به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، امروزه، اسطوره چه به معنای الهامهای متافیزیکی نیمهحقیقی ـ نیمه شرکآمیز و چه به معنای افسانه و حکایتهای تابو شده که ممکن است درصد پایینی از حقانیت را داشته باشند یا کاملاً دروغین باشند، در مغربزمین، بهشدت رواج دارد و مهمترین ابزار انتقال اسطورهها، سینماست. شاید بتوان اسطورههای هالیوود را داستانهایی دانست که قهرمانش جامع فضایل [از منظر خودشان] باشد؛ یا میتوان چنین تعریفی را برای اسطورههای هالیوود بیان کرد: جعل داستانها و افسانههای سینمایی که سیاستی خاص را دنبال میکند.
صهیونیستها بر سینمای هالیوود، نفوذ گستردهای دارند و از گسترش اسطورهها، اهدافی را دنبال میکنند که همانا غفلتزایی، پوشاندن حق، انسجام بخشیدن به تمدن اومانیستی، سکولاریستی و ماده محور غرب، از مهمترین آنها است. در نهایت، با جهانی کردن این اسطورهها، از راه پخش گسترده محصولاتشان در دنیا، میکوشند فرهنگهای بومی را به سمت متافیزیک ناقص یونانی، رومی، مصری، بودایی و دینهای جدید و فرهنگ اومانیستی هدایت کنند و در برابر اسلام ولایی، بایستند و برای ادامه استعمار و استحمار ملل، راههای جدیدی بگشایند و ثروتها و منابع ملتهای جهان را بار دیگر به یغما برند.
منظور از اساطیر صهیونمآب تنها پنج ـ شش اسطوره معروف نیست که در کتابها و مقالهها آمده است، بلکه میکوشیم با بررسی عمیق و موشکافانه درون مایه اساطیر و دیدن مجریان و عالمان صهیوناندیش، به تاریخ یهودیت و گرایش مسیحیت به سمت مادهگرایی فریسی، خاخامی و پولسی، توجه کنیم و با نظر به صهیونیسم تاریخی و کارکردها و نتیجههای گسترش این اساطیر به اسطورههای سینمایی صهیونیسم دست یابیم. البته این تلاش، ناقص و نیازمند تکامل بسیار پیچیده و دقیق است.
پیش از آغاز این بخش، لازم است کوتاه و گویا، دلایل رویکرد گسترده هالیوود و اربابانش را به سمت اسطورههای سینمایی یادآور شویم. سینما، چون با تصویر و صدا سر و کار دارد و فهم زبان این دو، نسبت به زبان گفتار و نوشتار راحتتر است، افراد بیشتری میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند؛ گرچه عمق تأثیر آن دو را ندارد. سینما با بهره گیری از صدا و سیما میتواند، اسطورهها و حکایتهای دور از ذهن را به تصویر بکشد؛ به ویژه، با همراهی جذابیتهای زیباییشناختی و بهرهمندی از گفتار و جلوههای ویژه و ضربآهنگ مناسب و روایت به جا، میتواند اثر بیشتری بر بیننده بگذارد.
بیشتر مخاطبان هم، که برای رسیدن به آرامش و سرگرم شدن، تماشای فیلم سینمایی را برمیگزینند، از این رسانه اثر میپذیرند. مخاطبان برای دیدن فیلم، زحمت نمیکشند و با راحتطلبی که در عصر فناوری پدید آمده است، به صندلی نرم و راحت تکیه میدهند و خود را در اختیار کارگردان میگذارند تا ساعتی، ذهنشان را با داستانی عاشقانه، خشن، خیالی، فلسفی یا تاریخی پر کند و لذت ببرند.
همه اسطورهها با خیال و وهم پیوند مستقیم دارند و برخی ریشههایی تاریخی هم دارند و با خشونت یا عشق یا خیال یا فلسفه، قرین هستند. همگی آرمان و الگویی به بشر عرضه یا تابویی را یادآوری میکنند که همواره در قالب داستانی، جاودانه شده است. سینما نیز، چیزی جز زاویه نگاه کارگردان فیلم به دنیای حقیقت نیست. پس کارگردان به خوبی میتواند از این شباهتهای سینما و اسطوره سود جوید و اساطیر برگزیده خویش را با گزینش فن مناسب سینمایی، به خورد مخاطب دهد و الگو یا تابوی مورد نظر خویش را از راه بیان اسطوره به شکل سینمایی، ماندگار کند.
از این رو، گفتهاند که سینمای آمریکا، قهرمانپرور و فرهنگساز است و الگوی جهانی میسازد و ارزشهای خویش را صادر میکند، زیرا امروز با اسطورهها زندگی میکند. در مقابل، سینمای اروپا که به رئالیسم انتقادی پایبند است، قدرت اسطورهپردازی، الگوسازی و قهرمانسازی را از دست داده و منفعل و اثرپذیر است و در برابر تهاجم فرهنگی هالیوود بیدفاع شده است. افزون بر آن، دینداری خردمحور در «اروپا» بسیار کم رنگ است و در برابر اساطیر هالیوود، نمیتواند بایستد.
منبع: اسطورههای صهیونیستی در سینما/ محمدحسین فرجنژاد
انتهای پیام/ 161
source