Wp Header Logo.png

سخنان صریح و انتقادی یکی از مدیران حوزه خبر صدا و سیما درباره مشکلات اطلاع رسانی در خلال وقایع تروریستی کرمان در سالگرد شهادت سردار سلیمانی،‌ واقعیت تلخ بی برنامگی رسانه‌ای و اغتشاش اطلاع رسانی در مواقع بحران را یک بار دیگر به یاد همگان آورد و ضرورت اصلاح این رویه خطرناک و ضد امنیتی را مجددا گوشزد کرد.

بگومگوی شورای امنیت کشور با صداوسیما

وقتی برمک بیات، از سردبیران معاونت سیاسی رسانه ملی،‌ چند شب پیش در برنامه‌ای تلویزیونی حضور یافت تا درباره موانع و مشکلات خبررسانی در مورد انفجار تروریستی کرمان توضیح بدهد با صراحتی کم سابقه گفت:« اولین بار هست که این مطلب را می‌گویم و حتما هزینه‌هایی هم در پی خواهد داشت اما در مساله حادثه تروریستی کرمان به طور مشخص معاون امنیتی وزارت کشور(دبیر شورای امنیت کشور) تماس گرفت و انتقاد کرد که چرا صداوسیما در خصوص انفجار کرمان اطلاع رسانی می‌کند. آن‌ها معتقد بودند صداوسیما در خصوص پوشش خبری این واقعه تلخ باید سکوت کند تا وزارت کشور بررسی کند و بعد جمع بندی به مردم اطلاع رسانی شود در حالی‌که شبکه خبر در اطلاع رسانی و بحران‌ها وظیفه دارد ابعاد وقایع را به دور از بزرگنمایی و کوچک نمایی و بر اساس آنچه اتفاق افتاده برای مردم توضیح دهد و اطلاع رسانی کند تا زمانی که وضعیت عادی شود.» این فعال رسانه‌ای با بیان اینکه تمام اطلاعاتی که از واقعه تروریستی کرمان از طریق شبکه خبر قرار منتشر می‌شد بر اساس منابع محلی، خبرنگاران حاضر در محل و مسئولین اورژانس و هلال احمر بود، گفت: «شبکه خبر به عنوان متولی خبر صداو سیما پیگیر بوده تا از دبیر شورای امنیت (شاک در خصوص حادثه تروریستی کرمان اطلاعات کسب کند و حتی منتظر بودند دبیر شورای امنیت کشور پشت خط تلفن حاضر شوند و درباره ابعاد این واقعه تلخ توضیح دهند اما ایشان به جای توضیح در مورد حادثه انفجار کرمان، با معاون سیاسی و رئیس صداوسیما تماس گرفت و گفت چرا در حال اطلاع‌رسانی هستید؟»

روز چهارشنبه وقتی خبرنگاران در حیاط پاستور، پیمان جبلی رئیس سازمان صداوسیما را درباره این مناقشه به سئوال گرفتند او فرصت را مغتنم شمرد و در خصوص تماس دبیر شورای امنیت کشور با صداو سیما در خصوص پوشش خبری حادثه تلخ کرمان به کوتاهی گفت: «وظیفه ذاتی صداوسیما در دست گرفتن روایت اول است. باید از موانع در راه اطلاع رسانی عبور کرد. عملکرد ما در اطلاع‌رسانی واقعه تروریستی کرمان به جا و درست بود چون اگر روایت اول در دست صداوسیما نباشد، صحنه را دو دستی به رسانه‌های معاند تقدیم کرده‌ایم.»

یک بحران و چهل روایت

مناقشه‌ای که میان مدیران صداو سیما با مسئولان شورای امنیت کشور بر سر مخابره اخبار بحران درگرفته، در سطوح دیگر و در موضوعات و موارد دیگر هم نمونه‌های فراوانی دارد. روند اطلاع رسانی در مواقع بحران، البته خالی از تنش نیست و جریان خبری خواه ناخواه با اختلافات و تلاطم هایی مواجه می‌شود. اما گاه سطح این تنش‌ها به جایی می‌رسد که نه تنها توان مدیریت جریان خبر در مواقع بحران از دست متولیان خارج می‌شود بلکه خود، به آن بحران ضریب می‌دهد و فضا را سنگین تر و ابری تر می‌کند.

