منصوره مصطفیزاده در گفتوگو با ایکنا تبیین کرد
در این مسئله تردیدی وجود نداشته و نخواهد داشت که در حوزه امر آموزش، برای نهادینهسازی مؤلفههای آموزشی و پرورشی چه از سوی نهاد خانواده و والدین، چه ازسوی محیطهای اجتماعی؛ دامنه گروه سنی خردسال، کودک و نوجوان؛ بهویژه گروه سنی خردسال و کودک بیشترین زمینه را برای انتقال مبانی آموزشی خاصه آن دسته از مؤلفههایی که در مسیر زیست و زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی آن خردسال و کودک میتواند نقشآفرین باشد بهترین سن شناخته میشود.
از همین روست که تولید محتوا در حوزه مسائل فرهنگی، خاصه آن دسته از محتواهای فرهنگی که با دانش، معارف و مبانی علوم دینی؛ شعائر و فرائض دین هدایتگر و مبین اسلام ارتباطی تنگاتنگ دارد، از سوی تمامی روانشناسان، پدیدارشناسان، رفتارشناسان، فرهنگ شناسان و جامعهشناسان کودک و نوجوان بر این مهم تأکید میشود که گروه سنی خردسال و کودک، بهترین بستر و زمینه برای دانش انتقال معارف فرهنگی و دینی بهشمار میرود.
در کنار این اهمیت؛ توجه به این مسئله که برخلاف تصور عموم تولید آثار فرهنگی و هنری برای گروه سنی خردسال و کودک نسبت به بزرگسال، بسیار سختتر و دشوارتر است؛ سبب شده تا حجم تولیدات از نظر کمی در تمامی عرصههای تولید محتوای فرهنگی و هنری از کتاب تا آثار سینمایی، تلویزیونی، تئاتر و موسیقی درصدی کمتر نسبت به گروه سنی بزرگسالان را به خود اختصاص دهد.
در نقطه مقابل، اگر آثار تولید شده در تمامی محتوا از جمله حوزه کتاب برای این گروه سنی دارای جذابیت بالا، در کنار زبان مبتنی بر دریافت وپنداشت این گروه سنی باشد؛ بیشترین دامنه تأثیرگذاری، توفیق و اقبال را از سوی مخاطبان خردسال و کودک با خود بههمراه داشته و خواهد داشت.
مرور سابقه 46 ساله انقلاب شکوهمند اسلامی در حوزه نضج اندیشهها و معارف دینی در بستر ادبیات دینی کودک و نوجوان نیز با همین فراز و فرود همراه بوده است. شاید از نظر کمی بتوانیم بگوییم آثار منتشرشده در گروه کتاب به نسبت دامنه کودکان کشورمان طی این چهاردهه آنگونه که شایسته و بایسته این گروه مخاطبان هدف باشد مطلوب نبوده؛ اما در نقطه مقابل، آثاری که توانستهاند به واسطه دانش بالای نویسندگان، بهره بردن از علوم بینامتنی و بینارشتهای جدید و تحقق دنیای خلاقانه و جذاب خردسال، کودک و نوجوان توفیقی داشته باشند؛ توسط این دسته از مخاطبان، والدین آنها و محیطهای آموزشی به شدت مورد تأکید و اقبال قرار گرفتند.
از این رو مجموعه 12 جلدی «قهرمانان کربلا» به قلم منصوره مصطفیزاده که طی چند سال اخیر با افزوده شدن به تعداد مجلدات خود به همان میزان رشدِ تیراژ، فروش و اقبال از سوی مخاطبان و والدین آنها را با خود به همراه داشته و امروز عدد بیش از 20 هزار نسخه فروش مؤید توفیق این کتاب به ویژه برای گروه سنی خردسالان پنج سال به بالا و کودکان طراحی شده، بر حسب اتفاق توانسته با زاویه دید کاملاً متفاوت با زبانی جذاب برای گروه مخاطبان هدف خود و بهره بردن از علوم بین رشتهای به یکی از سنگ محکهای تولید آثار موفق در حوزه «ادبیات دینی»، خاصه «ادبیات عاشورایی» برای گروه خردسالان و کودکان بدل شود.
از همین روی همزمان با ایام تاسوعا و عاشورای حسینی؛ خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) با این نویسنده موفق گفتوگویی را انجام داده که در ادامه از خاطرتان میگذرد.
