که شخصیتها عمدتاً به شکل تکبعدی و بدون در نظر گرفتن زندگی خانوادگیشان نمایش داده میشوند. به عنوان مثال، فرماندهان و رزمندگان معمولاً به عنوان شخصیتهای ایدهآل و قهرمان به نمایش در میآیند اما جنبههای انسانی، خانوادگی یا عاطفی آنها کمتر مورد توجه قرار میگیرد. این نگاهی سطحی و یکبعدی به شخصیتهاست که نمیتواند عمق واقعی انسانها را نشان دهد. در صورتی که اگر جنبههای خانوادگی شخصیتها، مانند نقش همسر یا پدر بودن، به درستی پرداخت شود، میتواند به غنای بیشتر روایتها کمک کند و تجربه واقعیتری از زندگی انسانی را به نمایش بگذارد. این امر باعث میشود تا مخاطب بتواند بهتر با شخصیتها ارتباط برقرار کند و تاثیرگذاری داستان افزایش یابد.
ایکنا – پرداختن به جنبههای خانوادگی شخصیتها و استفاده از بستر خانواده در روایتهای نمایشی، چه تاثیری میتواند در بازسازی یا ساختن هویت اجتماعی و فرهنگی جامعه داشته باشد؟
پرداختن به جنبههای خانوادگی شخصیتها، نه تنها در غنای داستانها و شخصیتها تاثیر میگذارد، بلکه در ساختن هویت اجتماعی و فرهنگی جامعه نیز نقش مهمی دارد. خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی، میتواند نمایانگر بسیاری از مسائل اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی جامعه باشد. وقتی در آثار نمایشی به روابط خانوادگی پرداخته میشود، در واقع این روابط میتوانند منعکسکننده ارزشها، چالشها و حتی تضادهای فرهنگی و اجتماعی جامعه باشند. بنابراین، این نوع روایتها میتوانند به نوعی آینهای از جامعه باشند و به بازسازی یا نقد هویت اجتماعی کمک کنند.
نکتهای میخواهم اضافه کنم. پرداختن به موضوع خانواده در آثار نمایشی نه تنها به غنای خود روایتها کمک میکند، بلکه به عمق شناخت و درک انسانی از خودمان نیز میافزاید. نمایش خانواده در واقع نوعی بازشناسی از خود و دیگران است که میتواند در فرآیند رشد فردی و اجتماعی هر یک از ما تأثیرگذار باشد. امیدوارم که آثار نمایشی بیشتر به این بعد از شخصیتها توجه کنند و جنبههای انسانی و عاطفی خانواده در آنها به درستی نمایش داده شود.
ایکنا ـ خانواده چه نقشی در هدایت ذائقه مخاطب در برنامههای نمایشی دارد؟ آیا این تصور درست است که خانواده میتواند این کارکرد را داشته باشد؟
البته که خانواده در هدایت ذائقه مخاطب میتواند نقش زیادی داشته باشد، اما باید بگویم که سینما و ادبیات نه تنها هدایتکننده ذائقه هستند، بلکه به نوعی ذائقهساز هم به شمار میروند. این مسئله به این معناست که آنها فقط ذائقه موجود را هدایت نمیکنند، بلکه ذائقه را میسازند. به همین دلیل، سینما و ادبیات در فرآیند شکلگیری عواطف انسانها و در نهایت هدایت ذائقهها از اهمیت ویژهای برخوردارند.
به عنوان مثال، عواطف انسانی معمولاً در خانواده به اوج خود میرسند؛ بین همسران، فرزندان و والدین. بسیاری از عواطف عمیق و شدید انسانها در همین بستر خانواده شکل میگیرد. این که داستانها چگونه بر مخاطب اثر میگذارند، به شدت با برانگیختن این احساسات و عواطف در ارتباط است و همانطور که میدانید، بخش عمدهای از این احساسات در خانواده شکل میگیرد. بنابراین بسیاری از آثار نمایشی موفق، از روابط خانوادگی و عواطف موجود در آن بهره میبرند.
