مشاهدات خبرنگار میزان از پیادهروی کربلا در تابستان ۱۴۰۴ / روایت سوم؛

خستگی امان زائران را بریده؛ ساعت حدود ۲ بامداد است که به کربلا رسیدم، موکبها پر است از انبوه زائرانی که خود را برای اربعین حسینی به کربلا رساندهاند.
خیابانها شلوغ است و به قولی جای سوزن انداختن نیست. ترافیک آدم تا شعاع پنج کیلومتری از شهر کربلا هم باعث اختلال راهپیمایی شده و مسیرهای کوتاه پیادهروی را باید ساعتها طی کرد.
در گوشه و کنار میانه مسیر پذیرای از زائران به صورت ۲۴ ساعته ادامه دارد؛ خستگیناپذیرند این موکبداران عراقی در پذیرایی از نوکران و زوار حسین ابن علی. هیچ تصویر و روایتی نمیتواند این حجم از عشق و دلداگی را به تصویر بکشد.
گفتم تصویر عشق، جا دارد یادی کنیم از یکی از تصویرگران دستگاه اباعبدالله الحسین(ع) مرحوم و زندهیاد محمود فرشچیان که با اثر ماندگار “عصر عاشورا” خود را برای همیشه در یاد و دل عاشقان حسینی جاودان کرد.
بعد از پرس و جوی فراوان به آدرسی که برایم ارسال شده میروم. انگار هیچکس خواب ندارد. گذرا از کنار حرم امام حسین(ع) عبور کردم و سلامی به ارباب بیکف عرض کردم و
آمدم تا دست و رویی بشویم و پاکیزه به آغوش رحمت الله واسعه بازگردم.
سید محمد صاحبخانهای است که قرار است این چند روز و شبی را در خانه او مهمان باشیم.
کوچه پس کوچههای کربلا و صدای هل بزوار ابوعلی و هله به زوار ابوسجاد گوشهایم را پر کرده است.
جان عالم به فدای ابوعلی و اولادش.
جانم به فدای ابوسجاد و زوراش.
ای کاش منکران حق و حقیقت میآمدند و میدیدند که حق چگونه در کربلا جریان یافته و عطوفت و مهربانی که به واسطه حسین ابن علی ایجاد شده است چگونه در وجود تک تک زوار موج میزند.
دستههای عزاداری به صورت دائم و پشت هم در حال آمدن به حرم هستند. یک دسته عزاداری از شهر بصره به حرم امام حسین آمده است. چه میخواند و چه میگوید را نمیدانم، اما دلهای سوخته و چشمها را گریان کرد. چیست این نام حسین که هر آوایی را سوزناک کرده و مستمع را به گریه در میآورد!
ازدحام لحظه لحظه بیشتر میشود. در کربلا و کشور عراق جمعه روز اربعین است. مصادف شدن شب جمعه با شب اربعین این ازدحام را چند برابر کرده است. دیگر حتی راه رفتن در بین الحرمین هم ممکن نیست. ورودیهای شهر هم پر از ازدحام است. میثم، دوستی که قرار است به ما ملحق شود، میگوید از حدود ۱۰ کیلومتری عراق تردد برای ماشینهای مسافربری ممکن نیست و همه زائران باید این کیلومترهای آخر را پای پیاده به کربلا بیایند. به به از این همه عظمت و شکوه. به واقع که زبان قاصر است از این حجم از شکوه و جلالی که نوکران اباعبدالله به راه انداختهاند.
در حرم امام حسین و حرم حضرت عباس نماز صبح به سختی اقامه میشود. فقط جا برای ایستادن است و نمیتوان نماز را اقامه کرد. زوار با هر سختی که بود نماز صبح را میخوانند.
آمد و شد دستههای عزاداری بی وقفه ادامه دارد. صحنه جالب توجه جایی اتفاق میافتد که این دستههای عزاداری به پایان کار خود در این اربعین میرسند و میخواهند به شهرهایشان بازگردند. پرچمها را که به صورت افقی حمل میکنند، انگار تازه اشکهایشان جاری میشود. حزن و اندوهی در وجودشان است که از جنس دلتنگی است؛ دلتنگی که تا یک سال دیگر ادامه دارد.
راست میگویند؛ اصلا حسین جنس غمش فرق میکند. دلتنگی بزرگترین غم زوار اباعبدالله است که در توصیف نمیگنجد، آنها در کربلا هم دلتنگ امام حسین(ع) هستند.
بالاخره نزدیک به سپیده دم به منزلی که قرار است در آنجا ساکن شویم، میرسم. داخل خانه زوار زیادی در حال استراحت هستند و به واقع از خستگی بیهوش شدهاند.
سید محمد صاحبخانه را میبینم و اشاره میکند به چند جایی که پهن شده و برای ما نگهداشته است. از فرط خستگی نشسته خوابم میبرد؛ خیلی از زوار اینگونه هستند.
عشق حسین ابن علی نه تعریف کردنی است و نه تمام شدنی، زنده است و جوشان. اگر باور ندارید یک بار اربعین به کربلا بیایید تا بدانید و ببینید که از چه عشقی سخن میگویم.
این روایتها ادامه دارد…
source