ماهرخ عباسپور: نازنین کریمی که چندی پیش یکی از نقشهای بازنمایش «قصه ترانههای ماندگار» را ایفا کرده بود، درباره حضورش در این پروژه و همچین نقش و اپیزودی که در آن حضور داشت، گفت: زمانی که به این پروژه دعوت شدم که این پروژه ۳۰ شب اجرا شده بود و تعدادی از دوستانم در اجرای قبلی حضور داشتند و نقش من هم بازیگر دیگری داشت. وقتی این نقش به من پیشنهاد شد گویا بازیگر قبلی شرایط ادامه دادن نداشت و من هم کار با خانم موگویی را دوست داشتم.
وی ادامه داد: وقتی متوجه شدم که تنها چند روز تا شروع کار فرصت دارم و خانم فریبا نادری هم قبلا این نقش را بازی کردند، کمی دو دل شدم اما به دلیل اینکه اپیزود «مرا ببوس» و پارتنرم هم ایوب آقاخانی بود، با اشتیاق کار را قبول کردم.
کریمی اظهار کرد: به نظر من اپیزودی که در آن نقش داشتم، عاشقانهترین اپیزود این اجرا بود که از لحاظ زمانی اواسط کار قرار داشت. خودم این نقش را بسیار دوست داشتم چون در مورد معشوقه حیدر رقابی شاعر آن دوره است و قصه در سالهای حدود ۱۳۳۰ اتفاق افتاده است.
وی عنوان کرد: نقش راحله در نوشته بسیار تخت بود و به عنوان بازیگر نمیدانستی با دیالوگها باید چه کنی. ما یک فراز و فرودی اضافه کردیم و یک لحظات بغض و اندوهی در مورد رفتن حیدر رقابی در نظر گرفته شد که شکر خدا موفق هم بود و مخاطب خیلی با آن ارتباط برقرار کرد. من هر بار که خواستم از در سالن بیرون بروم تماشاگران علاوه بر اینکه لطف داشتند و تعریف میکردند، میگفتند اشک ما را درآوردی و این یعنی آن اتفاقی که ما میخواستیم افتاده بود.
این بازیگر با اشاره به اینکه این اپیزود تقریبا تنها اپیزودی است که قصه واقعی دارد گفت: خیلی جستوجو و تحقیق کردم و متوجه شدم که گویا حیدر رقابی یک معشوقهای داشته که شب آخر قبل از رفتن شعر «مرا ببوس» را برای او میسراید و تلفنی از فرودگاه برای زندهیاد مجید وفادار آهنگساز و موسیقیدان میخواند. اینها حقیقت است و باقی اتفاقات درامی است که آقای دری به زیبایی خلق کردهاند.
وی درباره همبازی شدن با ایوب آقاخانی در این کنسرتنمایش گفت: این موضوع نقطه عطف این کار برای من است. ایوب آقاخانی بسیار پارتنر حرفهای، باهوش و کم حاشیهای است. خیلی در راستای کار فعالیت میکند و حتما مرا در لحظه به لحظه تمرینها لحاظ میکرد. او خیلی به من در اجرای این عاشقانه کمک کرد. به هر حال این بغض و عشق و استرس و ناراحتی که کاراکتر راحله از رفتن حیدر رقابی داشت، اگر با بازی درخشان ایوب آقاخانی نبود، شکل نمیگرفت، به دلیل اینکه این نقش در دیالوگ بسیار تخت بود. امیدوارم همکاری من با ایوب آقاخانی ادامه داشته باشد.
کریمی درباره تجربه تلفیق موسیقی و تئاتر و تاثیر آن بر جذب مخاطب موسیقی به سمت تئاتر نیز بیان کرد: نمیتوانم بگویم که این ترکیب چقدر مخاطب موسیقی را به سمت تئاتر میآورد، چون مخاطب موسیقی را خیلی نمیشناسم. در واقع اینطور بگویم که مخاطب این روزهای موسیقی و نسلی که با این موسیقی رشد میکنند را نمیشناسم و نمیتوانم با آنها ارتباط برقرار کنم. نمیدانم که وقتی «مرا ببوس» را گوش میکنند، آیا این موسیقی را دوست دارند؟ وقتی «زندگی آی زندگی» را میشنوند با آن ارتباط برقرار میکنند یا نه؟
او تاکید کرد: در مورد مخاطب موسیقی نمیتوانم نظر بدهم اما میدانم مخاطب تئاتر از این کار خوشش آمده است؛ مخاطبی که در مورد آهنگهای نوستالژیک قدیمی یک اپیزود تئاتر میبیند و موسیقی و صدای سالار عقیلی هم با آن همراه میشود. این نوع تئاترها مخاطب خاص خودشان را دارند و همه تئاترها قرار نیست شبیه هم باشند. در مورد بازیگری اگر بخواهم بگویم، فکر نمیکردم در این پروژهها حضور پیدا کنم و موفق شوم، اما متوجه شدم مردم خیلی دوست دارند و شاهد همه اینها تعداد تماشاچی است که ما داشتیم.
این بازیگر همچنین درباره تاثیر پراکندگی اجرای «قصه ترانههای ماندگار» در تالار وحدت گفت: در همه تئاترها و همه سالنهای کوچک حتی دو الی سه روز وقفه باعث میشود جذب تماشاگر در این سبد بزرگ تئاتر و موسیقی بسیار دشوار شود و سالن پر نشود، چه برسد به تالار وحدت با این مقدار تماشاچی، اما مدیریت این کار از سمت آقای دری و خانم موگویی به قدری درست بود و به قدری زحمت کشیدند که ما هیچ شبی حتی با نصف جمعیت اجرا نداشتیم و هر شب سالن پر بود.
وی افزود: این حجم مخاطب روی حس بازیگر هم تاثیر میگذارد. من در سالنهای زیادی اجرا کردهام که نهایتا ۳۵۰ نفر تماشاچی داشت و این اولین تجربه اجرای من در تالار وحدت بود با ۷۰۰ نفر تماشاچی که هر شب به ما انرژی میدادند و طبیعتا اگر تماشاچی نباشد حال همه بد است. همین که مردم حمایت میکنند مورد رضایت همه ما است و ممنونم که ما را انتخاب کردند.
۲۴۵۲۴۵
source