نکته جالب اینکه در مواقع بحران، هریک از کانون‌های اطلاع رسانی،‌ خود را محق می‌دانند که روایت خود را به طور مستقل مخابره نمایند. خبرگزاری‌های رسمی بی وقفه گزارش‌ها و خبرهایی را از صحنه بحران مخابره می‌کنند. شبکه‌های رادیو تلویزیونی با جامعه هدف میلیونی، ‌تولیدات صوتی و تصویری خود را روی آنتن می‌فرستند. مطبوعات و روزنامه‌ها به حکم مأموریت ذاتی خود می‌کوشند در تمام رخدادهای خبری،‌ حضور فوری و مستقیم داشته باشند و روایت، تحلیل و توصیف ویژه خود را از واقعه منتشر کنند. رسانه‌های محلی که به کانون خبر نزدیک ترند تلاش می‌کنند از این مزیت جغرافیایی بهره بگیرند و سریع ترین اطلاعات را تنظیم و منتقل نمایند. نهادهای امدادی و انتظامی و اطلاعاتی و امنیتی نیز به اعتبار ملاحظات و اولویت‌های سازمانی خود، مجموعه‌ای از داده‌ها و اطلاعات را در بسته‌های خبری متفاوت عرضه می‌کنند.

بالاتر از همه این رسانه‌ها ،مردم عادی اند که در سایه تکنولوژی‌های نوین، با یک موبایل ساده، نقش “شهروند – خبرنگار” حرفه‌ای را ایفا می‌کنند و در کمترین زمان ممکن انبوهی از داده و خبر را راهی دنیای مجازی می‌کنند. رسانه‌های بیگانه هم که در استفاده از این داده‌های خام مهارتی بی رقیب دارند با سرهم کردن این اطلاعات و داده ها،‌ بلافاصله روایت اول را به جذاب ترین شکل تولید و در بازار اطلاع رسانی منتشر می‌نمایند.

کانون‌های خبری و بازوهای اطلاع رسانی در داخل کشور،‌ البته خود را هم ردیف و هم رده یکدیگر نمی دانند. برخی از آنها گمان می‌کنند به اقتضای موقعیت شان باید گلوگاه اصلی انتشار اخبار باشند و تمام داده‌ها و اطلاعات از صافی آنها عبور کند و نهرهای خبری مختلف و پراکنده، با دروازه بانی آنها به یک رودخانه واحد مبدل شود تا ذهن مخاطب بحران زده از یک سرچشمه خبری مشروب شود. هرچند این حرف، سخن باطلی نیست اما به دلیل اینکه نظام رسانه‌ای ایران فاقد یک الگوی دقیق و کارآمد و عملی در مواقع بحران است تمام کانون‌های خبری،‌آن سخن قابل تأمل را به نفع خود مصادره کرده و از دیگران توقع اطاعت دارند. مجادله تلویزیون با شورای امنیت کشور دقیقا در این نقطه روی داده است. نکته بسیار مهم در این مجادلات و موازی کاری ها،‌ نقص قانونی است. یکی از متون قانونی اصلی در این زمینه، قانون مدیریت بحران کشور است. این قانون که در 7 فصل و 26 ماده به تاریخ 23 مرداد 1398 به تأیید شورای نگهبان رسید و به دولت ابلاغ شد فاقد هرگونه اشاره‌ای به موضوع نقش “رسانه‌ها در بحران” دارد و فقط به شکل پراکنده و بسیار مختصر و حتی ناروشن نکاتی را درباب اطلاع رسانی در شرایط بحران،‌ متذکر شده است.

