Wp Header Logo 68.png

در سال ۲۰۰۳، نومحافظه کاران آمریکایی تصور می کردند با برانداختن صدام، به سادگی یک دموکراسی لیبرال در عراق برقرار می کنند و آن کشور را به الگوی دموکراسی خاورمیانه تبدیل خواهند کرد. اما نه تنها این اتفاق نیفتاد، بلکه عراق به اقلیمی بی ثبات و اسیر بحران های متعدد سیاسی تبدیل شد که داعش از آن جا سربرآورد. انقلاب های عربی سال های ۱۱-۲۰۱۰ به رغم ایجاد خوشبینی های اولیه، به گذار دموکراتیک منجر نشد. بحران های سیاسی مصر در سال ۲۰۱۳، بازگشت نظامیان به قدرت را در پی داشت. کشورهای یمن، سوریه و لیبی دچار جنگ داخلی شدند. تونس که توانست از آن مهلکه جان سالم به در برد، حالا روزگار چندان خوشی ندارد. در آخرین انتخابات پارلمانی این کشور، تنها ۱۱ درصد واجدان شرایط، در رای گیری شرکت کردند. با این مشروعیت پایین، معلوم نیست که چه آینده ای در انتظار این کشور باشد!

واقعیت این است که گذار به دموکراسی، امر بسیار پیچیده ای است و به سادگی اتفاق نمی افتد. از نظر حسین بشیریه، متخصص جامعه شناسی سیاسی، پس از هر انقلابی، برآمدن دیکتاتوری ها طبیعی تر است تا دموکراسی. با جمع بندی مطالعات این حوزه، در مجموع می توان گفت گذار به دموکراسی زمانی رخ می دهد که یک کشور، از جامعه مدنی نیرومندی برخوردار باشد و درخواست دموکراسی از سوی اکثریت اقشار جامعه پیگیری شود. در صورتی که این فشار اجتماعی، با حضور نیروهای دموکراسی خواه در حاکمیت هم زمان شود، می توان به انتقال به دموکراسی امیدوار بود.

در واقع، آن چه که به تغییرات عمده در یک نظام سیاسی منجر می شود، بیش از نیت رهبران، به توازن نیروهای رقیب مربوط می شود. اگر نیروهای موافق و مخالف حاضر در حکومت، به این نتیجه برسند که نمی توانند یکدیگر را حذف کنند و از عقلانیت لازم برای عبور از بحران برخوردار باشند، امکان گذار به دموکراسی افزون خواهد شد. همه این ها در یک بستر فرهنگی اتفاق می افتد. هرگاه جامعه ای از فرهنگی مشارکتی و صلح آمیز برخوردار باشد، بخت گذار آرام افزایش می یابد. به عنوان نمونه، هند که یک جنبش مسالمت آمیز بدون خشونت را از سر گذراند، توانست یک دموکراسی باثبات ایجاد کند.

نکته مهم دیگر، محیط بین المللی مناسب است. به تعبیر حافظ موسوی، شاعر ایرانی، خاورمیانه سرزمین جنگ های پیاپی، در میان صلح های موقت است؛ جایی که در آن دیکتاتوری، امری طبیعی محسوب می شود. حضور نفت، اسراییل، بنیادگرایی اسلامی و قدرت های غربی در این منطقه، امنیت را به دغدغه ای اساسی تبدیل کرده است. جایی که در آن مشکلات حاد امنیتی وجود داشته باشد، دموکراسی به کالایی لوکس تبدیل می شود. در چنین محیطی، نظامیان از وزن بالایی برخوردار می شوند و نمی توان به راحتی مانع حضور آن ها در سیاست شد. مداخله بسیار نظامیان در سیاست، در کشورهایی مانند ایران، پاکستان و ترکیه، یکی از مهم ترین عوامل ضد دموکراسی بوده است.

با تمام این اوصاف و دشواریهای موجود، نمی توان گفت حرکت جهان اسلام به سوی دموکراسی، بکلی متوقف شده است. دانشورانی چون برنارلد لوئیس، جوامع مسلمان را فاقد توانایی لازم برای دموکراسی شدن ارزیابی می کنند. از نظر آن ها، اسلام، مانع بلندی است که مسیر استقرار ارزش های دموکراتیک را سد کرده است. ناکامی جنبش های موسوم به بهار عربی، این دیدگاه را بیش از پیش تقویت کرده است. اما نگاهی ژرف تر به تاریخ اندیشه در دوران معاصر، خط بطلانی بر این دیدگاه می کشد. واقعیت این است که در طول ۱۵۰ سال اخیر، جنبش های فکری متعددی اعم از سکولار و یا دینی در منطقه ما ظهور کرد که هر یک از آنها مولفه های مقوم دموکراسی را وارد زیست جهان ساکنان جهان اسلام نموده است.

امروزه دیگر ارزش های دموکراتیک همچون تکثرگرایی، جامعه مدنی، مهار قدرت، پاسخگو کردن حاکمان و حقوق شهروندی، ارزش هایی آشنا و محبوب در جهان اسلام بشمار می روند. علاوه بر آن، زنان، به عنوان نیروهای مهم پیش برنده جنبش برابری خواهی، دیگر اقلیتی ضعیف و حاشیه نشین نیستند. آنها، با کسب تجربه و تحصیلات عالی وارد عرصه عمومی حیات خاورمیانه شدند. نظرسنجی های موسساتی چون گالوپ و پیو نشان می دهد که امروزه اکثر مسلمانان، طرفدار دموکراسی هستند و تناقضی میان ارزش های دموکراتیک و اصول مذهبی نمی بینند. از این رو و به عنوان بهره این یادداشت می توان گفت که در جهان اسلام، اگر چه گذار دموکراتیک، در سطح قدرت سیاسی با مانع برخورد نمود، اما جنبش دموکراسی خواهی در سطح اجتماعی و فرهنگی، همچنان در حال پیشرفت و بالندگی است.

*محقق و مترجم در حوزه علوم سیاسی

۲۱۶۲۱۶

source