Wp Header Logo.png

تروریسم، پدیده ای پیچیده و چند بعدی است، چنان که برخی آن را یک «عقیده-کنش» می دانند. بدین معنا که تروریستها، نتایج اعمال خود را محاسبه می کنند و از عقبه ای فکری نیز برخوردارند. از این رو، برای ضربه زدن به تروریسم، شناخت عوامل پدید آوردنده و پیشینه فکری آن ضرورت دارد. فرهنگ انگلیسی آکسفورد، تروریسم را استفاده از خشونت، برای دستیابی به اهداف سیاسی معرفی می کند. در مجموع می توان گفت که خشونت و ایجاد ترس در جامعه هدف، برای دستیابی به نتایج مورد نظر، مهم ترین هدف تروریست ها را تشکیل می دهد.

تروریسم، اگر چه پدیده ای مدرن است و عمدتا به خشونت های انقلاب فرانسه در قرن هجدهم بازمی گردد، اما در عصر پیشامدرن نیز سابقه دارد. از جمله می توان به فرقه رازآلود اسماعیلیه یا حشاشین، اشاره کرد که از ترور مخالفان سیاسی بسیار سود می برد. در جهان معاصر، نازی ها در آلمان و فاشیست ها در ایتالیا، به گونه ای عریان، برای دستیابی به اهداف سیاسی، از خشونت و ترور بهره می بردند. موسولینی در ابتدای قدرت گیری، دست به ترور برخی رهبران سوسیالیستها زده بود. نازی ها علاوه بر دست یازی به تبلیغات شدید، مستظهر به پشتیبانی یک گروه شبه نظامی به نام «اس.آ» هم بودند که در مواقع لزوم، از ترو و ارعاب مخالفان ابایی نداشت.

امروزه متفکران برای تبیین پدیده تروریسم، از رهیافت های گوناگون روان شناختی، فلسفی و یا مذهبی استفاده می کنند. رهیافت روان شناسی، تروریست ها را غالبا اشخاصی ضد اجتماعی، ناکام و شکست خورده معرفی می کند که در جستجوی معنایی تازه برای زندگی، به گروههای خشونت طلب می پیوندند. اولیویه روا، از همین رهیافت برای تحلیل «داعش» سود می برد و می گوید آن ها بجای زندگی، در جستجوی نیستی و مرگ هستند. بدین معنا، عاملان انتحاری که بسیاری از آنها سابقه خشونت و الکل دارند، در تب و تابند تا با مرگی پرسرو صدا، بر احساس نیستی و حقارت خود غلبه کنند. البته باید در نظر داشت که تروریسم القاعده و داعش، از ریشه ای هویتی و مذهبی برخوردار است و نمی توان آن را صرفا به انگیزه های فردی فروکاست. تعقیب منابع فکری این گروهها، ما را به نظریه پردازانی چون «ابن تیمیه» و «سید قطب» می رساند.

ابن تیمیه، فقیه و عمل گرای اقلیت و تندروی اهل سنت، تاثیر قاطعی بر گروه های سلفی برجا نهاد. او در مجموع، مردم را به سه دسته مغضوبین، ضالین و مٌهتدون، تقسیم کرد. وی، شیعه را در ذیل ضالین بحساب آورد و اعتقادات شیعه همچون: زیارت قبور ائمه، سوگواری عاشورا و عید غدیر خم را بدعت معرفی کرد. انعکاس تمایلات ضد شیعی ابن تیمیه را می توان در کلام برخی سران القاعده و داعش ملاحظه کرد. «ابومصعب زرقاوی» که برخی او را پدر معنوی داعش می دانند، در نامه ای که در سال 2004، به رهبران القاعده افغانستان نوشت، به شدت به شیعه حمله کرد. او با نقبی به تاریخ اسلام، شیعیان را همدست مغولان در سقوط بغداد بحساب آورد و استقرار سلسله صفویه در ایران را خنجری برپیکر اسلام دانست. از همین روست که زرقاوی و داعش، برخلاف القاعده افغانستان، شیعه را «دشمن نزدیک» و آمریکا و اسرائیل را «دشمن دور» می دانست.

سید قطب، نظریه پرداز اسلام گرای مصری، دیگر چهره ای است که تاثیری نیرومند بر سلفی های معاصر برجا نهاد. او در کتاب مشهور «نشانه های راه»، جوامع جهان را به دو دسته «اسلامی» و «جاهلی» تقسیم کرد. وی، جامعه ای که در آن حاکمیت خداوند برقرار نباشد را جامعه جاهلی و «دارالحرب» معرفی نمود، که مبارزان مسلمان باید با جنگ، حاکمیت خدا را در آن برقرار کنند. از نطر قطب، نظام مسلط بر جوامع اسلامی و غیراسلامی، نظام جاهلی آمیخته با گناهکاری و بی عدالتی است. «هجرت» و «جهاد»، دو مولفه مهم تفکر قطب به شمار می روند که مسلمانان پیشرو، برای تشکیل جامعه اسلامی، باید به آن تن بسپارند.

*نویسنده و محقق

216216

source