
رمان «زن سی ساله» نوشته اونوره دو بالزاک با ترجمه علی اصغر خبره زاده توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ سیزدهم رسید.
رمان «زن سی ساله» نوشته اونوره دو بالزاک یکی از آثار شناخته شده ادبیات کلاسیک فرانسه و جهان است که سال ۱۳۳۵ با ترجمه علی اصغر خبره زاده توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شد و به تازگی با نسخههای چاپ سیزدهم وارد بازار نشر شده است.
داستان این رمان درباره زنی سیساله به نام ژولی است که مخاطب روایت دوران جوانی، میان سالی و پیریاش را میخواند. نتیجه گیری نهایی بالزاک هم از داستان این است که فرزندان، تا خودشان تجربیات پدر و مادر را تجربه نکنند، متوجه حقایق و بیوفاییهای زندگی نخواهند شد. چون ژولی که در ابتدای قصه جوان است و بدون توجه به حرف پدر به عقد ازدواج مردی سبکسر در میآید، در نهایت و در سن پیری، باید شاهد غفلت دختر خودش باشد و آن را تحمل کند.
رمان «زن سیساله» در آغاز چند داستان کوتاه بوده که بالزاک، با جمعآوریشان در قالب یک جلد، تحت عناوین دیگر، چاپشان کرده بود. او با تغییراتی که در نسخه تجمیعی اینداستانها به وجود آورد، سال ۱۸۴۲ با شکل و شمایل و ساختاری که سراغ داریم، آن را چاپ کرد.
بستر زمانی قصه از امپراتوری ناپلئون بناپارت شروع میشود و صحنه آغاز داستان هم یکی از رژههای امپراتور در کاخ توئیلری است. در این مقطع ژولی جوان و زیباست و همراه پدرش برای دیدن رژه آمده است. افسر جوانی او و پدرش را میبیند و آنها را به جایگاه خوبی برای دیدن امپراتور هدایت میکند. ژولی عاشق این افسر جوان که سرهنگ ویکتور اگلمون نام دارد، میشود و پدر که به فراز و فرودهای روزگار آشناست، به عشق این دو بدبین و برای سرنوشت دخترش نگران است. مدتی بعد، پس از کشمکشها و درگیریهای پدر و دختر، ژولی و سرهنگ ازدواج میکنند و ادامه داستان و حوادث آن شکل میگیرند. ژولی پس از ازدواج، عاشقی به نام آرتور دارد که بدون وصال و به دلیل بیماری میمیرد. از طرفی خود عاشق جوان دیپلماتی به نام شارل میشود که ویکتور (همسر ژولی) هنگام ملاقات این دو در منزلش، آنها را غافلگیر میکند و…
یکی از علتهای باورپذیربودن داستانهای بالزاک از جمله «زن سیساله» این است که ایننویسنده علاوه بر پرداخت باورپذیر شخصیتها، حوادث تلخ را به راحتی در دل داستانش قرار و به داستانش فراز و فرود میدهد. بالزاک با این کار، مخاطب را برای ادامه قصه مشتاق میکند. لحن راوی قصهگوی «زن سیساله» هم طوری است که خبر از فراز و فرودهای آینده میدهد و به مخاطب اعلام میکند اتفاقاتی برای اشخاص داستان در پیش اند.
رمان پیش رو در ۶ فصل نوشته شده که عناوینشان به این ترتیب است:
نخستین خطاها، رنجهای ناشناخته، سی سالگی، تقدیر خداوند، دو ملاقات، پیری مادری خطاکار.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
لبهای کلفت، بینی کمی برگشته، چانهاش که از دو جانب در چین و چروک محو شده بود، نشان میداد که آدم خوش خویی است. ژولی ابتدا، تنها این خطوط اصلی چهره او را دید. اما اولین جملهای را که کشیش ادا کرد، از شیرینی و نرمی آهنگ صدای او متعجب شد. ژولی بیش از پیش با دقت به او نگاه کرد و در زیر این ابروان خاکستری رنگ چشمانی را دید که گریه کرده بود. بعد، گرداگرد چانه و نیم رخ او چنان به سرش حالت با عظمت غم و اندوه را داده بود، که ژولی مردی را در لباس کشیشی یافت.
– خانم اگلمون، مردمان ثروتمند، تنها هنگامی که رنج میبرند به ما تعلق دارند و رنجهای زنی شوهردار، جوان، زیبا، ثروتمند، که نه کودکی را از دست داده است و نه خویشاوندی، خود به خود آشکار است و از جراحاتی سرچشمه میگیرند که تنها مذهب، سوزش شدید آن را تشخیص میدهد.
خانم، روح شما در خطر است. در این لحظه، از زندگی دیگری که در انتظار ماست صحبت نمیکنم! نه، من در مقام شنیدن اعتراف نیستم. اما آیا وظیفهام این نیست که چراغی در برابر آینده وجود اجتماعی شما بگیرم و راه را به او نشان دهم؟! با این وصف، این مزاحمت را بر پیرمردی چون من که انگیزهاش خوشبختی شماست خواهید بخشید.
– آقا، خوشبختی دیگر برایم وجود ندارد. همان طور که گفتید، به زودی به شما تعلق خواهم گرفت، اما برای همیشه.
– نه، خانم، شما از غم و اندوهی که زجرتان میدهد و بر خطوط چهرهتان نقش بسته است، نخواهید مرد. مرگ شما در سن لانژ نخواهد بود. ما کمتر از نتایج یک افسوس و حسرت نابود میشویم تا از امیدهای فریب خورده. من طاقت فرسا و وحشتناکترین غم و اندوهها را سراغ دارم که مرگ را همراه خود نیاورده اند.
چاپ سیزدهم این کتاب با ۲۵۴ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۲۶۰ هزار تومان عرضه شده است.
انتهای پیام/
source