ایکنا – برای آغاز گفتوگو از چگونگی تولد و نگارش مجموعه موفق 12 جلدی «قهرمانان کربلا» بگویید.
این مجموعه طی چند سال گذشته تکمیل شد. ابتدا یک مجموعه هفت جلدی برای گام نخست تدوین شد؛ سپس طی چند سال اخیر پنج جلد دیگر به این مجلدات افزوده شد و اکنون با 12 جلد در اختیار مخاطبان هدف یعنی خردسالان بالای 5 سال تا کودکان قرار گرفت. این مجموعه شامل معرفی 11 قهرمان و یک کتابچه کار است که در مجموع 12 جلد «قهرمانان کربلا» را تشکیل میدهند.
پیش از آنکه این مجموعه را به شکل داستانهای مکتوب به انتشار برسانم؛ چند سال روایتهای داستانی قهرمانان کربلا را برای بچهها در مقام قصهگو بازگو میکردم. به قطع شما و خوانندگان ایکنا اطلاع دارند که مقوله قصهگویی با نگارش داستان دو جهان متفاوت را شامل میشود.
در قالب روایت قصهگویی؛ محتوای هر داستان برای معرفی قهرمان محوری آن را بر روی یک پرده بزرگ نقاشی کرده بودیم و در هیئتها این قصهها را برای بچهها تعریف میکردم. بهسبب استقبال بسیار وسیعی که از این تجربه صورت گرفت، پیشنهادهای مختلف و متعددی که برای مکتوب کردن این قصهها به دستم رسید؛ مرا بر آن داشت تا حسب درخواستهایی که جهت خواندن این قصهها ازسوی والدین برای بچهها به من پیشنهاد شده بود، کار مکتوب کردن این قصهها را انجام دهم و بعد از انتشار هم استقبال بسیار خوبی از این کتابها صورت گرفت.
باید اعتراف کنم در مقام نویسنده، نیز «انتشارات پارک» در قامت ناشر این اثر از چنین حجم اقبال مخاطبان شگفتزده شدیم. تا به امروز نزدیک به 20 هزار نسخه از مجموعه کتاب «قهرمانان کربلا» منتشر و فروش رفته است. همین جا باید این نکته را عنوان کنم که چنین شکل استقبال و اقبالی را به نام خود یا قلمم نمیزنم و به جِد معتقدم این کتابها رزقی بود که به من داده شد تا بتوانم قدر ذرهای از جمیع کارهایی که میتوان در دستگاه امام حسین(ع) برای بیان معارف و آموزههای «مکتب سرخ حسینی» و «پرچم سبز اباعبدالله(ع)» انجام داد را به سرانجام برسانم.
ایکنا – در باب معارف «ادبیات دینی»، خاصه «ادبیات عاشورایی» برای گروه سنی کودک و نوجوان طی چند دهه اخیر آثار مختلف و متعددی منتشر و در اختیار گروه مخاطبان هدف خود قرار گرفته است. آیا میان مجموعه 12 جلدی «قهرمانان کربلا» به قلم شما و آثار دیگر منتشر شده با رویکرد ادبیات عاشورایی تفاوت خاصی وجود دارد؟ صریحتر میپرسم چه خط تمییزی در مجموعه شما با آثار مشابه وجود دارد که این مجلدات را در بازار نشر ادبیات دینی و عاشورایی کودکان نسبت به آثار مشابه متفاوت میکند؟
آنچه دوست دارم درباره این مجموعه در بیان ویژگی منحصربهفرد آن در قیاس با آثار دیگر موجود ادبیات دینی و عاشورایی خردسال و کودک در بازار کتاب عنوان کنم به این مسئله مهم بازمیگردد. ابتدا باید این را بگویم که میدانیم درباره امام حسین(ع) و حماسه کربلا، کتابهای مختلف و متعددی تا به امروز منتشر شده که بخش اعظمی از آنها نیز کتابهای خوبی بهشمار میروند. به همین سبب در گام نخست و پیش از نگارش؛ تلاش کردم به ایده متفاوتی برای خلق این مجموعه بیندیشم. تا ایده اصلی شکلدهنده مضمون و موضوع این مجموعه خود به خط تمایزی در قیاس با آنچه که این مجموعه میتواند با آثار مشابه درباره نهضت و حماسه حسینی داشته باشد بدل شود. این خط تمییز را در انتخاب قهرمانهای حماسه کربلا به کار بردم.