ایکنا – چه مولفههایی باید در برنامههای نمایشی گنجانده شوند تا با ارزشها و حساسیتهای خانواده ایرانی هماهنگ باشند؟
این سؤال به کارکرد هنر در جامعه برمیگردد. اگر بخواهیم مؤلفههایی را برای هماهنگی با ارزشها و حساسیتهای خانواده ایرانی در آثار نمایشی بیان کنیم، باید بگوییم که این به کارکرد هنر برمیگردد. هنر باید بیشتر به القای پیامها بپردازد تا فقط گزارش وضعیت موجود. به این معنا که اگر فیلمها فقط به روایت تلخیها و آسیبهای اجتماعی بپردازند، نمیتوانند واقعاً اثر مثبتی داشته باشند. هنر باید تلاش کند تا الگوسازی کند، نه اینکه صرفاً مشکلات را تکرار کند البته این به این معنا نیست که مشکلات و آسیبها نباید نمایش داده شوند، بلکه باید واقعیتها را به گونهای نشان دهد که نه تنها مشکلات را مطرح کند بلکه الگویی از حرکت به سوی بهبود و حل مسائل نیز ارائه دهد. برای مثال، در صورتی که داستانی درباره دختران فراری یا معضلات اجتماعی مانند اعتیاد داشته باشیم، نباید به گونهای باشد که گمان کنیم همه خانوادهها فروپاشیدهاند یا همه مسائل بیپاسخ ماندهاند. باید امیدبخشی و نشان دادن الگوهای مناسب را هم در نظر بگیریم.
ایکنا – شما اشاره کردید که تلویزیون و سینما الگوهای متنوعی از خانواده را ارائه میدهند اما گاهی به نظر میرسد که این الگوها ممکن است کسلکننده یا تکراری شوند. نظر شما در این باره چیست؟
درست است که الگوهای خانوادهای که در تلویزیون و سینما نشان داده میشود، ممکن است گاهی تکراری باشند یا حتی به نظر برسد که به واقعیت جامعه نزدیک نیست اما به نظر من، ارائه الگو به این معنا نیست که همه خانوادهها باید یک شکل خاص از رفتار را نشان دهند. الگو بودن ممکن است در حرکت و تغییر اتفاق بیفتد، نه صرفاً در ثبات یک الگوی ثابت.
اگر خانوادهای در داستانی با معضلات مختلف روبهرو باشد، مهم این است که آیا این خانواده در نهایت بر این مشکلات فائق میآید یا نه. این حرکت به سوی حل مشکل میتواند الگویی برای دیگران باشد. بنابراین، نباید صرفاً به موضوعات مثبت و ایدهآل بسنده کرد. بلکه مهم این است که بتوانیم از این مشکلات درس بگیریم و به صورت واقعگرایانه، الگوهایی ارائه دهیم که در راستای حل مسائل خانواده و جامعه حرکت کنند.
ایکنا – بسیاری از منتقدین میگویند که تلویزیون قادر نیست الگوهای مطلوب خانواده را به درستی به جامعه منتقل کند. شما چه نظری در این باره دارید؟
بله، این نقد وجود دارد. به نظر من، یکی از دلایل این مسئله ممکن است شیوه روایت باشد. گاهی اوقات، یک فیلم یا سریال به دلیل ضعف در ساختار داستانی یا ضعف در جذابیتهای روایی، نمیتواند آنطور که باید، پیام خود را منتقل کند. الگوهایی که در تلویزیون و سینما ارائه میشوند، ممکن است با وجود ارزشهای خوبی که دارند، به دلیل ضعف در داستانسرایی یا ارتباط عاطفی، نتوانند تأثیرگذاری کافی را داشته باشند.
نکتهای که باید در نظر گرفت این است که سینما و تلویزیون نمیتوانند فقط با نمایش یک خانواده خوب و ایدهآل در نهایت بر ذائقه مخاطب تأثیر بگذارند. باید شیوه روایت به گونهای باشد که مخاطب با شخصیتها و مشکلاتشان ارتباط برقرار کند. بنابراین، موفقیت یک سریال یا فیلم تنها به این بستگی ندارد که آیا الگوی مطلوب خانواده در آن نشان داده شده است یا نه، بلکه به میزان تأثیرگذاری و جذابیت روایت نیز بستگی دارد.
ایکنا – سینما و تلویزیون چگونه باید به معضلات و مشکلات اجتماعی بپردازند و در عین حال الگوهایی سازنده ارائه دهند؟
سینما و تلویزیون باید به معضلات اجتماعی بپردازند اما باید مراقب باشند که فقط مشکلات را تکرار نکنند. باید راهحلها و الگوهای مناسب برای غلبه بر این مشکلات را هم در نظر بگیرند. هنر باید همزمان با واقعیتهای جامعه، تصویری از حرکت به سوی پیشرفت و اصلاح را نیز به نمایش بگذارد. این گونه است که میتوانیم هم واقعیتها را به خوبی نشان دهیم و هم امیدبخشی کنیم. در نهایت، سینما و تلویزیون باید ابزارهایی برای ایجاد تغییرات مثبت در جامعه باشند، نه فقط گزارشدهنده وضعیت موجود.
