Wp Header Logo 145.png

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین،‌ دزموند هارنی یک دیپلمات بریتانیایی بود که در هنگامه‌ی روزهای پرماجرا و تاریخ‌ساز انقلاب ایران حضور داشته و همه‌ی آن‌چه را در پایتخت ایران می‌گذشته به چشم دیده است. او در سال ۱۹۵۷ در دانشکده‌ی مطالعات خاوری و آفریقایی بریتانیا شاگرد آن لمبتون پژوهشگر پرآوازه‌ی تاریخ و فرهنگ ایران شد و پس از تکمیل دوره‌اش مامور خدمت در سفارت بریتانیا در تهران. دو دوره در این سفارتخانه مشغول به کار بود: نخست به عنوان تحلیل‌گر و با فاصله‌ای تقریبا ده‌ساله به عنوان دبیراول. در سال ۵۷ و در آستانه‌ی انقلاب ایران سالیانی بود که ظاهرا از کسوت دیپلمات درآمده بود و مدیریت شعبه‌ی تهران بانک گرنفل را بر عهده داشت؛ اما گفته می‌شود که در این دوره نیز جزو وابستگان اطلاعاتی سفارت بریتانیا در ایران بوده است. به هر روی هارنی در این مقطع به فکر می‌افتد که مشاهداتش از تحولات ایران را ثبت کند. این نوشته‌ها حدود بیست سال بعد به مناسبت بیستمین سال‌گرد انقلاب اسلامی ایران به صورت کتاب و با عنوان «رو در ایران منتشر می‌شود. ماجرای انتشار آن هم به نوشته‌ی کاوه باسمنجی مترجم کتاب این‌گونه بوده که سال ۱۳۷۷ مرحوم صادق سمیعی مدیر وقت انتشارات کتابسرا پیشنهاد ترجمه‌ی این کتاب را به وی می‌دهد و اصرار می‌کند که نوشته‌های آن بی‌ هیچ کم و کاستی به فارسی برگردد. و نهایتا کتاب بعد از چند ما با کپیِ [فکس‌شده‌ی] اجازه‌ی کتبی نویسنده بی‌ذره‌ای تغییر در همان سال با عنوان «روحانی و شاه» منتشر می‌شود. حالا امسال پس از گذشت دو دهه نشر «بایگانی» این کتاب را با همان عنوان اما صفحه‌آرایی و تصاویری نو بار دیگر به علاقه‌مندان تاریخ معاصر ایران عرضه کرده است. گفتنی است به جز این کتاب، هارنی در ۱۵ اکتبر ۱۹۸۵ نیز با حبیب لاجوردی نیز در پروژه‌ی تاریخ شفاهی هاروارد گفت‌وگو کرده است که متاسفانه این گفت‌وگو هنوز به فارسی برگردانده نشده است – هارنی در سال ۲۰۰۰ از درگذشت. خبرآنلاین به مناسبت سالگرد انقلاب اسلامی طی چند قسمت روزنوشت‌های روزهای آخر این شاهد عینی انقلاب را به نقل از چاپ اخیر کتاب یادشده (بایگانی، ۱۴۰۲) منتشر خواهد کرد که در ادامه چهارمین قسمت آن را می‌خوانید:

یک‌شنبه ۸ بهمن

پیامدهای اقتصادیِ زخم‌هایی که ایران به خود وارد آورده کم‌کم هویدا می‌شوند. شرکت‌ها کارکنان‌شان را دسته‌دسته از کار بی‌کار می‌کنند و حقوق کارکنان باقی‌مانده را به میزان چشم‌گیری می‌کاهند – و این روند درست در وسط بحران تورم قیمت‌ها اتفاق می‌افتد. انتظار می‌رود که در عرض دو یا سه ماه فقر و تنگ‌دستی شهرها را فرا بگیرد. اگر نظام توزیع مختل شود، شاید قحطی هم در شهرها و روستاها روی دهد، چراکه ایران به‌شدت به غله‌ی وارداتی وابسته است و سوبسید واردات مواد غذایی را با درآمد نفت می‌پردازد. با این حال،‌ کمتر پیش می‌آید که در ایران کسی چیزی را جدی بگیرد. حتی لطیفه‌ی بی‌مزه‌ای هم ساخته‌اند که آیت‌الله و شاه محرمانه در پاریس ملاقات خواهند کرد و بعد دوتایی با همان هواپیمای معروف بازخواهند گشت: «دوستان عزیز، کل ماجرا شوخی بود!»

امروز در شهر درگیری‌های دیوانه‌وار بیش‌تر بود (بعدا فاش شد که تیراندازی‌های اصلی در میدان ۲۴ اسفند [انقلاب کنونی] اتفاق افتاده است) که به مرگ بیست نفر انجامید. یک‌باره بوق زدن و چراغ روشن کردن اتومبیل‌ها آغاز شد و جوانان اشک‌ریزان پیراهن‌ها و کفش‌های خون‌آلود را از پنجره‌ی اتومبیل‌ها بیرون می‌آوردند و تکان می‌دادند. اکنون دانشجویان با خون دوستان‌شان شعار می‌نویسند و در کنار لکه‌های خون در پیاده‌روها گُل می‌گذارند. یک اتومبیل بیرون هتل اینترکنتیننتال [لاله کنونی] می‌سوخت و کسی سر سوزنی هم به آن توجه نمی‌کرد. بازی شطرنج باورنکردنی تعطیلی فرودگاه ادامه دارد (اگرچه فکر به دام افتادن در موقعیتی هر روز خطرناک‌تر مردم را به وحشت انداخته)؛‌ بختیار و آیت‌الله خمینی هم اراده‌ی همدیگر را می‌آزمایند.

امشب فریادها باز شروع شد. امروز باز هم کشتار ادامه یافت. باز هم همه‌چیز مخاطره‌آمیز است.

۲۵۹۵۷

source