اغتشاش، هم در خبر هم در پیام

با این همه به نظر می‌رسد تدوین سیاست رسانه‌ای در موقعیت‌های بحرانی که ابعاد داخلی دارد از وظایف ذاتی شورای امنیت کشور بوده و به طور قطع دارای ضوابط و آیین نامه‌های مصوب نیز هست . شاید مسئولان این نهاد به اتکای همین اختیارات است که خبررسانی صداوسیما را مورد انتقاد قرار داده اند. اما سئوال بسیار مهم در این مناقشه، این است که آیا درخواست شورای امنیت کشور برای توقف خبررسانی صداو سیما،‌ولو به شکل موقت، با اقتضائات خبری در دنیای امروز تناسبی دارد؟ علاوه بر این، حتی اگر صداو سیما به درخواست شاک تن بدهد و جریان اطلاع رسانی را موقتا متوقف کند و طبق تجویز آنها عمل نماید با دوربین‌های موبایل همیشه حاضر در صحنه‌ها که به طور طبیعی به ثبت اتفاقات و انتشارشان اقدام می‌کنند چه باید کرد و روایت اول را چه کسانی و چگونه خواهند ساخت؟ شیوه شورای امنیت در اطلاع رسانی با تأخری غیرقابل جبران مواجه است. این تأخر،‌ بی شک فضای رسانه‌ای بحران را به آفت آشفتگی و عدم انسجام و سرگردانی و سردرگمی مبتلا می‌کند. حاصل این آشفتگی خبری،‌ تخریب آرامش روانی شهروندان بحران زده است. هرچند حسب تصمیمات قانونی، مسئول سیاستگذاری رسانه‌ای کشور در مواقع بحران، شورای امنیت کشور است اما اتنظار این است که نهاد فوق،‌ پیش از وقوع بحران،‌سازوکارهای اجرایی مدیریت رسانه‌ای را تدوین، آزمایش و ابلاغ کرده باشد تا در شرایط خطیر،‌ کانون‌های رسانه‌ای اولا احساس نکنند باید فعالیت حرفه‌ای خود را متوقف کنند و ثانیا بدانند در مخابره گزارش‌های خود چگونه و در چه محدوده‌ای عمل کنند.

در شرایط بحران،‌ چیزی که از خبر مهم تر است “پیام” است. مخاطبان گرفتار در گرداب بحران،‌ چیزی را که در پشت خبر است و می‌توانیم آن را “پیام” بنامیم زودتر و با حساسیت بیشتر دریافت می‌کنند.بزرگترین آفتی که اغتشاش در سیاست رسانه‌ای ایجاد می‌کند، القای پیام نامطلوب است حتی اگر خبرهای واقعی هم مخابره شود. آفت اغتشاش رسانه‌ای با درخواست از رسانه‌ها برای توقف انتشار خبر رفع نمی شود بلکه با تهیه یک دستورالعمل کارآمد، علمی و مبتنی بر تجارب جهانی در مخابره خبر و انتقال پیام و اطلاع رسانی سریع و صحیح مراجع ذیربط و پاسخگویی آنها به افکار عمومی درمان می‌شود. فقدان چنین همگرایی رسانه‌ای را در مناقشه جام جم با شاک، به خوبی می‌توان شاهد بود. در چنین شرایطی،‌ حتی اگر تلفن‌های مسئولان شاک هم نبود و صداوسیما می‌خواست آزادانه به وظیفه خود عمل کند باز هم نمی توانستیم مطمئن باشیم که آنتن این رسانه عملکرد حرفه‌ای داشته باشد. کارنامه حرفه‌ای صداوسیما در برخی از رخدادهای ملی گویای این است که این رسانه نیز نتوانسته بین خبر و پیام،‌ هماهنگی و تناسب درستی برقرار کند. افول مرجعیت خبری صداوسیما نزد مردم که چندی پیش در نظرسنجی یک نهاد پژوهشی خود را نشان داد به خوبی گواه ضعف‌های حرفه‌ای این رسانه است.

اگر در ماجرای کرمان،‌ ظرف کمتر از یک ساعت، خبرها از انفجار کپسول گاز به اقدام انتحاری رسید؛ اگر آمار قربانیان فاجعه به شکل ناموجهی نوسان داشت؛‌ و اگر جریان اطلاع رسانی رسمی باعث خدشه در امنیت روانی و آرامش ذهنی شهروندان شد نباید چندان تعجب کرد. این وضعیت،‌ ادامه همان روندی است که در حوادثی مثل حمله داعش به مجلس،‌ حمله به رژه اهواز، حملات دوگانه به حرم حضرت شاهچراغ (ع) و حتی ناارامیهای تابستان و پاییز گذشته رخ داد. این چرخه معیوب اگر قرار باشد ترمیم و اصلاح شود غیر ازتغییر رویکرد سیاستگذاران و مجریان بخش‌های اطلاع رسانی کشور و ایجاد سازوکارهای مبتنی بر واقعیت‌های عصر انفجار اطلاعات و تعهد همگان به پیروی از نظام نامه واحد و مورد اجماع امکان پذیر نیست.

source