ایکنا – نسل جوان امروزی بیشتر هدف برنامهسازان قرار میگیرد. این نسل نه تنها وقت بیشتری برای مشاهده آثار نمایشی میگذارد، بلکه مخاطب جدیتری است و به نوعی آینده جامعه با آن گره خورده است. به نظر شما، چگونه میتوان برنامههای نمایشی تولید کرد که نسل جوان را به اهمیت خانواده آگاه سازد؟
این گزاره درست است که نسل جوان ما هم مخاطب فعالی است و هم باید به آن توجه ویژهای داشت اما این که آیا میتوان به ذهنیت مخاطب جوان نفوذ کرد، پاسخهای متنوعی دارد. به نظر من، گام اول ذائقهشناسی است؛ این خیلی مهم است. صدا و سیما و دیگر سازمانهای مرتبط معمولاً دفاتری دارند که به بررسی و بازخوردگیری از آثار تولیدی پرداخته و به تحلیل ذائقه مخاطبان میپردازند اما کار در محور ذائقه و نیازهای مخاطب همیشه با چالشهایی مواجه است. اگر آثار صرفاً ذائقهمحور باشند، به ابتذال کشیده میشوند. این مانند آثار زرد یا فیلمهای گیشهای است که تنها به دنبال جلب رضایت مخاطباند. بنابراین، باید به ذائقه توجه کرد اما در کنار آن باید به رضایت به امر مطلوب هم توجه شود. ذائقه باید در کنار اصول فرهنگی و اجتماعی جامعه دیده شود.
ایکنا – با توجه به این که در فرهنگ و تاریخ کشور ما شخصیتها و موضوعات جذاب زیادی برای روایت داریم، چگونه میتوان از این ظرفیتها برای جذب مخاطب استفاده کرد؟
ظرفیتهای بسیاری در تاریخ، فرهنگ و تمدن ما وجود دارد که میتواند برای جذب مخاطب مفید باشد. به عنوان مثال، ما نباید به تکرار موضوعات بپردازیم. در ادبیات و آثار نمایشی باید به کشف موضوعات جدید و غنی پرداخته و از آنها استفاده کرد. نویسنده باید با این ظرفیتها مواجه شود و از آنها در آثارش بهرهبرداری کند.
ایکنا – آیا با استفاده از موقعیتها و مسائلی که جوانان امروز با آنها درگیرند، میتوان به درک بهتر آنها از اهمیت خانواده کمک کرد؟
قطعاً این امکان وجود دارد. خانواده در تمامی شئون زندگی انسان سهیم است. از زمان تولد تا مرگ، خانواده در کنار انسان است. برخلاف بسیاری از نقشها مانند سربازی یا ورزشکاری که مقطعیاند، خانواده همیشگی است. اگر مشکلاتی در زندگی فردی وجود داشته باشد، این مشکلات میتوانند به خانواده مرتبط شوند یا از سوی خانواده حل شوند. در حقیقت، هیچ مسئلهای وجود ندارد که خانواده در آن دخیل نباشد. بنابراین، در تمام مقاطع زندگی، خانواده نقش تعیینکنندهای دارد. به همین دلیل است که در برنامههای نمایشی باید اهمیت خانواده و تأثیر آن در زندگی فردی و اجتماعی به نمایش گذاشته شود.
ایکنا – آیا برنامههای نمایشی میتوانند مشکلات نسل جوان را در مواجهه با ارزشهای خانوادگی به درستی نمایش دهند و راهحلهایی عملی ارائه دهند؟
این دو نکته به هم مرتبط است. اولاً، نمایش با گزارش تفاوت دارد. نمایش یعنی انتقال تجربه و اشتراک تجربه، که این خیلی مهم است. در واقع، برای نمایش مشکلات، محدودیتهایی وجود دارد. معضلات اجتماعی را نمیتوان به هر شکلی و در هر زمانی به نمایش گذاشت. گاهی اوقات، رسانهها باید از نشان دادن برخی مسائل خودداری کنند تا از ایجاد آسیب جلوگیری کنند اما در رابطه با ارائه راهحل، نویسنده، کارگردان و هنرمند باید از دانشهای مختلفی بهره ببرند. متأسفانه گاهی اوقات فیلمنامهنویسان در این زمینه از معارف دینی، روانشناسی اسلامی، جامعهشناسی اسلامی و دیگر شاخههای علمی غافل میشوند. برای ارائه راهحلهای درست، نیاز است که این دانشها در کنار هم قرار گیرند و به طور علمی و کارشناسی در فیلمنامهها به کار گرفته شوند.