در بسیاری از موارد در مسیر انتخاب قهرمانهایی که در فضای مذهبی وجود دارند؛ تلاشمان را بر این مهم استوار میکنیم تا در کنار معرفی، آن قهرمانها را به شکلی برجسته، ویژه و پررنگ به گروه مخاطب کودک و خردسال ارائه دهیم. در این مسیر نکاتی را باید رعایت کنیم.
من نیز در انتخاب رعایت این نکات به ایجاد آن تفاوت در ارائه و بدل ساختن نحوه این ارائه به خط تمییز این مجموعه در قیاس با دیگر آثار مشابه پرداختم. تمامی قهرمانان بزرگ از ائمهاطهار(ع) که بسیاری از آنها به شهادت رسیدند تا دیگر قهرمانهایی که اگر در مسیر زندگی خود به درجه رفیع شهادت نرسیدند و به شکل دیگری جهان خاکی را وداع گفتهاند، در یک چیز مشترک هستند و آن اینکه همه آن بزرگواران ردپایی درخشان از خود به یادگار گذاشتهاند. به بیان سادهتر آنکه همه در یک مؤلفه یعنی سهم و نقشی بالا در جریانسازی سبک زندگی و تصویری که در حفظ و نضج آموزهها، شعائر و فرایض دین هدایتگر و مبین اسلام داشتهاند مشترک بودند.
وقتی درباره گروه سنی خردسال و کودک؛ نه نوجوان صحبت میکنیم، نویسنده در مسیر پررنگ کردن آن قهرمانان برای این گروه سنی هدف، اگر قرار باشد تأکید خود را بر مقوله «شهادت» قرار دهد، این مهم نمیتواند برای گروه سنی کودک و خردسال شمایلی از معرفی قهرمان به آنها ارائه کند. برای روشن شدن منظورم مثالی آشنا میزنم. کودکان و خردسالان وقتی از حضرت علی(ع) ماجرای «در خیبر» را بشنوند احساس قدرت، سلحشوری و شهامت از این مرد بزرگوار در ذهنشان نقش میبندد؛ چراکه هنوز تفکر انتزاعی در ذهن گروه سنی کودک و خردسال به شکل کامل شکل نگرفته و این گروه سنی، اغلب تصورات و مشاهدات خود را به شکل فیزیکی و جسمانی برای دریافت و پذیرش دستهبندی میکنند.
با توجه به دانش برآمده از علم روانشناسی، در مسیر پررنگ کردن قهرمانها و معرفی آنها برای خردسال و کودک باید دست به انتخاب وجهی بزنیم که نخست برای آنها قابل درک باشد؛ دو دیگر آنکه، فضیلتی که مدنظر روایت ما در معرفی قهرمان است به گونهای باشد که کودک و خردسال نیز بتواند در دریافت آن فضیلت آن را بهعنوان الگویی برای خود قرار دهد.
برای مثال وقتی درباره امام حسین(ع) صحبت میکنیم اگر بگوییم او نوه پیغمبر(ص) و فردی معصوم بوده، که همه اینها بیتردید جزئی از فضائل حضرت اباعبدالله(ع) به شمار میرود و بسیار هم دارای اهمیت است. اما این شکل روایت از طرف نویسنده برای کودک و خردسال اگر مدنظر روایت و قلمش قرار گیرد شاید کمتر در جنس دریافت مخاطبان هدفش برای رسیدن به آن هدف اولی، یعنی الگوگیری از چنین اسوههایی توفیقی به همراه داشته باشد. اما اگر در این میان، منِ نویسنده سراغ فضیلتی بروم که قابلیت تکرار و الگوگرفتن برای آن کودک و خردسال داشته باشد به قطع موفق خواهم بود. چرا که کودک و خردسال نمیتواند خود را از نظر نسبت، نوه پیامبر مکرم(ص) اسلام بدانند و نیز نمیتواند خود را در مقام فرد معصوم تصور کند.
برتی مثال بیایید به جناب «حُر» به عنوان یکی از قهرمانان این مجموعه -که بر حسب اتفاق جلد نخست این مجموه 12 جلدی به نام جناب «حُر» اختصاص دارد- نگاهی بیندازیم.