ایکنا – آیا شما برای تولید آثار نمایشی پیشنهاد خاصی دارید که میتواند در جهت بهبود وضعیت فعلی و ارتقای فرهنگ خانواده مؤثر باشد؟
یکی از نکات کلیدی، توجه به نمایش معضلات به صورت هوشمندانه است. باید معضلات جامعه را به گونهای نمایش داد که از ایجاد آسیب جلوگیری شود. علاوه بر این، برای ارائه راهحل، نیاز به همکاری بین رشتههای مختلف داریم. باید این نکته را در نظر بگیریم که هنر در کنار دانش میتواند به واقعیتهای اجتماعی پاسخ دهد و از بروز آسیبها جلوگیری کند.
ایکنا – شما اشاره کردید که فیلمنامهنویسان اغلب در پی پیدا کردن راه حلهای علمی و واقعی برای مشکلات اجتماعی و فرهنگی نمیروند و از خلاقیت خودشان استفاده میکنند. آیا تولیدات معارفی ما در علوم انسانی نمیتوانند به این معضل کمک کنند؟
اگر همه تولیدات معارفی ما صرفاً از دیدگاه فیلمنامهنویس به کار گرفته شود، طبیعتاً راهحلهای عملی و علمی به ذهن او نمیرسد. این مشکل اصلی است. ما باید ترکیبی از دانشها و معارف داشته باشیم که به نویسنده و کارگردان کمک کند تا بتواند گرهها را باز کند. این دانشها باید در خدمت بیان راهحلها قرار بگیرند. به عبارت دیگر، راهحلهایی که در فیلمنامهها مطرح میشوند باید از سرچشمههای معارف دینی، روانشناسی اسلامی، جامعهشناسی اسلامی و سایر علوم انسانی استخراج شوند.
ایکنا – پس به نظر شما، تولید فیلمنامههای موفق نیازمند همکاری بینحوزهای و استفاده از معارف مختلف است؟
بله، تولید فیلمنامههای معنادار و مؤثر تنها با استفاده از خلاقیت شخصی نویسنده کافی نیست. بلکه باید از دانشهای متنوعی بهره برد. از معارف دینی و علوم انسانی تا روانشناسی و جامعهشناسی، همه باید با هم ترکیب شوند تا یک تصویر درست و مؤثر از مشکلات و چالشهای اجتماعی به نمایش گذاشته شود. بنابراین باید یک نظام معارفی منسجم و هدفمند برای فیلمنامهنویسان و کارگردانان ساخته شود. ما نیاز به یک نقشه راه داریم که در آن معارف دینی، اجتماعی و روانشناختی در کنار هم قرار گیرند و مشکلات جامعه را به شکلی علمی و قابل قبول حل کنند. بدون این دانشها، هرچه تلاش کنیم، نتیجه مطلوب نخواهیم گرفت.
ایکنا – آیا شما پیشنهاد خاصی برای این نظام معارفی دارید؟
رسیدن به این خواسته یک پروژه بلندمدت است. باید در دانشگاهها و مراکز علمی، کارگاهها و دورههای آموزشی ویژهای برای فیلمنامهنویسان و کارگردانان برگزار شود. همچنین باید از اساتید علوم انسانی، جامعهشناسی، روانشناسی و معارف دینی بهرهبرداری بیشتری داشته باشیم تا آنها دانش خود را به فیلمسازان منتقل کنند. این امر باعث خواهد شد که آثار تولیدی از عمق و اصالت بیشتری برخوردار باشند.
ایکنا – ایدههایی که مطرح کردید، چطور میتواند به تولید آثار نمایشی که به مشکلات نسل جوان در زمینههای مختلف، از جمله مسائل خانوادگی، میپردازد، کمک کند؟
در حقیقت، این ترکیب معارف به ما این امکان را میدهد که در آثار نمایشی، به مشکلات واقعی نسل جوان به شکلی علمی و متعادل پرداخته شود. وقتی از این معارف بهره ببریم، میتوانیم موضوعات اجتماعی و خانوادگی را با رویکردی درست و متناسب با واقعیتهای جامعه، به نمایش بگذاریم. این امر به نسل جوان کمک میکند تا نسبت به مسائل خانوادگی آگاهی بیشتری پیدا کنند و درک بهتری از اهمیت خانواده در زندگی خود داشته باشند.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام
source