وقتی درباره جناب «حُر» صحبت میکنیم، یکی از مهمترین ویژگیهایی که باعث ماندگار شدن او در تاریخ شده است؛ روی برگرداندن از سپاه اشقیا، روی آوردن به سپاه اولیا و در نهایت عذرخواهی کردن از مسیر نادرستی که پیش از آن رفته بود در ذهن همه ما نقش میبندد. اما در بیان این روایت برای کودکان باید مسیری متفاوت را طی کنیم.
ابتدا باید به خردسال و کودک بگوییم که قهرمانی مانند جناب «حُر» در طول زندگی خود گاه دچار اشتباهاتی شده و مسیرهای نادرستی طی کرده؛ اما آنقدر شجاعت داشته که بتواند عذرخواهی کند. در مواجهه با این روایت کودکان با ارجاع به اشتباهات خود -که به حتم همه بچهها در طول زندگی خود خطاهایی انجام دادهاند- ابتدا به اشتباهات و کارهای خطای خود فکر میکند و میدانند که معذرتخواهی کردن از یک کارِ اشتباه، چقدر امری دشوار به شمار میرود و چقدر میتواند برای انسان کاری سخت باشد. پس این یک تجربه زیسته برای کودک بهشمار میرود. من نیز مبتنی بر این تجربه زیسته، فضیلتی را از میان قهرمانان حادثه کربلا به گروه مخاطب هدف خود (کودک و خردسال) منتقل میکنم. به آنها با زبان داستان میگویم جناب «حُر» فردی بود که اشتباه خیلی بزرگی کرد اما آنقدر شجاعت داشت و آنقدر صفت قهرمانی درون او وجود داشت که ابتدا به اشتباه خود اعتراف کند؛ بابت انجام آن اشتباه عذرخواهی کند و به سمت سپاه حق و سپاه خیر رهسپار شود.
ایکنا – در این مجموعه با افرادی به غایت قهرمان اما متفاوت مواجه میشویم. دامنه وسیعی که بزرگانی چون «جناب حُر»؛ «حبیب بن مظاهر»؛ «مسلمبنعقیل» و «اسلم ترک» به عنوان نماینده ایرانیان و از یاران اباعدالله(ع) تا بزرگوارانی چون «حضرت امالبنین(س)»؛ «حضرت قاسم(ع)» که طیفی از یاران و طیفی از خانواده امام بودند را شاهد هستیم. درباره دلیل و شیوه انتخاب این قهرمانان بگویید. اینکه چگونه از میان افراد مختلف، متعدد و قهرمانان شناسایی که در این حادثه عظیم وجود داشتند به سمت این 11 قهرمان رفتید؟ آیا همان سنت و شیوه قصهگویی و بازخوردی که از کودکان در مواجهه با قصههای خود میگرفتید باعث شد تا به این 11 قهرمان برسید یا نگاهی متفاوت را پیگیری میکردید؟
پرسش بسیار دقیق و درستی است. در پاسخ به بخش اول پرسش شما به این نکته اشاره کردم که آنچه که به عنوان خط تمییز روایت این مجموعه 12 جلدی در قیاس با آثار مختلف و متعددی که درباره حادثه عظیم کربلا و مکتب حسینی پیش از این نگاشته شده، بهدنبال انتخاب فضیلتی از قهرمانان بودم که قابلیت انتقال برای گروه سنی خردسال و کودک را بهگونهای داشته باشد که در نهایت بتواند آن فضیلت به فعلی جهت الگو گرفتن خردسالان و کودکان بدل شود.
برخی از افراد در میان یاران اباعبدالله در حادثه عظیم کربلا، دشت نینوا تا روز عاشورا حضور داشتند که انتخاب آن فضیلتها در مسیر الگوگیری برای قهرمان مدنظر چنان پُررنگ و دارای پیچیدگیهای معنوی و درونی بود که قابلیت انتقال به گروه سنی مخاطبان هدف که باز هم بر آن تأکید میکنم کودکان و خردسالان پنج سال به بالا بودند وجود نداشت. به زبان ساده؛ در آن حادثه عظیم قهرمانهایی وجود داشتهاند که فضیلت آنها را نمیتوانستیم برای گروه مخاطبان هدف این مجموعه بیان کنیم.
مثالی در این باره لیان میکنم. وقتی ما درباره «ام وهب» صحبت میکنیم؛ همه داستان او را میدانیم. اینکه چه رفتاری با شهادت پسر خود در کاروان سپاهیان اباعبدالله(ع) داشت. وقتی که سر پسرش را نزد این مادر میبرند؛ او سر فرزند خود را برمیگرداند و میگوید «آنچه که ما در راه خدا هدیه کردیم را پس نمیگیریم» این حرکتی بسیار قهرمانانه، بزرگ و فداکارانه از سوی یک مادر است. اما نمیتوانیم این را برای یک کودک و خردسال پنج سال به بالا روایت کنیم. مضمون، محتوا و جنس اتفاقی که افتاده، امکان روایت برای این گروه سنی را ندارد. به سبب خشونتی که در این اتفاق با همه عظمت و بزرگیِ بازتاب فداکارانه و نگاه ایثارگونه یک مادر ددارد اما نمیتوانیم آن را به خردسال و کودکان ارائه دهیم.
مثال دیگری میزنم. امام حسین(ع) غلامی به نام «جون» داشتند که سیاهپوست بود. میدانیم که غلامان سطح زندگی پایینتری نسبتبه دیگر افراد داشته و در فرهنگ عامه آن زمان مردمان عرب که برای بسیاری معرفت و شخصیت انسانی در اولویتهای چندم خود قرار داشت؛ رنگ پوست افراد اگر سیاه بود برای برخی نشانه ننگ و عار به شمار میرفت. هر چند که در قاموس اهلبیت(ع) چنین مرتبتی در تعریف و تبعیض انسانها وجود نداشت؛ اما در فرهنگ عامه این مسئله وجود داشته و در تاریخ نیز ثبت شده است.
زمانی که «جون بن حُوَی» (غلام سیهچرده امام حسین(ع)) شهید میشوند و اباعبدالله(ع) بالای سر او میروند، در روایتها داریم که حضرت به «جون» میفرمایند «تو در آن دنیا با ما محشور میشوی و سفیدروی و خوشبو خواهی بود.»؛ این جملات در فرهنگ آن زمان دارای معنایی بسیار بزرگ است. در حقیقت این جملات در قالب یکی از رزقهای بهشتی برای فرهنگ عامه آن زمان عموم مردم از زبان حضرت اباعبدالله(ع) تعبیر و تعریف تعریف میشود. در حالی که بچه امروزی در مواجهه با این اتفاق شاید نتواند آن را درک کند، یا حتی ممکن است نسبت به فرهنگی که در آن زمان وجود داشت دچار احساس بدی شود. پس نمیتوانستیم «جون» را به عنوان یکی از قهرمانان این مجموعه با وجود فضیلتهای مختلف و متعددی که داشت به گروه سنی خردسال و کودک بهعنوان مخاطبان هدف این اثر معرفی کنیم.
در انتخاب قهرمانان این مجموعه 12 جلدی ابتدا تمام دقت و هموغم خود را بر این مسئله استوار کردم که فضیلتی که انتخاب میکنم قابلیت انتقال و روایت برای کودک را داشته باشد و مانعی هم در مسیر درک آن فضیلت از سوی کودک در مقام روایت و قصه وجود نداشته باشد.
ایکنا – زمانی که درباره ادبیات خردسال و کودک صحبت میکنیم، فارغ از چهارچوب ادبیت خلق اثر ادبی برای این گروه سنی؛ نیازمند اشراف به دانشهای بینامتنی چون علم روانشناسی؛ فرهنگشناسی؛ رفتارشناسی؛ پدیدارشناسی و جامعهشناسی گروه سنی خردسال و کودک هستیم. توجه به این مؤلفهها در انتخاب قهرمانها و بازگویی فضیلت آنها آنچنان که پیشتر نیز اشارت داشتید، بسیار پُررنگ در نگارش این مجموعه 12 جلدی به چشم میآید. این را نیز میدانیم که شما در مواجهه با جهان کلان ادبیات خردسال و کودک، چه در مقام قصهگو و چه نویسنده، تجربهای عمیق، ژرف و عظیمی دارید. امروز بهترین زبان برای این گروه هدف را چه میدانید؟ پاسخ خود را بر حوزه ادبیات دینی متمرکز کنید. شما ویژگیهای زبانِ روایی و قصهگویی خاصه در حوزه ادبیات دینی را برای گروه سنی خردسال و کودک پنج سال به بالا چگونه تعریف میکنید؟ چه وجوهی را مترتب بر روایت این گونه ادبی برای گروه مخاطبان هدف نامبرده مهم میدانید؟ راههایی که میتواند درنهایت بیش از پیش نویسندگان امروز را در مواجهه با ادبیات دینی و خاصه ادبیات عاشورایی کودک و خردسال به موفقیت راهنمایی کند.
برای پاسخ به این پرسش به دو نکته اشاره میکنم. نخست آنکه؛ به شکل خاص در ادبیات مذهبی ما بسیاری از نویسندگان، بهاشتباه تصور میکنند بچهها مبانی مذهبی را میدانند و بعد براساس آن مبانی مذهبی، محصول خود را چه در قالب رسانهی تصویری و صوتی، چه مکتوب تولید میکنند.
این در حالی که بچهها در سنین پیش از دبستان آن اطلاعات اولیه مباحث دینی را ندارند. وقتی درباره اطلاعات اولیه صحبت میکنم منظورم این است که کودکان زیر سن دبستان نسبت پیامبر(ص) با حضرت علی(ع) را نمیدانند. تعریفی از شأنیت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) چه در قالب نسبت فامیلی و چه در مقام «امام» را ندارند.
نویسندگان ما چون بزرگ شدهاند و از آن دوران فاصله گرفتند؛ اینگونه میاندیشند که بچهها نیز همه این مسائل را میدانند. از همین روی مبنای نگارش خود را بر این مؤلفه قرار میدهند که کودکان نیز علم مسائل ابتدایی مؤلفههای دینی را میدانند و درنهایت کتاب خود را به نگارش در میآورند. زمانی که کودک آن کتاب را مطالعه میکند با وجود اینکه آن را به پایان برده اما بخشهای مهمی از آن را در نمییابد.
یکی از دلایلی که در این مجموعه 12 جلدی به این نتیجه رسیدم که باید بسیار ساده برای کودکان بنویسم؛ آنچنان که اشاره کردم، سابقه قصهگویی پیش از نگارش و مکتوب کردن این اثر برای گروه سنی خردسال بالای پنج سال و کودک را داشتم.
در همین مسیر قصهگویی بهعنوان مثال وقتی به بچهها میگفتم که داشت جنگ میشد. همه دستهای خود را بالا میآوردند و میگفتند: «چه جنگی؟» و متوجه میشدم که من برمبنای اطلاعاتی صحبت میکنم که آن بچه آن اطلاعات را ندارد. پس این مسئله را در جنس روایت خود نمیتوانم نادیده بگیرم.
بههمین سبب معتقدم یکی از مهمترین نکتهها خاصه در ادبیات دینی برای گروه سنی خردسال و کودک باید بر این مهم استوار باشد که فرض ما آن است که بچهها مبانی مذهبی و تاریخی ما بزرگسالان را ندارند. اگر این را فرض کنیم، میتوانیم دریچهای به اطلاعات و افزودن دانش خردسال و کودک خود باز کنیم.
نکته دوم که در کتابهای مرتبط با مسائل سوگ مانند ادبیات محرم و روایت آنچه که در صحرای کربلا و طی شدن مسیر 10 روزه تا عاشورای حسینی به وقوع پیوست نمیتوان انجام داد؛ اما در دیگر مناسبتها، رخدادها و رویدادهای مذهبی و خلق اثر ادبی مبتنی بر آن میتوان از آن به بهترین شکل بهره برد استفاده از زبان طنز است.
سال گذشته به مناسبت ماه رمضان مجموعهای برای گروه سنی کودک قلمی کردم و در آن مجموعه با زبان طنز درباره شعائر و فرایض ماه مبارک رمضان با مخاطبان خردسال و کودک خود سخن گفتم. بینهایت آن مجموعه مورد استقبال و اقبال این گروه سنی و حتی والدین آنها قرار گرفت.
طی همین چند سال اخیر شاهدیم که با موضوع «غدیر» با زبان طنز، کتابهای مختلف و متعددی برای گروه سنی خردسال و کودک به رشته تحریر درآمده که قاطبه آنها نیز در ارتباطگیری با مخاطب آثار موفقی بودند.
بر همین سبب معتقدم که زبان طنز در جنس روایت ادبیات دینی با تأکید بر آنکه این زبان در بیان روایتهای مرتبط با سوگ، غم، ماتم و یا شهادت ائمه نباید استفاده شود؛ در دیگر گونههای خلق آثار ادبی و روایتهای مبتنی بر شعائر و فرایض دین هدایتگر و مبین اسلام در ادبیات خردسال و کودک ما به شدت مغفول واقع شد.
گفتوگو از امین خرمی
انتهای پیام
source